سلام ! توی این تاپیک اساطیر یونان رو معرفی می کنم!
اساطیری مثل زئوس... پوسایدن ، پاندورا و مدئا و....
__________________
زئوس:
اورا در نوشته های مختلف پدر انسان ها نامیده اند. وی ارباب و فرمان روای خدایان بود.معادل ان در اسطوره های رومی ژوپیتر است. نام زئوس مرتبط است به کلمه یونانی
به معنی درخشان! زئوس خدای اسمان ها ... اسمان رخشان، توفان، اسمان ها و ملکوت اعلا(؟؟) و خدای باران و اورنده ی ابرها که بر اذرخش یا صاعقه هراس انگیز نیز
فرمان می راند.قدرتش برتر از تمامی خدایان دیگر بود!
زئوس خداي باران بودهاست. زيرا يونان به باران احتياج وافري داشته است. و خداي خدايان بايد خدايي مي بوده كه ميتوانست آب گرانبهاي زندگي را به پرستندگان خود بدهد. زئوس معيار و درك مشخصي از الگوي خير و شر و يا نيكي و بدي است. و اين تناقض به تمامي در شخصيت وي جلوهگر است. عدالت نيز همگام و همپاي زئوس شده است.
زئوس كساني را كه پيمان ميشكنند به كيفر ميرساند. او از هر عمل ناپسند و ناروايي در حق مردگان خشمگين ميشود و به پريام آن هنگام كه در برابر آشيل زبان به ندبه گشود،ياري ميرساند. درداستان اوديسه وي به تكامل و والايي بيشتري دست يافته است.
هزيود3 رعيتي كشاورز بودو دردنياي نداري و بينوايي ميزيست. ميدانست كه فقرا و ندارها بايد خدايي عادل داشته باشند. او چنين مي گويد: ماهيها و جانوران و مرغان هوا يكديگر را مي خورند، امازئوس عدالت را به انسان داده است. وقتي زئوس بر تخت شهرياري مينشيند،عدالت نيز در كنار وي مي نشيند.
زئوس با برادرنش براي تقسيم دنيا بين خود قرعهكشي مي كنند. دريا به نام پوزئيدون و دنياي زيرين به نام هادس ميافتد. اما زئوس به فرمانروايي مطلق و كل بدل ميشود و به قدرت تام ميرسد.
از ويژگيهاي دارندگي زئوس عصاي اقتدار، آذرخش و عقاب كه نمايندهي پيروزي اوست،در يك دست و نيز سينه- سپرش كه يك سپر مقدس ازپوست بز است كه نشان ابر آذرخشدار به شمار ميرود.
زئوس با قدرت و عظمتش نه داناي كل بود و نه توانا و متعادل. او همانند خدايانديگر فريفته ميشد و شايد هم شكست مي خورد. « گهگاه سخن ازاين ميرود كه قدرت مرموز و اسرارآميز يعني سرنوشت و تقدير از زئوس نيرومندتر بودهاست. هومر هرا را بر مي انگيزد با لحن سرزنش آميز از او بپرسد كه آيا مي تواند انساني را كه تقدير به مرگ محكوم كردهاست دوباره زنده كند يا نه؟
زئوس نماد عاشقپيشگي است. اوزنان بيشماري را عاشق بود و به همسرش هرا خيانت ميكرد. اماچرا بايد فرمانرواي كل اينگونه شخصيتي داشته باشد؟ در پاسخ مي توان گفت كه زئوس آميزهاي از تمام خدايان است. او با فرمانروا و خداي هر شهري ادغام ميشد و زنان را به همسري بر ميگزيد. با دقت در شخصيت و مقام زئوس ميتوان او را داراي اُبهت و شكوه ويژهاي درنظر گرفت. اما اين پستي و دنائت شخصيت او و همچنين بزرگي و بزرگواري زئوس هميشه همراه او بودهاست.
دودونا درسرزمين درخت بلوط معبد و پرستگاه او بود. صداي به هم سائيدن برگهاي درخت، وسيلهي ابلاغ پيام او بود. و كاهنان آن را تعبير و تفسير مي كردند .
معمول است كه زئوس را جاودانه بدانند زيرا تنها اينكار براي يك ناميرا ممكن نيست. اما در كرت باوري هست كه زئوس را ميرا مي داند و مي گويد كه وي در كوه يوكتاس كه از زاويهاي خاص به شكل كلاهخود جنگجويان به نظر ميرسد به خاك سپرده شده است.
زئوس را معمولاً نشسته بر تخت و يا قدمزنان و آذرخشي دردست تصور مي كنند.
_______________________
هرا :
هرا فرزند کرونوس و رئا و خواهر زئوس بود.با زئوس ازدواج کرد و اریز (آرس) ، هبه و هفاستوس رو به دنیا اورد.او عمدتا به عنوان الهه ازدواج و زایش (
) پرستش میشد.
او زنی سخت گیر و حسود بود و معشوق های زئوس را به شدت ازار میداد.گاو و طاووس برای او حیوان های مقدسی بودند. در جنگ تروا از یونانیان طرف
داری کرد و زمانی که زئوس به صلح حکم داد با او مخالفت کرد و قول داد اگر زئوس با نابودی تروا موافقت کند، اجازه میدهد زئوس موکنای و ارگوس و
اسپارت را با خاک یکی کند، پس جنگ تشدید شد.
ازدواج زئوس و هرا معنایی نمادین پیدا کرد که از اهمیت مذهبی بسیار زیادی برخوردار بود و همان طور که می توان حدس زد، در دوران باستان همانند اجرای
مراسم آیینی و شعائر پرستش دینی به شمار می رفت که باروری و حاصلخیزی جهان به او تعلق داشت.
برای اطلاعات بیش تر میتونین به کتاب هومر فصل 14 سر بزنین
________________
هرمس
هرمس در اساطیر یونانی، پیام رسان خدایان بود.در ابتدا خدای موسیقی و به وجود اورنده ی ساز چنگ بود. همچنین خدای چوپان ها ،بازرگانان، اندازه و وزن،
سخنرانی، ادبیات، ورزشکاری و دزدی بود.پدرش زئوس و مادرش مایا نام داشتند.او بر کوه سیلنا، در آرکادیا متولد شد.او در کودکی با دزدیدن گاو های اپولو و
کشتن آنها از روده هایشان چنگ درست کرد . در ابتدا این امر خشم آپولو را بر انگیخت اما بعد از شنیدن صدای چنگ نظرش عوض شد و چنگ را با خود
برد.پسر هرمس پان بود.مادر پان یک حوری دریایی بود. از همان اولین لحظه های تولد خلاقیت و نبوغ او پیدا بود. پس از آنکه هرمس نی های پان را اختراع
کرد ،آپولو هم آن را از او خرید و عصای زرینی که هنگام نگهداری و مراقبت از گله اش ، به کار می برد به او داد و این منشا پیدایش کادوسئوس نماد ویژه
هرمس بود. زئوس از هرمس خوشش آمد و او را قاصد خود کرد. هرمس از حامیان مسافران ، بازرگانان و دزدان به حساب می آمد.
__________________
آتنا :
توضیح : الهه ی خرد ، جنگ ، هنر ، صنعت ، عدالت و مهارت .فرزند مورد علاقه ی زئوس.
داستان مدوسا ( medusa )و آتنا :
مدوسا زن خیلی زیبایی بوده که در آتن زندگی میکرده . او به زیبایی خودش خیلی افتخار میکرده ، به طوری که تنها چیزی که درموردش حرف میزد ، خودش بود و خلاصه کشته مرده ی خودش بوده .
یک روز مدوسا همراه با چند نفر دیگه به معبد پارتنون میره . وقتی که وارد معبد میشن ، همه از زیبایی معبد حیرت زده میشن . همه ، به جز مدوسا . مدوسا فکر میکرد که خودش میتونه مجسمه هایی خیلی بهتر از مجسمه هایی که داخل معبد بود درست کنه . وقتی کار های هنری آتنا رو دید ، با خودش گفت کار های خودش خیلی بهتر از اوناست و خلاصه فکر میکرده که از همه نظر از آتنا بهتره .
در آخر وقتی مجسمه ی خود آتنا رو میبینه با خوشحالی به همه میگه که خودش خیلی زیبا تر از آتناست ژس حتما یک روز برای اون هم یک معبد میسازند .
وقتی مدوسا این حرف رو میزنه ، ناگهان اطرافیانش رنگشون میپره ، کاهنی که صدای مدوسا رو میشنوه از جا میپره و همه ی افراد داخل معبد که این حرف رو شنیده بودن از معبد خارج میشن . همه به جز مدوسا که اونقدر مشغول تحسین تصویر خودش در یک در برنزی بود متوجه این اتفاقات نشد .
ناگهان ، انعکاس تصویری که مدوسا از خودش روی در میدید ، تبدیل به تصویر آتنا شد . آتنا با عصبانیت به مدوسا گفت : " دختره ی احمق ! فکر میکنی که از من زیبا تری ؟ من شک دارم که این درست باشه . و حتی اگه درست هم بود ، زندگی بیشتر از فقط زیبا بودنه ، در حالی که تو تنها کاری که میکنی اینه که به تمجید خودت بپردازی ! "
مدوسا سعی میکنه از خودش دفاع کنه ولی آتنا ساکتش میکنه و میگه :
" زیبایی در فانی ها خیلی سریع از بین میره . زیبایی ، بیماری ها رو خوب نمیکنه ، به بیسواد ها آموزش نمیده یا گرسنه ها رو سیر نمیکنه ! و حالا با قدرت من ، زیبایی تو به طور کامل از بین میره . سرنوشت تو به دیگران یاد میده که غرورشونو کنترل کنن ."
بعد از این که آتنا این حرف ها رو میزنه ، مدوسا تبدیل به یک هیولای زشت میشه . مو هاش هم تبدیل به مار میشن .
" مدوسا ، این اتفاق برای غروری که داشتی افتاد . الان چهرت اونقدر زشت شده که هر آدمی که به تو نگاه کنه تبدیل به مجسمه ی سنگی میشه . حتی خودت هم دیگه نمیتونی به تصویر خودت در آینه نگاه کنی ، چون در اون صورت تبدیل به سنگ خواهی شد . "
و بعد آتنا اون رو پیش دو خواهر گورگون ( در آخر زمین ) میفرسته که کور بودن تا پیش اونا زندگی کنه .
نکته : خواهران گورگون دو تا هیولا بودن . اون ها هم به جای مو روی سرشون مار داشتن .
ظاهر آتنا : زن جوانی که کلاه خود پوشیده و زره در دست دارد و اغلب همراه یک جغد کوچک است .
سمبل آتنا : جغد ، به نشانه ی هوشیاری و خرد ؛ سپری کوچک که تصویری از سر مدوسا روی آن است .
قدرت های آتنا : منطق ، هوش ، مدافعی قدرتمند در جنگ ها اما همینطور صلح جویی قدرتمند .
قهرمان های مورد علاقه ی او : اودیسه ، پرسیوس .
حقیقتی جالب درباره ی آتنا : یکی از القاب او چشم خاکستری است . آتنا به یونانیان درخت زیتون را بخشیده . برگ های زیرین درختان زیتون خاکستری رنگ هستند . میگویند ، وقتی که باد برگ ها را تکان میدهد ، یکی از چشمان آتنا نمایان میشود .
آتنا همسر یا فرزندی ندارد .
________________
دمتر :
دمتر در اساطیر یونانی، یکی از المپیان و الهه حاصل خیزی است. فرزند کرونوس و رئا بود.از برادرش زئوس پرسفون را به دنیا آورد.نام او با خدایان آسیایی
و هند و اروپایی در ارتباط است. او هیچ گاه با گایا یا همان زمین یکی دانسته نشد. او را می توان خدای کشت و حاصل خیزی دانست و به همین دلیل است که
افسانه های وی بیش تر در این مناطق رواج داشت.
___________
آپولو :
زیبایی از هر نوع ؛ چه در هنر و موسیقی و شعر ، چه جوانی و سلامتی و اعتدال ؛ همه در آپولو جمع است .
هر چیزی که با قانون و نظم سرو کار دارد به او مربوط می شود او مبین علاقه ی یونانیان به چیزهای قابل فهم ، معین و قابل سنجش و پرهیز
ایشان از چیزهای تخیلی ، نامفهوم و بدون شکل است . آپولو هر آنچه را که زیاد نزدیک باشد و آدم را درگیر کند و تماسهای پر از روح و مستی
عارفانه و دیدگاه های پرشور و جذبه را رد میکند ” دارای ویژگی مردانه ی مشاهده و عمل از دور است “. آپولو می درخشد . ویژگی های او باعث
موفقیت در نظام پدر شاهی می شود . در قلمرو آسمانی( هوش ، اراده و ذهن) احساس راحتی میکند . اما دو جنبه پنهان و تاریک هم دارد .
آپولو به عنوان خدا دومین خدای مهم یونانیها ، خدای خورشید ، هنرها ( به ویژه موسیقی )، پیشگویی و تیر اندازی ، آورنده قانون و کیفر دهنده
خلاف کارها ، حامی شفا و دارو ، نازل کننده طاعون ، محافظ گله داران می باشد .
جنبه ی تیرانداز : برای تیرانداز شدن ، اراده ، مهارت و تمرین لازم است . ذهن آپولو منطقی است و به راحتی با واقعیت عینی رابطه برقرار می
کندقوانین علت و معلولی از قبل و به طور کهن الگویی در ذهن آپولو برنامه ریزی شده است . برای به هدف زدن باید درک و احساس درستی از
آینده داشت، او می داند چه می خواهد ، رویایی و خیالباف نیست .
جنبه موسیقی دان : دو وسیله زهی داشت ؛ کمان و چنگ . مشخصات موسیقی آپولویی : وضوح نت ها وخلوص آهنگ . اعتدال و زیبایی مثل ؛
موسیقی کلاسیک باخ .
مخالف اعمال قهرمانی است . به احتیاط کردن ارزش می دهد . از خطر جسمانی اجتناب می کند . توسط عواطف ، آشفته نمیشود . ترجیح می
دهد مشاهده گر باشد . یک حاشیه نشین است نه یک قهرمان . دو اصل اخلاقی آپولو : خود را بشناس و در هیچ چیز زیاده روی مکن . کمان و
فلوت را دوست داشت. گیاه مورد علاقه : درخت غار ، قوهای آوازه خوان پرندگان مقدس آپولو بودند . حیوانات سمبلیک آپولو عبارت بودند از : زاغ
، کلاغ سیاه ، مار ، گرگ . آپولو پسر محبوب زئوس است . از نظر ذهنی با خودش فاصله دارد . ازرنج دیگران بی اطلاع است ولی به بی رحمی
زئوس نیست . مجازاتهایش ظالمانه و از روی کینه توزی بود . آپولو پسر لِنو و زئوس و برادر دوقلوی آرتمیس ( ایزد بانوی شکار و ماه ) بود . این دو
تیرانداز بودند و تیرهایشان را بدون خطا و از فاصله دور به هدف می زدند . هر دو به دور بودن و غیرقابل دسترس بودن و ناپدید شدن شهرت دارند .
آپولو در عشق ناموفق بود . علی رغم اینکه پیشگو بود ، خودش پیشگویی نمی کرد . معبد آپولو در دلفی قرار داشت و در سه ماه زمستان معبد
خود را به دیونیسوس می داد . مردم به دو علت به معبد آپولو می رفتند : ۱- برای توبه داده شدن از یک خلاف یا جنایت ۲- برای راهنمایی گرفتن
و تبیین و تفسیر قوانین .
_____________
آرتمیس
زئوس، و خواهر دوقلوی آپولو.
او به تیر و کمانی که به وسیلهٔ هفائستوس و سیکلوپها ساخته شده مجهز بود و تیر اندازی بی خطا و حامی همه ی موجودات تازه حیات یافته بود . طبیعت
وحشی قلمرو اوست .
سمبل او شامل ماه، گوزن، سگ شکاری، خرس ماده، مار، درخت سرو، تیر و کمان می باشد.
بر اساس افسانه، آرتمیس یک روز قبل از آپولو به دنیا آمده بود. او در جزیرهٔ ارتیجیا به دنیا آمد، سپس بلافاصله پس از تولدش به مادرش در گذار از تنگهٔ دلوس
کمک کرد. جایی که آپولو بدنیا آمد.
معبد آرتمیس که از عجایب هفتگانه بوده ، در ترکیه قرار دارد.
آرک تایپ آرتمیس بخشی از شخصیت یک زن است که تمایل به طبیعت و حضور در آن داردو اهل سفر اکتشافی است.زنانی جنگجو که در زندگی نیاز به
حضور دایم مرد در کنارشان ندارند ، می جنگند و زندگی را به پیش می برند.
آرتمیس یکی از الهههای باکره المپ به شمار میرفت . او ( مانند آتنا و هستیا که مظهر ویژگی های زنانه و خود بسندگی در زنانند) بر خلاف دیگر خدایان و
خدابانوان کوه المپ در مقابل عشق و عاشقی مصونیت داشت. دلبستگی های عاطفی ، او را از پیگیری آنچه برایش مهم بود باز نمیداشت. در مقام کهن الگو،
آرتمیس بیانگر نیاز زنان به خود مختاری و نیز مظهری است از توانایی در تمرکز کردن بر آنچه که برایشان پر معناست. این کهن الگو نمونه ی زنانی است که
فعالانه اهداف خویش را دنبال می کنند.
در تبیین مفهوم باکره می توان گفت جنبه باکره ی این خدابانوان اشاره به بخشی از روان زن دارد که تحت سلطه و تملک مردان در نمی آید، از مردان و تأییدشان
بی نیاز است و موجودیتی به کمال، جدا از مرد و از آن خود دارد. آنها هرگز تن به ازدواج نداده زیر نفوذ قدرتمندی نرفته، اغفال نشده و مورد تجاوز و تحقیر
قرار نگرفته اند . به علاوه عشق و دلباختگی در آنان کارساز نبوده است.
آنها این توانایی را دارند که در مشغولیت های خویش غرق شوند و در عین حال هر آنچه را که از حوزه تمرکزشان خارج است و یا ربطی به هدف نهاییشان
ندارد نادیده بینگارند. این دسته از زنان با بی اعتنایی به قضاوت دیگران کاری را انجام می دهند که برایشان اهمیت دارد و رضایت خاطرشان را فراهم می
سازد.
این تمرکز یکسویه موجب دور شدن آنها از عواطف و غرایز خویش و نیز گسست پیوندشان با دیگران می شود.
این زنان به منظور رشد استعدادها و پیگیری ارزش های درون، غالبا از اجرای نقش های سنتی زنانه اجتناب می ورزند. وفاداری به خویشتن و در عین حال
انطباق با شیوه زندگی در دنیای مردان مبارزه اصیلشان می باشد.
کهن الگوی آرتمیس (همانند آتنا و هستیا ) نماینده جنبه های استقلال،فعالیت و رابطه گریزی در روان زنان است. آرتمیس کهن نمونه برونگرا و نائل به اهداف
است. این خدا بانو بیانگر انگیزه های درونی در زنان است که برای رشد و تحقق استعداد ها، پیگیری علایق، حل مشکلات ، رقابت با دیگران ،بیان خویش از
طریق سخنوری یا اشکال هنری ،مدیریت امور زندگی و نیز هدایت اندیشه و تفکر به کار می آید. هر زنی که در زندگی خواهان فضایی برای خویش است ، با
طبیعت احساس همگونی می کند، از درک ساختار اشیا لذت می برد و یا اینکه از خلوت با خویش احساس رضایت می کند ، با یکی از این خدابانوان باکره(
آرتمیس، هستیا ، آتنا) آشنایی دیرینه دارد.
زندگیم برآیم) خصوصیاتی که به زن فرصت میدهد با اطمینان خاطر و روحی آزاده عمل کند. این کهن الگو به زن قدرت میبخشد تا مستقل از وجود مرد به کمال
هستی دست یابد و بی نیاز از تایید او در جهت علایق و خواستههای خویش گام بردارد.
در اسطوره ها آمده که آرتمیس به کسانی که از اوکمک میطلبیدند مصمم و بی دریغ یاری میرساند و از آنها حمایت میکرد.
آرتمیس بیانگر کیفیتهای آرمانی جنبش زنان چون نیل به هدف، توانایی، رهایی از قید مردان و داوریهایشان و حمایت از مظلومان، زنان ناتوان و کودکان بوده
است. مسائل مورد توجه آرتمیس با اولویتهای جنبش زنان همسانی دارد. آرتمیس نقش خواهر بزرگ و رهبر را دارد.
آرتمیس در پیگیری اهداف و اصول اخلاقی خود بسیار جدی است. در کودکی رقابتجو، مصمم، شجاع و نیز اراده ای در جهت پیروز شدن دارد و در راه رسیدن
به خواسته اش محدودیتی برای خود قائل نمیشود. در آرتمیس بودن دختری که در نوجوانی عاشق اسب سواری است شک و تردیدی وجود ندارد.
مشکلی که دختران آرتمیس با آن مواجهند رابطه با مادرانی است که از نظر آنان ضعیف و منفعل هستند. آرتمیس در پی نفی همگونی با مادر، هر آنچه که زنانه
پنداشته شده چون لطافت ، پذیرابودن و امیال زناشویی و مادری رد میگردد.
نوعی رابطه ناسازگار و ناقص هم هست که بعضی از زنان آرتمیسی در تکرار رابطه ناهمگون خود با پدر درگیر آن میشوند. چنین همسری او را در اهدافش
یاری و تشویق نمیکند و با عیبجویی و انتقاد نیرویش را تحلیل میدهد. زن آرتمیسی نیز همانطور که با پدر رفتار میکرد ستیزه جو باقی میماند و به کار خود ادامه
میدهد اما روان و حرمت ذاتش تحت تاثیر این ناسازگاری در هم میشکند و سرانجام به قالب زنی که خواست شوهر است درمیآید.
همسانی با آرتمیس ساختار شخصیتی زن را شکل میدهد و احساس نیاز به پیگیری علایق و خواستههای شخصی را در او برمیانگیزد. در غیر این صورت این
کهن الگو از تحقق واقعی و بیان راستین خویش بازمیماند و زن آرتمیسی را مضطرب و در نهایت افسرده میسازد.
آرتمیس عنوان دور دست را از آن خود کرده است. فاصلهگیری عاطفی از ویژگیهای زن آرتمیسی است. خشم از کردار ناشایست، وفاداری به دیگران، قدرت
بیان نظرات خویش و نیز گرایش به عمل ، همگی میتواند از خصایص نیکوی زنان آرتمیس باشد ، اما فاقد حس ترحم است. اگر زن آرتمیسی ضعف و آسیب
پذیری را تجربه کند و درک و همدردیش نسبت به دیگران بیشتر شود و بتواند اشتباهات خود و دیگران را نادیده بگیرد در نتیجه همدلیاش بیشتر میشود.
دو عملکرد متفاوت آرتمیس؛ از یک طرف او ناجی زنان و ارزشهای زنانه است که در چنگال مردسالاری بی حرمت و سرکوب گشتهاند و از طرف دیگر با
قدرت تمرکزش بر اهداف قادر است زن را به قربانی کردن خصایصی سنتا زنانه، چون پذیرا بودن، تیمارداری، پیوند با دیگران و نیز فداکاری در حق دیگران
برانگیزاند.
در هر زن آرتمیسی احتمالا جنبههایی همچون پاره جوان، زیبا و خوشبینانهای نهفته است که جلوه لطافت و آسیبپذیری و استعداد اوست برای صمیمیت ،
نزدیکی و وابستگی به دیگران.
زن آرتمیسی باید بخشهای انعطافناپذیر و نیز استعداد برقراری رابطه با دیگران را در خود پرورش دهد. او نیاز دارد آسیب پذیری را
تجربه کند، دیگران را دوست بدارد و عمیقا نگرانشان باشد. او نه تنها به استقلال ، به صمیمیت و نزدیکی هم نیاز دارد.