ناپلئون یکم یا ناپلئون بناپارت
(به فرانسوی: Napoléon Bonaparte) (زاده ۱۵ اوت ۱۷۶۹ میلادی - درگذشته ۵ مه ۱۸۲۱ میلادی)، به عنوان نخستین امپراتور فرانسه در فاصله سالهای ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۵ میلادی بر این کشور حکومت کرد و نقش بسزایی در تاریخ اروپا ایفا نمود.ناپلئون در جزیره کرس متولد شد و به عنوان افسر توپخانه تعلیم دید. در وقایع بعد از انقلاب کبیر فرانسه به تدریج رشد کرد و در جنگهای مختلف فرماندهی نیروهای فرانسوی را برعهده داشت. در سال ۱۷۹۹، ناپلئون طی یک کودتا خود را به عنوان کنسول اول منصوب کرد و عملاً قدرتمندترین فرد فرانسه شد تا آن که پنج سال بعد به مقام امپراتوری فرانسه رسید. وی در اولین دههٔ قرن ۱۹ ارتش فرانسه را علیه اکثر قدرتهای اروپایی هدایت کرد و پس از رشتهای از پیروزیها موقعیت فرانسه را به عنوان یکی از قدرتهای غالب قاره اروپا تثبیت کرد. در این دوره حوزه نفوذ فرانسه از طریق اتحادهای متعدد با سایر کشورها و انتصاب دوستان و اعضای خانواده ناپلئون به رهبری دیگر کشورهای تصرف شده توسط فرانسه، گسترش یافت.
تاکتیکهای او باعث پیروزیهای بسیاری برای ارتش فرانسه در برابر ارتشهایی شد که حتی در بعضی موارد از لحاظ تعداد بر ارتش فرانسه برتری داشتند. به همین دلیل وی به عنوان یکی از فرماندهان نظامی تاریخ شناخته شدهاست.
سالهای ابتدایی و تحصیلات ناپلئون در ۱۵ اوت ۱۷۶۹ در شهر آژاکسیو جزیره کرس متولد شد. تولد وی یک سال بعد از آن اتفاق افتاد که این جزیره توسط فرانسه از کنترل جمهوری جنوا خارج شده بود. او که در خانوادهای پرجمعیت بدنیا آمده بود، یک برادر بزرگتر به نام جوزف، برادرانی کوچکتر به نامهای لوسین، لویی و جروم و نیز خواهرانی کوچکتر به نامهای الیزا، پاولین و کارولین داشت. خانواده او اصالتاًٌ از نجیب زادگان نه چندان بلندپایه ایتالیایی بودند که در قرن شانزدهم به جزیره کرس آمده بودند.
پدر او کارلو در سال ۱۷۷۷ به عنوان نماینده کرس در دربار لوئی شانزدهم منصوب شد.
تربیت سختگیرانه مادر ناپلئون تأثیر عمدهای بر شخصیت او در سالهای کودکی داشت. او اندکی قبل از تولد دو سالگی در کلیسای جامع آژاکسیو به عنوان کاتولیک تعمید داده شد. به دلیل موقعیت و روابط مناسب خانواده بناپارت، وی نسبت به ساکنین کرس در آن زمان از موقعیتهای تحصیلی بهتری برخوردار بود.
ناپلئون در ابتدای سال ۱۷۷۹ برای یادگیری زبان فرانسوی به یک مدرسه مذهبی در فرانسه رفت و چند ماه بعد در یک مدرسهٔ نظامی در فرانسه پذیرفته شد. وی زبان فرانسوی را با لهجهٔ کرسی قابل توجهی صحبت میکرد و هرگز قادر به هجی صحیح کلمات نشد، به همین دلیل در طول تحصیل بارها توسط دیگر دانش آموزان مورد استهزإ واقع میشد. پس از اتمام تحصیل در آن مدرسه در سال ۱۷۸۴ وی در مدرسه نظامی معتبر پاریس پذیرفته شد. او در این مدرسه تحصیلات خود را در آموزش توپخانه ادامه داد. پس از فوت پدرش و کاهش درآمد وی، دروس مربوط به دوسال را در یک سال به اتمام رساند. ممتحن وی در این مدرسه دانشمند معروف لاپلاس بود که بعدها توسط ناپلئون به عضویت مجلس سنا در آمد.
اوج گیری پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۷۸۵ با درجه ستوان دوم توپخانه به ارتش پیوست. پس از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ وی به مدت دو سال از خدمت نظامی کنارهگیری کرد و اوقات خود را در پاریس و کرس سپری نمود. او در این زمان به شدت طرفدار تحرکات ملی گرایانه در کرس بود به طوری که در نامهای که در در ماه می ۱۷۸۹ به پاسکوآل پاولی از رهبران جامعه کورسیکا به شدت از فرانسویان و تصرف کرس توسط آنان انتقاد و بدگویی کرد. او سالهای ابتدایی بعد از انقلاب را در کرس و در کشمکش با انقلابیون، سلطنت طلبان و ملیگرایان کرس سپری کرد. بناپارت پشتیبان مستقیم ژاکوبنها بود و فرماندهی دستهای از شبهنظامیان کرس را برعهده داشت. او در سال ۱۷۹۲ توانست مقامات ارتش فرانسه را راضی کند که وی را مجدداً به خدمت در ارتش بپذیرند. در این سال ائتلافی از قدرتهای اروپایی علیه جمهوری فرانسه تشکیل شد و دو طرف بر سر مناطقی که امروزه در کشور ایتالیا واقع شدهاند وارد جنگ شدند.
محاصره تولون (۱۷۹۳) در سال ۱۷۹۳ در شهر تولون در جنوب فرانسه یک شورش ضد انقلابی برپا شد واین شهربه اشغال سلطنت طلبان و نیروهای انگلیسی درآمد. ارتش انقلابی فرانسه، تولون را از راه خشکی محاصره کرد. محاصره به کندی و بی نتیجه پیش میرفت تا اینکه بناپارت به معاونت فرماندهی توپخانه منصوب شد. او پس ازاستقرار توپهای خود به آرایشی که از مدتها پیش در نظر داشت و پس از یک گلولهباران شدید تپهٔ اگیت راکه بر خلیج مشرف بود به تصرف درآورد واز روی آن آتش توپخانه رابه روی کشتیهای انگلیسی گشود. این اقدام موجب فرار کشتیها شد. دو روز بعد در هفدهم دسامبر جمهوری خواهان به استحکامات شهر حمله بردند و به عقب رانده شدند اما بناپارت با یک ستون ذخیره به کمک شتافت و در جریان این حمله مجروح شد. این اقدام موجب پیروزی جمهوری خواهان شد و در پی آن شهر به تصرف آنها در آمد. این پیروزی موجب ارتقا درجهٔ بناپارت شد.
سیزدهم واندیمیر (۱۷۹۵) بعد از سقوط برادران روبسپیر، ناپلئون هم به دلیل ارتباط با آن دو تحت بازداشت خانگی قرار گرفت اما در ظرف دو هفته مجدداً آزاد شد. در سوم اکتبر سلطنت طلبان در پاریس شورش کردند و به سمت مواضع مجمع ملی فرانسه در حال پیشروی بودند. در این زمان مسئولیت محافظت از مجمع به ناپلئون سپرده شد و او با استفاده از تجربیات خود برای این منظور از توپخانه استفاده کرد. در پنجم اکتبر که معادل سیزدهم واندیمیر بود با استفاده از توپهای سنگین نیروهای سلطنت طلب را به شدت سرکوب کرد. در جریان این سرکوب هزار و چهارصد نفر از سلطنت طلبان کشته شدند و مابقی مجبور به عقب نشینی گشتند. موفقیت در این سرکوب برای ناپلئون شهرت و ثروت زیادی به ارمغان آورد.
اولین لشکرکشی به ایتالیا (۱۷۹۷-۱۷۹۶)
ناپلئون بناپارت در نبرد ارکول
در سال ۱۷۹۶ اتریش با سوءاستفاده از ضعف نظامی فرانسه، به آلمان و شمال ایتالیا حمله کرد و مناطقی را از دست فرانسه خارج نمود که موجب عصبانیت شدید مردم فرانسه شد. ناپلئون که بعد از سرکوب سیزدهم واندیمیر به مقام فرماندهی نیروهای ارتش فرانسه در ایتالیا رسیده بود، دو روز بعد از ازدواج با ژوزفین بوهارنه پاریس را برای در اختیار گرفتن ارتش ایتالیا ترک کرد. ابتدا در نبرد لودی نیروهای اتریشی را شکست داد و آنها را از لمباردی بیرون راند، در نبرد کالدیرو شکست خورد ولی مجدداً در نبرد آرکول پیروز شد و به سمت جنوب ایتالیا و سرزمین تحت حکومت پاپ پیشروی کرد. تاپایان سال ۱۷۹۶ شمال ایتالیا و قسمتی از خاک اتریش را تصرف کرد. در ماه مارس ۱۷۹۷ مجدداً نیروهایش را به سمت اتریش راند و اتریش را وادار به امضای پیمان صلح نمود. طبق این پیمان بخشهای بزرگی از شمال و جنوب ایتالیا به فرانسه داده شد، اما طبق یک بند محرمانه جمهوری ونیز به اتریش میرسید. سپس ونیز را فتح کرد و ضمن غارت گنجینههای آن، به ۱۱۰۰ سال استقلال ونیز خاتمه داد.
در طول این لشکرکشی، نفوذ ناپلئون در سیاست فرانسه نیز افزایش چشمگیری پیدا کرد. وی در کودتای چهارم سپتامبر، قدرت سیاسی را به جمهوریخواهان حامی خود سپرد که با این عمل آنان را بیش از پیش به خود وابسته کرد.
لشکر کشی به مصر (۱۸۰۱-۱۷۹۸)
جنگ اهرام
بعد از بررسی اوضاع نظامی، ناپلئون به این نتیجه رسید که نیروی دریایی فرانسه از توانایی مقابله با نیروی دریایی بریتانیا در کانال مانش برخوردار نیست. به همین دلیل تصمیم گرفت از طریق تصرف مصر و حضور در خاورمیانه، به منافع اقتصادی بریتانیا در هند ضربه بزند.
در ماه مه ۱۷۹۸ ناپلئون به عضویت فرهنگستان علوم فرانسه درآمد و سپس به سوی مصر رهسپار شد. در بین نیروهایی که او را در مصر همراهی میکردند هیأتی متشکل از ۱۶۷ دانشمند متخصص در ریاضی، طبیعیات، شیمی و ژئودزی نیز به چشم میخورد که در مصر به فعالیت اکتشافی پرداختند و از جمله کشفیات این هیأت میتوان از سنگ رشید نام برد.
جنگ نیل توسط توماس لونی
در مسیر مصر ابتدا به مالت رفت که دراختیار شوالیههای سنت جان قرار داشت و آنجا را تصرف کرد. به دلیل اصلیت فرانسوی ۲۰۰ شوالیه این گروه و نارضایتی آنان از فرمانده آلمانی خود، مقاومت چندانی در برابر حمله ناپلئون صورت نگرفت به طوری که تلفات ارتش وی در این نبرد تنها سه نفر بود.
ناپلئون و ارتش وی از تعقیب نیروهای بریتانیایی در امان ماندند و نهایتاً در اول ژوئیه به اسکندریه رسیدند. در ۲۱ ژوئیه نبرد اهرام بین فرانسویان از یک طرف و ممالیک مصر و نیروهای امپراتوری عثمانی از طرف دیگر در گرفت که با پیروزی فرانسویان خاتمه یافت. اما در اول ماه اوت همان سال نیروی دریایی بریتانیا موفق شد در نبرد نیل به فرماندهی هوریشیو نلسون ضربه سنگینی به ناوگان فرانسه وارد کند، به طوری که به غیر از دو کشتی مابقی این ناوگان غرق یا تصرف شد. این شکست رویای ناپلئون برای حضور قدرتمند در مصر را به چالش کشید. بعداً در اوایل سال ۱۷۹۹ ناپلئون نیروهای خود را به سمت دمشق راند و با ۱۳۰۰۰ سرباز تحت امر خود موفق به تصرف شهرهای بندری عریش، غزه، یافا و حیفا شد. در این میان تصرف یافا بسیار بیرحمانه بود به طوری که برای صرفهجویی در مصرف مهمات ۱۴۰۰ اسیر با سرنیزه به قتل رسیدند یا غرق شدند و کشتار و غارت در این شهر تا سه روز ادامه داشت.
به دلیل تلفاتی که در اثر بیماری به لشکر ناپلئون وارد شده بود، موفق به تصرف عکا نشد و در ماه مه به مصر عقب نشینی کرد. جهت عقب نشینی سریعتر، در راه بازگشت به مصر به دستور او به سربازان بیمار زهر داده شد. هرچند گروهی بر این باورند که این اقدام برای جلوگیری از شکنجه نیروهای بیمار و جامانده فرانسوی توسط نیروهای عثمانی انجام گرفته. در هنگام حضور مجدد در مصر در ۲۴ ژوئیه، حمله آبی خاکی عثمانی را در ابوقیر با شکست روبرو کرد.
حکومت فرانسه
تاجگذاری ناپلئون
ناپلئون در طول لشکرکشی به مصر از طریق روزنامهها و پیغامهای جسته گریختهای که به او میرسید از در جریان اوضاع داخلی فرانسه و اروپا قرار میگرفت و به این ترتیب از شکست فرانسه در جنگ دومین اتحاد اروپایی خبردار شد. وی در ۲۴ اوت ۱۷۹۹ از غیبت موقت کشتیهای انگلیسی در سواحل فرانسه استفاده کرد و بدون آن که دستوری در این مورد داشته باشد، به فرانسه بازگشت و فرماندهی نیروها در مصر را به ژنرال کلیبر سپرد.
در عین حال دستوری از طرف دیرکتوار برای ناپلئون ارسال شده بود که طبق آن او باید به همراه سپاهش به فرانسه بازگردد و حمله نظامی احتمالی به خاک فرانسه را دفع کند. ولی به علت ضعیف بودن خطوط ارتباطی این پیام به ژنرال فرانسوی نرسید. سرانجام او در اکتبر به پاریس رسید. در این شرایط باوجود ترک میدان نبرد توسط ناپلئون، دیرکتوار ضعیفتر از آن بود که بتواند وی را مواخذه کند.
در ۱۹ نوامبر (۱۸ برومر) همان سال با همدستی بعضی از اعضای دیرکتوار و برادرش لوسین، طی یک کودتا دیرکتوار را منحل کرد. بعد از این کودتا، با تصویب قانون اساسی جدید قدرت به کنسولهای فرانسه رسید که شورایی سه نفره بود. عملاً در این شورا ناپلئون به عنوان کنسول اول قدرت را در اختیار داشت.
ناپلئون بناپارت در حال عبور از گردنه آلپ
در سال ۱۸۰۰ ناپلئون با عبور از آلپ اقدام به لشکرکشی مجدد به ایتالیا نمود. در این حمله سرزمینهایی که در مدت حضور وی در مصر توسط اتریش تصرف شده بود را مجدداً تصرف کرد. او با کمک برادرش ژوزف که رهبری مذاکرات صلح را برعهده داشت، قرارداد صلح لونویل را به اتریش تحمیل کرد.
ناپلئون در سال ۱۸۰۲ قانون بردهداری را که بعد از انقلاب فرانسه ممنوع شده بود، دوباره در مستعمرات فرانسه برقرار کرد. این اقدام وی باعث شورش در هائیتی شد. نیروهای فرانسوی در سرکوب این شورش با مقاومت شدیدی روبرو شد و همچنین به علت ابتلا به تب زرد موفقیتی کسب نکرد.
بعد از صلح با اتریش، با انعقاد پیمان آمیان بین انگلیس و فرانسه، دوره صلح کوتاهی از ۱۸۰۲ تا ۱۸۰۳ در اروپا ایجاد شد. از جمله تعهدات این پیمان صلح عقب نشینی نیروهای انگلیس از مستعمرات جدید آن کشور بود. اما صلح بین فرانسه و انگلیس عمر طولانی نداشت. رژیم سلطنتی بریتانیا نگران تاثیر تفکرات و ایدههای انقلابی برروی رژیم سلطنتی انگلیس بود. انگلیس به دخالت فرانسه در ایجاد اتحاد جدید در سوئیس و تصرف پیمونت توسط فرانسه اعتراض داشت، هرچند که این دو کشور از جمله مناطق مورد توافق در پیمان صلح نبودند. همچنین انگلیس برخلاف تعهدات پیمان صلح، مالتا را ترک نکرد و در نهایت در سال ۱۸۰۳ به فرانسه اعلام جنگ کرد.
از جمله اتفاقات مهم دیگر این دوران خرید لوئیزیانا بود. در این زمان با توجه به وضعیت مالی بد فرانسه و دشواری دفاع از مستعمرات فرانسه در آمریکای شمالی و همچنین خطر جنگ با انگلیس، ناپلئون تصمیم به فروش این مستعمرات به دولت ایالات متحده گرفت. در جریان این معامله، بیشتر از دو میلیون کیلومتر مربع از سرزمینهای مورد ادعای فرانسه، در ازای مبلغ ۱۵ میلیون دلار به ایالات متحده واگذار شد.
در سال ۱۸۰۱ بناپارت به ریاست فرهنگستان علوم فرانسه رسید و ژوزف دالامبر را به عنوان دبیر دائم فرهنگستان منصوب کرد.
ناپلئون در ماه مه ۱۸۰۴ توسط سنا به عنوان امپراتور فرانسه شناخته شد و در دوم دسامبر همان سال در کلیسای نوتردام تاجگذاری کرد.
اقدامات ناپلئون بناپارت اصلاحات ماندنی را بنا کرد، شامل: متمرکز کردن حکومت در وزارتخانهها، تحصیلات عالیه، قانون مالیات، سیستم فاضلاب، سیستم راهداری و بانک مرکزی کشور. طی گفتگویی که با کاتولیکهای کلیسا داشت، توانست با آنها توافق نامه دوستانهای را امضا کند. او با اینکار میخواست جامعهٔ کاتولیک را با رژیم خود آشتی دهد و با آنها طرح دوستی داشته باشد. قوانین حقوقی که بناپارت آنها را بنا کرد که امروز از آن به عنوان قانون ناپلئونی استفاده میشود مورد استفاده بسیاری از جوامع میباشد از قبیل کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین و غیره. این قانون به وسیله کارشناسان ماهر و قانونی زیر نظر جین ژاکوس تهیه شده بود. بناپارت حضور فعالانهای در جلسات شورای کشور داشت و کار آنها تجدید نظر بر طرحهای پیشنهادی بود. بناپارت همچنین دستور داد که مقررات جنایی و بازرگانی نیز به صورت قانون درآورده شود. در سال ۱۸۰۸ قوانین جنایی به صورت تصویب شده از طرف دولت منتشر شد که قابل اجرا بودهاست.
حمله به اروپا و وقایع بعد از آن
جنگ بورودینو، اثر پیتر ون هس
نبرد لایپزیگ، نقاشی توسط ولادیمیر موشکو، ۱۸۱۵)
خداحافظی ناپلئون از گارد امپراتوری
ناپلئون در بازگشت از البا، اثر کارل استنبن
در سال ۱۸۰۵ به اروپا اعلان جنگ داد و هلند بلژیک قسمتی از پروس، سوئیس و قسمتی از اتریش را ضمیمه خاک فرانسه کرد و با ۵۰۰۰۰۰ هزار نفر عازم روسیه شد و در جنگ بورودینو (Borodino) روسیه را شکست داد اما وقتی به مسکو رسید دید که روسها آذوقهها و شهر را سوزانده و فرار کردهاند امپراتور نتوانست زیاد در آنجا بماند زیرا آذوقه و وسایل گرمایی کمی وجود داشت او با خفت عقب نشینی کرد و سربازان قدیمی که در جنگها ی بسیاری در رکاب او میجنگیدند مردند و از ان ۵۰۰۰۰۰ هزار نفر فقط ۱۳۰۰۰ نفر باقیماند در این زمان روسیه و اتریش و پادشاهی ایتالیا که حکومتی مستقل در جنوب ایتالیا بود و پروس و سوئد با هم متحد شده و ارتشی بالغ بر ۱ میلیون نفر را تشکیل داده و ناپلئون را در دشت لایپزیک در نزدیکی شهر برلین پایتخت پروس (آلمان قدیم) شکست دادند از جنگهای مهم ناپلئون که در دشت لای پزیک و نزدیک آنها انجام شد نبرد درسدن بود که در ایالت ساکسونی اتفتاق افتاده بود که نبردی بین ناپلئون و روسها آلمانها اتریشیها بود و فرمانده آلمانها کارل ون بلوشر بود و با پیروزی ناپلئون همراه بودو او را به جزیره البا واقع در جنوب فرانسه در نزدیکی کرزیکا زادگاه ناپلئون تبعید کردند او پس از ۱۰ ماه در آنجا ماندن فرار کرد و به سوی پاریس حرکت کرد تا حکومت را دوباره پس بگیرد در راه آمدن به پاریس یکی از ِژنرالهای سابقش که به خدمت دولت جدید در امده بود سد راه او شد تا اورا گرفته و به پاریس تحویل دهد یا بکشد فقط چند دقیقه مانده تا شروع جنگ فریادی به گوش رسید این فریاد بناپارت بود که گفت صبر کنید او جلوی سربازان سابقش آمد و پیراهنش را پاره کرد و گفت من امپراتور شما هستم آیا کسی هست که بخواهد امپراتورش را بکشد در همین زمان بود که خون سربازان به جوش آمد و اسلحه هایشان را انداخته و فریاد زنده باد امپراتور سر دادند او سپس حکومت را پس گرفت در این موقع کشورهای اروپایی پیامی دادند که متن ان اعلان جنگ بود شعار آنها این بود ما با فرانسه جنگ نداریم بلکه با ناپلئون جنگ داریم تا او زندهاست ما نمیتوانیم با آسایش بخوابیم اما مردم و مقامات فرانسه از ته دل به امپراتور عشق میورزیدند نه تنها او را تحویل ندادند بلکه از او حمایت کرده و منتظر بودند تا امپراتور به آنها دستور بدهد، در این موقع بریتانیاییها ارتشی بالغ بر ۸۰۰۰۰ نفر را به فرماندهی آرتور ولزلی(دوک ولینگتون) که فرماندهی بسیار شجاع بود عازم شمال فرانسه در منطقه واترلو کردند و پروسها هم به فرماندهی امپراتورشان گبهارد فان بلوشر که تعداد انها حدوداً ۸۷۰۰۰ نفر بود به سمت بلژیک حرکت کردند تا با ارتش ولینگتون ادغام و با اتحاد ناپلئون را شکست بدهند در این زمان بناپارت ارتش فرانسه را که حدوداً ۱۲۰۰۰۰ هزار نفر بودند را به سمت بلژیک راند تا مانع از ادغام دو ارتش بریتانیا و پروس شود او موفق شد این کار را انجام دهد و در لینی(Ligny) ارتش پروس را در هم شکست از آن ۸۷۰۰۰ هزار نفر فقط ۳۰۰۰۰ نفر باقیماند (بفیه کشته زخمی و فرار کردند) ولینگتون که این خبر را شنید با نا امیدی در مناطق مرتفع موسوم به مون سن ژان (mount sainte jean) در کنار زمینهای زراعی و خانه کشاورزان انجا سنگر گرفت و از این رو انتخاب مکان جنگ را بر عهده خود گذاشت، ناپلئون که پروس را شکست داده بود و از پروسها فقط ۳۰۰۰۰ نفر باقیمانده بودند گریخته و به طرف شمال رفتند ناپلئون یکی ازژنرالهای خود را به نام گروشی(Grouchy) را برای تعقیب آنها فرستاد و تاکید کرد تا نابود کردن آنها از تعقیب دست نکشند و با خیال راحت به سمت واترلو رفت تا ولینگتون را شکست دهد اما شب قبل از جنگ باران شروع به باریدن گرفت و حرکت و شلیک توپها را با مشگل بزرگی روبه رو کرد زیرا باروت خیس کار نمیکند و خراب میشود.
تعطیلی دادگاه تفتیش عقاید در اسپانیا دادگاه تفتیش عقاید با انکیزیسیون محکمهای بود که از طرف کلیساهای اروپا از قرن دوازدهم میلادی در این قاره به وجود آمد و به تفتیش عقاید مردم و تعقیب متخلفان در مقررات مذهبی میپرداخت. این دادگاه که از طرف پاپ اداره میشد در قرن شانزدهم در تمام اروپا به جز انگلستان تسلط پیدا کرد، ولی بعد از یک قرن رو به ضعف گذاشت. این بنگاه وحشتناک و هول انگیز، در بیداد گری و تعدی چنان گستاخ و گسترده بود که حتی به کردار و رفتار و توجه و پندار درونی و قلبی و وجدان مردم تهمت میزد و متهمان را فقط با همین تهمتها، زنده زنده به کورههای آدم سوزی میسپرد دوشیزه ژاندارک نوزده ساله، رهبر آزادی بخش و چهره ملی فرانسه در همین آتش اتهام واهی و بی اساس، زنده زنده سوزانیده شده. هم چنین گالیله منجم و ستارهشناس مشهور ایتالیایی، در ۲۲ ژوئن سال ۱۶۳۳ میلادی در این دادگاه محاکمه گردید. تنها در کشور اسپانیا در مدت ۳۵۰ سال، پیش از سی و چهار هزار نفر سوزانده و در حدود سی صد هزار نفر دیگر توسط این دادگاه به اعمال شاقه، زندان ابد و تبعید محکوم شدند. این دادگاه سر انجام پس از حدود شش صد سال فعالیت، در هفدهم ژانویه ۱۸۰۸ م به دستور ناپلئون بناپارت تعطیل شد.
ساعت ۱۱ ظهر است دو ارتش بریتانیا و فرانسه در مقابل هم قرار گرفتهاند سمت چپ میدان جنگ را چندین خانه کشاورزان وجود دارد که به ان هوگومونت میگویند (Hougoumont) که موضع مناسبی برای دفاع میباشد و بخشی از قوای انگلیس در آن سنگر گرفتهاند. در قسمت مرکزی میدان جنگ چند ردیف بوته قرار دارد(lay hay saint)که بخشی از سربازان انگلیسی در پشت تکه چوبهای تیزی که در زمین فرو رفتهاند و برای مانع شدن از حمله سوارن فرانسوی تعبیه شدهاست سنگر گرفتهاند سمت راست میدان چند خانه مخصوص کشاورزان وجود دارد(papelotte) که سربازان انگلیسی در آن نیستند و ناپلئون آنرا بهترین موضع برای حمله میشمارد. با فریاد امپراطور جنگ شروع میشود مارشال نی دلیرترین فرمانده ناپلئون که فرمانده سواره نظام است شروع به حمله به مرکز سپاه دشمن که از انگلیسیها و اسکاتلندیهای خشن تشکیل شده بود میکند توپخانه جناح چپ ارتش بریتانیا را هدف میگیرد. نیم ساعت از جنگ میگذرد ساعت ۱۱:۳۰ هست ژنرال گروشی که در تعقیب بلوشر است صدای غرش توپها را از منطقه واترلو میشنود یکی از ژنرالها به نام ژرار اصرار میکند که دست از تعقیب بلوشر برداشته و از میان دشت به سمت ناپلئون رفته و به کمک او بشتابند در همین زمان بلوشر ارتش باقیمانده پروس را به چندین قسمت تقسیم کرده و به واترلو میفرستد تا با کمک ولینگتون ناپلئون را شکست دهند یکی از این دستهها در راه با گروشی برخورد کرده گروشی او را شکست داده و به استراحت میپردازد و میگوید فردا به ناپلئون خواهیم پیوست غافل از اینکه ارتش پروس در حال پیوستن به ولینگتون است و او در حال استراحت است. از آن سمت مارشال نی با دلیری بی همتایش قسمت مرکزی میدان جنگ که در دست بریتانیا بود را میگیرد (lay hay saint) و صفهای انگلیسی را یکی بعد از دیگردی میشکافد و فراری میدهد او با کمبود سواره نظام روبه رو شده از ناپلئون درخواست سواره نظام میکند ناپلئون نیز آخرین دستههای سواره نظام خود ملقب به میلو را به کمک او میفرستد دیگر چیزی به پیروزی نمانده ارتور ولزلی (دوک ولینگتون) سربازان را به زور تهدید در صفها نگه داشته اکثریت در حال فرارند مارشال نی خیلی به ولینگتون نزدیک شده دیگر چیزی نمانده ناگهان... صدای فریاد چندین هزار نفر از سمت غرب منطقه واترلو به گوش رسید پروسها بیمحابا به فرانسویان حمله کردند انگلیسیها از حالت دفاع به حمله روی اورده بخشی از ارتش پروس به سمت ناپلئون میروند ۲۵۰۰۰ هزار نفر از گارد محافظ با دیدن این صحنه سریعاً دور امپراطورشان ارایش مربعی گرفته و مانع از کشته شدن ناپلئون شدند ارتش فرانسه فلج شده و ترس و وحشت در میان سربازان فرانسوی موج میزند ارتش فرانسه درهم شکسته و همه میگریزند میگویند: فقط یک نفر باقیماند و به جنگیدن ادامه داد و او مارشال نی بود انگلیسیها او را گرفته و در دادگاه نظامی محاکمه کرده و او در دفاع از خودش فقط یک کلمه گفت هر فردی وظیفه داد برای کشورش بجنگد و سپس او به اعدام محکوم شد ناپلئون نیز با وجود اصرارهای زیاد مردم مبنی برماندن در مقام امپراطوری و با قول حمایت کردن از او و دوباره جنگیدن این کار را نکرد و خودش را به یک کشتی انگلیسی تسلیم کرد او خود را به انگلیسیها تسلیم کرد به امید اینکه انها پیشنهاد او را مبنی بر زندگی کردن در شهر لندن میپذیرند اما کشتی انگلیسی به محض ورود به لندن به او اعلام شد که نباید این موجود جنگ طلب وارد انگلیس شود و پس از تشکیل جلسهای نتیجه این شد که او را به جزیرهای در دریای اطلس به نام هلن مقدس(saint helena) تبعید شود او در سنت هلن روزهای بسیاری خاطرات و افتخارات خود را همراه با سربازان با وفای خود به یاد میاورد. او در سن ۵۲ سالگی و در سال ۱۸۲۱ به علت شرایط بد جسمانی و بیماری درگذشت. جسد او پس از ۱۹ سال بوسیله کشتی ای به فرانسه بازگشت و با استقبال بی نظیر مردم فرانسه روبه رو شد میلیونها نفر از مردم فرانسه که قلبشان برای این امپراطور رویایی میتپید برای استقبال امده بودند که این نشانه محبت و عشق قلبی مردم فرانسه به ناپلئون دی بوناپارت است.
تبعید به سنت هلینا
Longwood House، جزیزهٔ سنت هلنا: محل اسارت ناپلئون
ناپلئون به جزیره سنت هلنا واقع در اقیانوس اطلس تبعید و زندانی شد. در ۲ ماه اول از تبعیدش او در منطقه بریارس که متعلق به ویلیام بالکومب بود در یک چادر صحرایی زندگی میکرد. ناپلئون با خانواده بالکومب صمیمی شده بود به خصوص با دختر جوان ویلیام که نامش الیزابت بود او کسی بود که بعد رمان خاطرات امپراتور ناپلئون را نوشت. دوستی ناپلئون با خانواده ویلیام در سال ۱۸۱۸ به پایان رسید زیرا صاحب اختیاران انگلیسی به ویلیام بالکومب مشکوک شدند و فکر میکردند او واسطه میان ناپلئون و پاریس است بنابراین او را از آن جزیره به جای دیگری منتقل کردند. در دسامبر ۱۸۱۵ ناپلئون به Long wood House منتقل شد. در زندان جدید طرز رفتار لاو (زندانبان ناپلئون) به گونهای ترحم آمیز بود. ناپلئون و همراهانش از اوضاع و عدالت حاکم در زندان راضی نبودند. در سالهای اولیه تبعید ناپلئون ملاقات کنندگانی داشت اما با بیشتر شدن محدودیتها زندگی ناپلئون به سمت انزوا کشیده شد. در سال ۱۸۱۸ روزنامه تایمز راجع به فرار کذایی ناپلئون گزارشی نوشته بود. مجلس شورای انگلیسی با ناپلئون همدردی میکرد. لرد هلندی در طی سخنانی برای باشگاه لردها از آنها درخواست کرد که با زندانیان تا جایی که امکان دارد با تندی برخورد نکنند.
اشتباهات ناپلئون بنا به گفته مورخین، ناپلئون سه اشتباه بزرگ داشت: یکی تسخیر اسپانیا (یار دیرین و متفق ناپلئون که در جنگها وی را یاری مینمود) که باعث شد در طول این جنگ ۳۰۰۰۰۰ سرباز خود را از دست بدهد و دو محاصرهٔ بریتانیا که باعث شد علاوه بر آسیب زدن به اقتصاد بریتانیا به اقتصاد فرانسه هم آسیب برسد و سه لشکرکشی به روسیه بود که موجبات ضعف وی و کشته شدن بسیاری از ارتش وی و نیز نارضایتی فرانسویان را فراهم آورد.
رابطهٔ ناپلئون با قاجار ناپلئون با ایرانیان یک معاهده را امضاء نمود که از خاک ایران برای تسخیر هند استفاده کند، در مقابل برای برگرداندن قفقاز (دربرگیرنده گرجستان) به ایرانیان کمک کند. او به گفتههای خویش عمل نمود و ارتش ایران را آموزش نظامی میداد، و برای آنها توپهای متحرک و تفنگهای باروتی از فرانسه وارد نمود. اما پس از امضا پیمان تیلسیت با تزار الکساندر اول، امپراتور فرانسه از کمک به ایران در جنگ با وی سر باز زد و فتحعلی شاه قاجار بعد از خیانت وی به بریتانیا متوسل شد.
سر انجام ناپلئون
ناپلئون در سنت هلن
کشتی فرقت... بل پائول جسد ناپلئون را به فرانسه باز گرداند.
مقبره ناپلئون در لس اینوالیدس
تهاجم فرانسه به روسیه در سال ۱۸۱۲ نشانهٔ تغییر ناگهانی آیندهٔ ناپلئون بود. تهاجم او در میدان جنگ خرابیهایی به بار آورد که هرگز بهبودی نیافت. در سال ۱۸۱۳ اتحادیه ششم او را در لایپزیک(به انگلیسی: Leipzig) مغلوب ساخت و پس از حمله به فرانسه او را به جزیرهٔ البا (به انگلیسی: elba)تبعید کردند، کمتر از یک سال بعد او بازگشت و سرانجام در جنگ واترلو (به انگلیسی: battle of waterloo) در ژوئن سال ۱۸۱۵ مغلوب شد. ناپلئون ۶ سال آخر زندگی خود را تحت نظارت بریتانیا در جزیرهٔ سنت هلن(به انگلیسی: saint Helena)سپری کرد. در فوریه ۱۸۲۱ بناپارت سلامتی خود را به سرعت از دست میداد و در ۳ می، دو پزشک انگلیسی که تازه آمده بودند برای معالجهٔ بناپارت فقط توانستند برای او مقداری آرامبخش توصیه کنند. ناپلئون دو روز بعد از اعترافات به گناهانش مرد و درحالی که آخرین مسح تدهین دم مرگ را بر روی وی کشیدند که این مراسم برای کاتولیک هاست و پدر آنگه ویگنالی توشهٔ سفرش را در دستانش قرار داد. آخرین کلمات وی در لحظه مرگ از این قرار بود، فرانسه، راس ارتش، ژوزفین، او وصیت کرده بود که در کنار رود سن به خاک سپرده شود اما انگلیسیها اجازه ندادند و او را در سنت هلن در یک مکان بی نام و نشان دفن کردند، بی هیچ آرامگاهی. تشریح بدن او نشان داد که به دلیل وجود سرطان معده جان سپرد. استین فورشود (به انگلیسی: sten forshufvud) و دیگر دانشمندان در سال ۱۹۶۰ حدس زدند که او توسط آرسنیک مسموم شدهاست. شایعاتی نیز وجود دارد که بیان میکند ناپلئون از سنت هلن نیز فرار کرد و در میان مردم به طور مخفی زندگی کرده و در صدد بود تا پسرش را به قدرت برساند که بر اثر گلوله نگهبانی که او را نمیشناخت کشته شد.
در سال ۱۸۴۰ لوئی فیلیپ پادشاه وقت فرانسه، توانست از دولت انگلیس اجازه برگرداندن جنازهٔ ناپلئون به فرانسه را بگیرد. بقایای جسد وی توسط یک کشتی نیروی دریایی فرانسه که به این مناسبت با رنگ سیاه، رنگ شده بوده به فرانسه حمل شد و در ۲۹ نوامبر به بندر شربورگ رسید. پس از آن بقایا به یک کشتی بخار منتقل شد و به لو آور، روان و نهایتاً از طریق رود سن به پاریس حمل شد. مراسم تشیع رسمی در ۱۵ دسامبر برگزار شد. در سال ۱۸۶۱ بقایای جسد ناپلئون به مقبره فعلی منتقل شد. این مقبره که از سنگهای آذرین ساخته شده، در سرداب زیر گنبد بنای لز انوالید (به فرانسوی: Les Invalides) واقع شده.
موارد جزئی پایانی
نقشبرجستهای از ناپلئون در مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا برای گرامیداشت یاد او به عنوان یکی از ۲۳ شخصیت برجستهٔ جهان در امر قانونگذاری در سرتاسر تاریخ.
ناپلئون سرداری بزرگ و سیاستمداری آگاه بود. اگرچه جاه طلبی او، وی را به جنگ و پیکار کشانید اما هرگز نمیتوان او را یک جهانگیر مانند چنگیزخان و تیمور به حساب آورد. ناپلئون با مردم به مهربانی رفتار میکردنیازمند منبع] و خیال وی اتحاد اروپا تحت عنوان یک کشور بود.
ناپلئون بسیار باهوش و با تدبیر بود و در سایه لیاقت و کاردانی شخصی توانست فرانسه را از هرج و مرج بعد از انقلاب نجات داده و متحد کند. به دانشمندان احترام میگذاشت و جملات قصار او مشهور است. علاوه بر اینکه به نبوغ نظامی شهره بود، به دلیل مجموعه قوانین حقوق مدنی که در سال ۱۸۰۴ وضع کرد و به قوانین ناپلئون مشهور شد امروزه مورد توجهاست.
قد ناپلئون
ناپلئون بناپارت. همانطور که در نصویر پیداست وی از لقب خود، سرجوخه کوچک، قدبلندتر بود.
ناپلئون بناپارت (در تصویر) قدکوتاه نبود، بلکه او از یک فرد فرانسوی با قد متوسط بلندتر بود. در هنگام مرگ طول قد امپراطور فرانسوی برابر ۵ پا و ۲ اینچ (پای فرانسوی) برابر با ۱٫۶۹ متر ثبت شدهاست