روزی پرفسور لیدن براک با عجله وارد خونه میشه و کتابی قدیمی رو در دست داره که به صورت اتفاقی پیداش کرده.وقتی که کتاب رو ورق میزنه متوجه کاغذی میشه که در بین صفحات کتاب قایمش کردن و روی این کاغذ جمله ای رمز گونه نوشته شده.پرفسور بر خودش و برادر زادش آکسل خواب و خوراک رو حرام میکنه تا موقعی که رمز جمله رو کشف کنه.تا اینکه به صورت خیلی اتفاقی آکسل کشفش میکنه و متوجه میشن که در گذشته ای بسیار دور دانشمندی ایسلندی تونسته از دهانه ی آتشفشانی وارد زمین بشه و خودش رو به مرکز زمین برسونه.پرفسور لیدن براک که فردی بسیار ماجراجو و کله شقیه بلافاصله بارو بندیل سفر رو میبنده و همراه برادر زادش به ایسلند سفر میکنه و به سمت همون دهانه اتشفشان روانه میشه.در این سفر مردی ایسلندی به نام هانس نیز به عنوان راهنما همراهیشون میکنه و پس از مشقتهای فراوان دهانه رو پیدا میکنن و این شروع ماجراجویی عظیم و کلی اتفاقات هیجان انگیز در این کتاب فوق العادست.
احتمالا خيلي جاها اسمشو شنيدين... نمونه اش كتاب زيست اول راهنمايي فصل اول زمين شناسي.... اصلن از همونجا بود كه من رفتم سراغ ژول ورن...
كتاب قشنگيه نميگم عاليه ولي تو زماني كه ژول ورن اينو نوشته جدا شاهكاري پر جسارت تو زمينه علمي تخيلي بوده... دوست داشتنيه كتابش... شخصيتا جالبن و ماجراهاشونم هيجان انگيز نه ولي ايده خوبي دارن...ادم از خوندنش ضرر نميكنه بهترين سن خوندنش هم فك كنم همون دور و بر دوازده باشه.