نام کتاب: دردم
نویسنده: sundaugher کاربر نودوهشتیا
خلاصه:
این داستان برداشتی آزاد از وقایع یک زندگی است و ماجراهایی که اشخاص در آن تجربه میکنند برداشتی از حقایق یک زندگی می باشد.
داستانی است از زندگی آدم هایی که احتمالا وجود دارند، من آنها را واقعی می پندارم و مطمئنم در گوشه ای از دنیا بدون شناخت از منی که آنها را مینویسم زندگی میکنند!
با تمام مشکلات دست و پنجه نرم میکنند و برای بقا تلاش میکنند
عادت میکنند، عاشق میشوند ، تجربه میکنند، متنفر میشوند ، دوست میدارند و میبخشند!!!
آنها زندگی میکنند…
میخواهم از زندگی بنویسم!
اگر روزی روزگاری آنها را دیدید ، سلام من را به آنها برسانید… !
در دَم
در دو مفهومِ : دردِ من و در لحظه به کاربرده شده است.
من تا یه جاهاییش خوندم....موضوعش بد نیست خیلی واقعیه قلم نویسنده هم عالیه....ولی به نظرم زیادی همه چیزو کش داده...خیلی طولانیه...ولی خوب در کل بد نیست
اوم... من هنوز نخوندمش... اما به زودی می خونمش.
اون موقع چند خط آخرش رو خوندم. یه حدسیاتی زدم... از پایانش خوشم اومد. خیلی ها گفتن که پایانش خوب نبود. اما این رمان به نسبت بقیه خیلی بهتر بود! اون طوری که شنیدم تمام شخصیت ها خاکستری ان... و این خوبی رمانش رو می رسونه. نثرش جالبه...
رمان واقع بینانه ای داره. پایانش هم متفاوت بود. خوبی قلم سان داتر(خورشید.ر) اینه که خیلی به واقعیت نزدیکه.می تونه به راحتی یه زندگی رو تصور کنه... بنویسه...
درکل ممنون.
پ.ن. حانی... رمان عروس مرده رو هم بذار. همه چیزش خوبه. نویسنده ش نویسنده افتخاری هست... یعنی کتابای چاپی داره. فکر کنم کاربرا خوششون بیاد.
@haniyeh 51066 گفته:
اوم... من هنوز نخوندمش... اما به زودی می خونمش.
اون موقع چند خط آخرش رو خوندم. یه حدسیاتی زدم... از پایانش خوشم اومد. خیلی ها گفتن که پایانش خوب نبود. اما این رمان به نسبت بقیه خیلی بهتر بود! اون طوری که شنیدم تمام شخصیت ها خاکستری ان... و این خوبی رمانش رو می رسونه. نثرش جالبه...
رمان واقع بینانه ای داره. پایانش هم متفاوت بود. خوبی قلم سان داتر(خورشید.ر) اینه که خیلی به واقعیت نزدیکه.می تونه به راحتی یه زندگی رو تصور کنه... بنویسه...
درکل ممنون.
پ.ن. حانی... رمان عروس مرده رو هم بذار. همه چیزش خوبه. نویسنده ش نویسنده افتخاری هست... یعنی کتابای چاپی داره. فکر کنم کاربرا خوششون بیاد.
آره منم قلم نويسنده رو واقعا قبول دارم عالى مى نويسه
برم خودم بخونم بعدش مى زارمش...نويسنده اش كيه؟
عاقا من تا صفحه ٢٠٠ اينطورا خوندم بعد ديگه از دست دختره خسته شدم... يكي رو دوس داره، ميدونه پسره حساس هم هس بعد باز با بقيه دوس پسراي قديمي اش ميره بيرون خو مگه عقل تو كله ات نيس دختر؟؟؟!!!!
حالا بعدا هروفت اعصابش بود بقيه أشم ميخونم، ولي در كل بدك نيس...شخصيتا خاكستري ان و ماجراشون هم جالبه ولي از دست اين حماقتاي دختره دلمم ميخواد كله امو بكوبم به ديوار!!!((66))