Planes: Fire & Rescue (هواپیماها: آتش و نجات) | ----۱۸ ژوئیه ۲۰۱۴ --- انیمیشن،ماجرایی،کمدی ---۸۳ دقیقه PG |
کارگردان : Roberts Gannaway
نویسنده : Jeffrey M. Howard
صداپیشگان : Dane Cook, Ed Harris, Julie Bowen
خلاصه داستان: پس از آنکه داستی متوجه میشود موتورش آسیب دیده و دیگر قادر به مسابقه دادن نیست، تصمیم میگیرد به واحد آتشنانی ملحق شود ... |
منتقد: جاستین چانگ (ورایتی) - امتیاز ۷ از ۱۰ (۳.۵ از ۵)
پس از فروش اولیهِ نهچندان موفقِ فیلمِ «هواپیماها / Planes» در سال گذشته که از جوکهای بیمزه و اداهای قومیتی تلانبار و فاقد هر نوع خلاقیت بود، امسال دیزنی توانست با فیلم «هواپیماها: آتش و نجات»،که قرائت مجددی از محصولات قبلا تولید شدهی دیزنی دربارهی «ماشینها / Cars» بود، موفقیت نسبتا بیشتری کسب نماید. در این اثر سرگرمکنندهی کودکانه و کلیشهای، لهجههای خندهدار تا حد زیادی جای خود را به احترامی واقعی و عاطفی به ماموران آتشنشانی امریکا و شجاعتهای روزمرهی آنها داده است، اما هنوز هم فاقد نکاتِ هوشمندانهای در داستان است تا بتواند حرکت این محصول را، که در ابتدا برای قالبهای خانگی در نظر گرفته شده بود، به طرف پردهی بزرگ سینما توجیه نماید. اما باید صادقانه گفت که در احترامِ قلبیِ این فیلم برای فضائل کار گروهی، شجاعت و فداکاری، و همچنین در جلوههای ویژهی سهبُعدی پیشرفتهی آن لحظاتی هیجانانگیز و تکاندهنده وجود دارد. فروش این قسمت در گیشهها باید چیزی در حدود ۲۱۹ میلیون دلار جهانی قسمت قبل باشد؛ درآمدهای تجاری و دیگر جریانات فرعی مربوط به فیلم نیز به نظر مثل همیشه سیری توقفناپذیر دارند.
صحنهی شروعِ فیلمِ «آتش و نجات»، هواپیمای تکملخه قسمت قبل که بسیار به بستنیِ کیم دوقلوی بالدار شباهت دارد، یعنی داستی کِراپهاپِر (باز هم با صدای دِین کوک) را نشان میدهد که پس از آنکه در قسمت گذشته رویایش برای ستارهشدن در مدارِ مسابقاتِ بینالمللی به حقیقت پیوست، به معنای واقعی کلمه در حال پرواز در اوج آسمانهاست. اما بعد از اینکه در جریانِ یک پرواز آزمایشیِ معمولی مشکلاتی در موتورِ داستی ایجاد میشود، دوستِ مکانیکِ چهارچرخش داتی (با صدایِ تِری هَچِر) نگاهی به زیر کاپوت میاندازد و تشخیصِ نهچندان امیدوارکنندهی خود را ارائه میکند: جعبهدندهی داستی عملا از کار افتاده و هیچ امیدی به تعمیر و یا تعویض آن وجود ندارد (قطعهی مورد نظر بسیار قدیمی است و دیگر تولید نمیشود)، و بدین ترتیب دوران مسابقهی او در همانجا به پایان میرسد.
به دنبال بروز یک سانحهی آتشسوزی در فرودگاه، داستی و رفقایش چشمِ امیدشان به مِیدِی (با صدایِ هَل هالبروک) است. مِیدِی که یک ماشینِ آتشنشانیِ قدیمی قراضه است به خاطر قطعات و تجهیزاتِ معیوبش نمیتواند آنطور که باید و شاید آتش را فرو بنشاند. متعاقبا وقتی که به خاطر رعایت نکردنِ قوانین ایمنی فرودگاه را تعطیل میکنند، داستی به سرش میزند که با دورِ هم جمع کردنِ تیمی از نخبگان آتشنشانیِ هوایی، از این وضعیت به بهترین نحو استفاده کند و در عوض مسابقه دادن، فرصت دیگری برای دنبال کردن یک حرفه بدست آورد. این پرندههای شجاع با همراهی هم وظیفهی محافظت از پارکِ ملیِ زیبا و تاریخیِ پیستون پیک را در طولِ فصل آتشسوزیهای گسترده به عهده میگیرند.
ویژگیها و رفتار شخصیتها آشنا اما موثر است: در این فیلم داستی علاوه بر اینکه از تیررسِ ابرازِ علاقهی یکی از همتیمیهایش، که یک تانکرِ هواییِ عاشقِ آدمهای مشهور به نام دیپِر (با صدایِ جولی بووِن) است، جاخالی میدهد، بایستی به رهبریِ سختگیرانه بلِید رِنجِر (با صدای اِد هریس کارکشته) نیز تن بدهد؛ یک هلیکوپترِ بداخلاق که هنوز قانع نشده که این تازهوارد مشهور جربزهی تبدیل شدن به یک آتشنشانِ بزرگ را دارد. و بدین ترتیب «آتش و نجات» هم مثل «هواپیماها» و «ماشینها»ی قبل از آن، به چیزی خارج از عرف فیلمهای رایج ورزشی تبدیل میشود، که در آن داستی نه تنها باید استراتژیکترین راه برای انداختنِ تانکرِ حاملِ مواد اطفاء حریق صورتیرنگ را یاد بگیرد (که جزئیات بصری به خصوص در اینجا درخشان است)، بلکه همچنین باید بیاموزد که وقتی جانِ در خطر است، غرورش را زیر پا بگذارد، محدودیتها را بپذیرد و به عنوان عضوِ تیم کار خود را انجام دهد.
خب البته منظور از جانِ این «عده»، انسانها نیست، بلکه مراد ماشینها هستند؛ چه ماشینهایی که دستهدسته از هتلی (با اسم دوستداشتنیِ گرَند فیوزِل لاج) که به زودی طعمهی حریق میشود میگریزند، چه یک جفتِ ماشینِ آر.وی عاشقِ دلخسته که بر روی یک پل معلق گیر افتادهاند. پلی که مکانِ یک قرار ملاقاتِ عاشقانه در مدتها پیش بوده است. این سبک سوررئالِ دادن شکل انسان به ماشینها (آنتروپومورفیسم ماشینی) برای بسیاری یک معمایِ عجیب و دردسرسازِ وجودی (اگزیستانسیال) به وجود میآورد، و سدی در مقابل پذیرفتن کامل این جهانِ ماشینی است، جهانی ساخته دست بشر که در آن هیچ بشری به چشم نمیخورد. با ذکرِ این نکته، هر کسی که هنوز هم به فیلمهای «ماشینها» و «هواپیماها» توجهی نشان میدهد، اگر تردیدهای باقیمانده خود را به کناری بگذارد و این کارتون را با همهی مناسبات نامعقولش بپذیرد، احتمالا از دیدنِ آن لذت خواهد برد. حتی اگر وسواس و افراطی که خرج واقعی نشان دادن دنیای این کارتون شده، کار را برای لذت بردن سخت نماید.
کارگردان اثر یعنی باب گاناوِی (که مدتها کارگردان تلویزیونی دیزنی بوده و نخستین فیلم بلندش را میساخت) به همراه جِفری ام. هوارد، نویسندهی فیلم «هواپیماها» در نوشتن فیلمنامه از این نکته الهام گرفتند که برای مقابله با آتشسوزیهای بزرگ از روش سمپاشیِ مزرعه با هواپیما استفاده میشده است؛ یک نکتهی ریز تاریخی که زیرساختی برایِ واقعی نشان دادن صحنههای اکشن دیدنی فیلم ایجاد میکند. این انیمیشن جزئیات محیط جنگلی را به شکلی بینقص ارائه میکند، از سایههایی که در هنگام غروب خورشید جنگل را در خود فرو میبرند بگیرید تا پیچوخمهای رودخانه در دور زدنِ صخرههای تیز. از همه خارقالعادهتر آتش است، که به زیبایی توسطِ تیم جلوههای ویژه به تصویر کشیده شده و در تولیدِ آن از پیچیدهترین عناصر جلوههای ویژه که تاکنون در هر فیلم بلندِ انیمیشنی به کار رفته استفاده شده است. دیدنِ سکانسی که در آن داستی و دوستانش از میانِ ابری از دود و خاکستر پرواز میکنند و مستقیم به دل آتشی میزنند که همهی دره را در کام خود فرو برده است، واقعا چشمنواز است، که کاملکنندهی این جزئیاتِ بسیار بالا طراحیِ صدای ترق و تروق در فضاست که توسطِ تاد تون طراحی شده است.
اگر منظرههای چشم نواز به سبک پارکهای یلو استون / یوسمیتی در پس و موسیقی متن همخوان مارک مانچینا (از جمله استفاده از آهنگهای ستارهی موسیقیِ کانتری بِرَد پِیزلی و اسپنسر لی) بر روی «هواپیماها: آتش و نجات»، به این فیلم یک حس امریکایی کلاسیک میدهد که یادآور قسمت اول «ماشینها»ست، که سادگیِ طبیعیِ تقابل در این فیلم (هواپیما علیه طبیعت) به آن جلوههای دراماتیکِ خیرهکنندهای میبخشد. تماشایِ غولهای فلزیِ احساساتی که با هم مسابقه میدهند و در حین سبقت از یکدیگر به هم تیکهپرانی هم میکنند، میتواند خیلی زود خستهکننده شود، اما انجامِ اعمالِ فداکارانهی فردی و شجاعت گروهی میتواند بر خلاف انتظار خندهدار و تکاندهنده باشد، مخصوصا وقتی که به تصویر کشیدن این مخاطرات باعث جریحهدار شدن احساسات شود. در این فیلم اندکی بیش از یک پیام تلویحی گذرا به مرگ و فناپذیری پرداخته میشود، مخصوصا در ارتباط با احساس مِیدِی از این بابت که دیگر دورانِ مفید بودنش به سر آمده است، که این خود باعث میشود پایان خوش ضمیمهشده به فیلم بیش از پیش بوی دروغ بدهد. «هواپیماها: آتش و نجات» تا پیش از رسیدن به آن نتیجهگیری تصنعی ، نمونهای کوچک اما بر خلاف انتظار موفق از فیلمی است که علیرغمِ اینکه غرق در کروم و فولاد است، اما در ارائهی مسئلهای انسانی موفق بوده است.
..........................................
منبع سایت نقد فارسی
فکر کنم قشنگ باشه ولی من از این جور انیمیشن ها که ماشین ها حرف می زنند خیلی خوشم نمیاد((225))
ممنون از این که معرفیش کردین
خوبه اما به پای «بن10» نمیرسه
(ربطشو خودتون پیدا کنید دیگه...)