Need for Speed (جنون سرعت)
خلاصه داستان : توبی مارشال یک راننده مسابقات خیابانی است که کوچکترین اهمیتی به مردمی که برایشان درد سر ایجاد میکند نمیدهد. تا اینکه نوچه اش در یک مسابقه جان میدهد. توبی به زندان می افتد اما آن شخصی که پشت این تصادف بود با ارائه مدارک و شهادتهای دروغین قسر در میرود...
منتقد: جیمز برادینلی-امتیاز 3.8 از 10 (1.5 از 4)
قبول دارم، هیچ کس انتظار این را ندارد که «جنون سرعت» یک اثر شکسپیری باشد. با این حال این حد اقل انتظار منطقی به نظر میرسد که نسخه سینمایی از سری بازیهای کامپیوتری ماشینی بتواند کمی آدرنالین ترشح کند و «جنون سرعت» را یک سواری هرچند مختصر اما خوش آیند سازد. چیزی که هیچ کس تصورش را نمی کرد و متاسفانه یک واقعیت است، این است که «جنون سرعت» کسل کننده محض است. تعقیب و گریزهای پی در پی ماشینهای خاص صرفا برای وقت کشی است و «جنون سرعت» چیز زیادی جز زنجیرهای از این تعقیب و گریزها به نمایش نمیگذارد. چیز جدیدی هم در این فیلم هست؟ شاید، اما خیلی کم و پراکنده هستند. اما به شخصه نمی توانم ادعا کنم که این فیلم چیزی به من نشان داد که قبلا ندیده بودم. احتمالا قصد اسکات واه از همه این کارها این بوده که دفعات ضربان قلبم را بالا ببرد اما تنها کاری که موفق به انجامش میشود افزایش دفعات نگاه کردنم به ساعتم است.
فکر کنم بشود ادعا کرد و پای این ادعا ایستاد که هنرپیشگان این فیلم ماشینها هستند. انسانهایی که در «جنون سرعت» ظاهر میشوند چیزی بیش از عکسهایی که از همبازیهای ماشینی شان جذابیت کمتری دارند و با دقت کمتری پرداخته شده اند نیستند. با تمام این اوصاف به گمانم قرار بوده با توبی مارشال (با بازی اِرِن پل) مردی که بیشترین زمان را در فیلم حضور دارد همدردی کنیم. توبی یک راننده مسابقات خیابانی است که به نظر میرسد کوچکترین اهمیتی به مردمی که برایشان درد سر ایجاد میکند نمیدهد. تا اینکه نوچه اش (پیت، با بازی هریسون گیلبرتسون) در یک مسابقه جان میدهد. توبی به زندان می افتد اما آن پست فطرتی که پشت این تصادف بود (دینو، با بازی دومینیک کوپر) با ارائه مدارک و شهادتهای دروغین قسر در میرود و دم به تله نمیدهد. توبی پس از سپری کردن محکومیتش تنها با یک هدف از پشت میلهها بیرون میآید: انتقام خون پیت. که معنی آن این است که باید به خدمت دینو برسد؛ اما نه با چند مشت و لگد یا با بیرون ریختن مخش بلکه با شکست دادنش در یک مسابقه زیرزمینی به نام "دیلئون". به این منظور باید فاصله نیویورک تا سان فرانسیسکو را ظرف 48 ساعت با مشایعت یک موبور بی نهایت جذاب (با بازی اموجین پوتس) با شاتگانی در دست طی کند. برای سر توبی جایزه تعیین شده بنابراین انواع و اقسام ماشینها و کامیونها در این مسیر سعی میکنند او را از ادامه راه باز دارند. توبی پس از آن به محض رسیدن به مقصد وارد مسابقه دیلئون و با رقیبش شاخ به شاخ میشود.
ارن پل در انتخاب اولین نقش پر رنگش پس از «بریکینگ بد» عنوان کرده بود که جذب "سبُکی" فیلمنامه «جنون سرعت» شده است. "بی مزگی" احتمالا کلمه بهتری برای آن باشد. بازی پل مثل یک ربات است. نقشش چیز خاصی از او نمیخواهد و او هم هیچ چیز بیشتری به آن نمیافزاید. اموجین پوتس خوش آب و رنگ است، اما این تنها چیزی است که میشود در موردش گفت و هیچ وقت پا را فراتر از یک همراه و عاشق پیشه کلیشهای نمیگذارد. نقش آفرینی غیر معمول مایکل کیتون (که شبیه ایفای نقشش در برنامه wtf1 است) در مقطعی به فیلم انرژی عجیبی وارد میکند اما کیتون با هیچ کس کنش و واکنشی ندارد و در همان حد باقی میماند. دومینیک کوپر حد اکثر توانش را بکار میگیرد تا شخصیتی چند پهلو و موزی به نمایش بگذارد اما به اندازه کافی شخصیتش نفرت انگیز نمیشود. شاید بهتر بود کسی در بخش گریم برایش یک سبیل میکاشت تا هر از گاهی آن را تاب دهد.
.
اعتراف میکنم که اساسا در برخورد با این فیلم جهت گیری ذهنی دارم. به طور کلی با بازیها یا فیلمهای مسابقهای مشکلی ندارم، اما از این که "ورزشی" که بی نهایت خسارات جانی و مالی در پی دارد را پر زرق و برق و زیبا جلوه دهند به شدت بیزام. مسابقات خیابانی به هیچ وجه سرگرمی مناسبی برای جوانان نیست؛ نه تنها برای خودشان خطرناک است که از همه مهمتر مردمی بیگناه ناخواسته از پیامدهایش آسیب میبینند. «جنون سرعت» با مرگ پیت اندکی به این معضل میپردازد اما بسیار واضح است که نیت انتقال این پیام را نداشته است. کشت و کشتارهای زیادی تا انتهای فیلم رخ میدهد که همه را به گردن شخصیت منفی میاندازد و اینگونه همه را توجیه میکند. آنچه به عنوان "پیامدها" نشان داده میشود شبیه به یک شوخی است. چیزهایی هستند که نمیشود با گفتن "این صرفا یک فیلم است" از کنارشان گذشت.
اگر چیزی در «جنون سرعت» وجود داشته باشد که بتوان از آن دفاع کرد، همان بدلکاری های ماشینی است که بدون کمک جلوههای کامپیوتری انجام شده اند. نگاه خاطره انگیز واه - که از یک دستیار بدلکاری به کارگردان تبدیل شده است – به بدلکاری های سنتی به تعقیب و گریزها، مسابقهها و تصادفها ارزش ویژه میدهد، هرچند باز هم میتوانست تدوین بهتری داشته باشد. فیلمنامه ضعیف و پرداخت نشده همان بلایی را سر ماشینها در میآورد که سر بازیگرها در آورده بود. «جنون سرعت» جدیدترین فیلمی است که به صف طولانی بازیهایی که به فیلم تبدیل شدهاند وارد میشود که برای مخاطب همان بهتر است که در خانه بماند، کنسولش را روشن کند و با دستههایش بازی کند تا اینکه وقت و پولش را صرف رفتن به سینماها نماید.
___________________
منبع: سایت نقد فارسی
___________________