Header Background day #28
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

خدایان مصر باستان

1 ارسال‌
1 کاربران
4 Reactions
1,447 نمایش‌
hamid reza834
(@hamid-reza834)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 22
شروع کننده موضوع  

آتوم

آتوم ( Atum) و (به عربی: أتوم (إلهتوم = إله )از ایزدان مصر باستان به شمار میرود. آتوم ایزدی است که نامش ظاهرا از ریشه ای به معنای "عدم" یا "کامل بودن" می آید و در اصل یکی از ایزدان بومی هلیوپولیس و حیوان مقدس منسوب به او گاو نر مرور (یونانی: mneuis) بود. کاهن از روزگاران پیشین، او را با راع خدای بزرگ خورشید یکی می دانستند. آنان می آموختند که پیش از آفرینش، یک روح بی شکل که مجموعهٔ همهٔ هستی را با خود داشت پیدا بود و او را آتوم مینامیدند. او روزی خود را با نام آتوم-رع آشکار کرد و همهٔ ایزدان ، انسان*ها و موجودات از او هستی یافتند.بعدها، آتوم را هم چون خورشید در حال غروب یا خورشید پیش از طلوع پنداشتند و آیین وی به شکلی گسترده در سراسر مصر پراکنده شد و همیشه با نام رع همراه بود.

آتوم، به شکل خپری به وجود آمد.بعد به وجود آمدن آمون،او تمام دنیا را از دهان خویش به وجود آورد.او تفنوت و شو را از دهان خویش تف کرد و با چشم به آنان می نگریست

آتون

آتون به معنی قرص خورشید و در واقع جنبه تغییر یافته رع خدای باستانی مصریان بود که مذهب پرستش آن توسط آمنحطب چهارم بوجود آمد و آخاتون آنرا بجای پرستش آمون رسمیت بخشید اما تا مدت کمی پس از مرگ وقی باقی نماند و پس از آن خود را آخن آتون به معنای پرستندهٔ آتون (خدا) نامید.

آموت

آموت، آمیت، آهمایتیا آممت دیوی ماده در مصر باستان بود که بدنش نیمی شیر و نیمی اسب ابی بود و سر کروکودیل داشت.نام او به*معنای بلعنده یا خورندهٔ روح بود و این موجود به «خورندهٔ قلب*ها» و «بزرگ مرگ» نیز شهرت داشت.

آموت در جهان مردگان می*زیست و در پای ترازوی عدالتی که در تالار دو حقیقت در سرای اوریریس قرار داشت می*نشست.هنگامی که فردی می*مرد، آنوبیس او را به آن مکان می*برد. درآنجا فرد مرده مورد آزمون قرار می*گرفت تا معلوم شود می*تواند به جهان پس از مرگ وارد شود یا خیر. مهمترین این آزمون*ها «مراسم توزین قلب» بود که در طی آن، قلب فرد مرده را بر روی یک کفهٔ ترازو و در کفهٔ دیگر آن پر حقیقت را قرار می*دادند. این پر متعلق به سربند ماآت ، الههٔ حقیقت بود و قلب نیز بنا بر باور مصریان باستان، جایگاه روح به*شمار می*رفت. اگر فرد مرده زندگی*ای نیک را گذرانده بود قلبش در تعادل با پر می*ایستاد و او اجازهٔ ورود به دنیای پس از مرگ را می*یافت اما اگر کفهٔ ترازو پایینتر از کفهٔ پر حقیقت می*ایستاد نشانهٔ ناپاکی و گناه*آلود بودن قلب آن شخص بود. در این زمان آموت که در پای ترازو نشسته بود قلب فرد بدکار را می*بلعید و آن شخص دیگر هرگز نمی*توانست وارد دنیای پس از مرگ شود

آمون

آمون ،خدای محلی تبس . معادل زئوس در یونان و ژوپیتر رومیان است. آمون یا آمین(أمون-رع ): یکی از مهم*ترین خدایان مصرباستان بود.به عنوان خالق، حاکم، خدای حاصل خیزی و خدای خورشید شناخته می شد.

آمون را با قرص خورشید و دو آرایه بلند پر بر تاج در مصر باستان به نمایش در می آوردند. در بعضی از تصاویر او را به شکل مردی به صورت برانگیخته با پوست تیره وآراسته به پر*های بلند به تصویر در آمده است.این خدا در بعضی از تصاویر به شکل قوچ کشیده شده است

در معبدهای آمون،کاهنان با سرهای تاس و لباس سفید خارج از معبد قربانیان خود را ذبح می کردند. آنان گاو سفیدی که در بین شاخ*های آن مهری که نشان دهنده*ی سفیدی خالص گاو است را ذبح می کردند.

در مصر باستان،رسم بر آن بود که زیباترین دختران خانواده های اشرافی را برای آمون نذر کنند.‎ این زنان در معبد کرنک در ظاهر به عنوان کنیزکان و همخوابگان آمون بودند،و در حقیقت اسباب عیش و عشرت کاهنان بودند.‎

معبد اقصر در کرنک بیش از۱۰۰ متر طول و۵۰۰متر عرض دارد.این تارلار را ۱۴۴ستون به ۱۶ ردیف نگاه میداشته،ستون های دو ردیف اول از سایر ستون ها بلند تر بوده است.این ستون*ها حایل سقف مسطح بودند.این معبد در زمان آمنحوتپ بسته شده بود

آنهور

آنهوراز ایزدان نه گانه به شمار میرود. گونه یونانی شده این ایزد، انریس ، ظاهرا به معنی " او که رفتگان را هدایت می*کند " است، اما میتوان آن را " نگه دارآسمان " نیز معنی کرد. او خدای سبه نیتوس و نیس بود و نماد قدرت آفرینندگی خورشید پنداشته میشد. به زودی او را با شو یکی گرفتند و نام آنهور-شو بر وی نهادند. او همچنین چهرهٔ جنگی شخصیت یافته راع بود و با آراس یونانیان، ایزد جنگ، یکی پنداشته شد.آنهور را به گونهٔ جنگ جویی که کلاه خودی مزین به چهار نخل بلند راست قامت بر سر دارد، نمایانده اند که ردای گل دوزی شده ای بر تن کرده و نیزهای در دست دارد. گاه ریسمانی در دست دارد که با آن خورشید را هدایت می کند. از افسانه*ها بر می اید که راع از مصر گریخته بود و به دست آنهور از نوبیه بازگردانده شده، ان گاه این چشم ایزدی چندان خشم گرفته بود که چشم دیگری جای گزین آن گردید. آن گاه راع آن چشم را یر پیشانی خود نهاد و تبدیل به اورائیوس (افعی) گردید که ایزد خورشید را از دشمنان در امان نگاه می داشت.

آنهور در امپراتوری نوین بس محبوبیت یافت و منجی و جنگ جوی نیک لقب یافت. اورا با حرارت تمام علیه دشمنان و علیه جانوران آسیب رسان فراخواندند که بی درنگ آنان را از روی گردونهٔ خویش شکار میکرد. محبوبیت او دیرزمانی دوام یافت. هرودوت از جشن*های بزرگی سخن گفته است که در پامیرس برای این ایزد برپا میداشتند و طی آن، به افتخار این ایزد، کاهنان و دیناوران ضربات بی شمار چماق را بر پیکر یک دیگر وارد می اورند. آنهور با مهیت ، که ظاهرا بسیار همانند تفنوت، خواهر-همسر شو بود، ازدواج کرد. او را در تیس میپرستیدند و به گونهٔ ایزدبانویی با سر شیر تصویر کرده اند.

آنوبیس

آنوبیس (Anubis) ایزد مرگ و مردگان و تدفین در مصر باستان بود. آنوبیس پیش از اوزیریس ایزد مردگان خوانده می*شد و به مرور زمان به نام پسر اوزیریس شناخته شد. در اساطیر مقدمتر او را فرزند رع و نفتیس می*دانستند. همچنین در برخی دیگر از اساطیر که جدیدتر بودند او را حتی با ست و هست و بستت هم مربوط دانسته*اند.

مانند دیگر ایزدان مصری، آنوبیس هم صورت حیوانی داشته و هم انسان*واره بوده است. آنوبیس با سر شغال یا سگ وحشی (اینکه کدام مورد دقیق است مشهود نیست) تصویر می*شد. به هر صورت آنچه هست گوشت*خوار بودن جانور مد نظر بوده است. شاید مصریان باستان از مشاهدهٔ این قبیل جانوران در کنارهٔ صحرا و رابطهٔ صحرا با مومیایی به این قرینه دست یافته باشند. به هر صورت او اکثراً به صورت سگ*سانی سیاه رنگ یا انسان*واره*ای با سری سگ*سان و سیاه و در موارد معدودی (معبد رامسس دوم در ابی*دوس) کاملاً شبیه انسان به تصویر کشیده شده است.

آنوبیس یکی از ایزدان بسیار کهن است و در قدیمی*ترین طومارها از او نام به میان آمده. او در اوج شکوهش به عنوان نگاهبان مردگان تصویر شده است. پیکرهٔ او که مقبره فرعون توت*عنخ*آمون یافت شد، گواهی بر این مدعا است

آنوکت

آنوکت،در مصرباستان خدای رود نیل پنداشته می شده است.فرقه*ی او در الفانتین آغاز رود نیل رواج داشته است.این خدا بخشی از خدای خنوم بود است.این نشان می دهد او دختر خنوم بوده است.

آنوکت را در نقاشی ها بلند قد با روسری به تصویر کشیده اند.

وقتی رود خانه نیل شروع به طغیان می کرد؛مردم سکه، طلا ، جواهرو هدایای گرانبهای خود را به داخل رودخانه می*انداخت تا از آکونت تشکر بنمایند.مردم در این زمان از خوردن ماهی پرهیز می کردند.

آپوفیس

آپوفیس خدای شیطان در مصر باستان بوده است.او دارای شخصیت هاویه و تاریکی می باشدو در مقابل خدای روشنایی و ماعت قرار می گیرد.

آپیس

پیس گاو مقدس بود که او را پرستش می*کردند. نشان آن این بود که دارای پیشانی سفید بر پشت وی شکل عقاب یا کرکس بوده و چون سن گاو از ۲۵ تجاوز می*کرد، او را در رودنیل غرق می*کردند و جسد وی را مومیایی کرده و در مقبرهٔ مخصوص قرار می*دادند. پرستش گاو آپیس و مراسم نگاهداری مومیائی*های گاوهای آپیس مرده، تیمار گاو آپیس زنده و رسم قربانی کردن هرساله برای آن، خود محل کسب و درآمد خوبی برای کاهنان معبد پتاه و ایادی و وابستگانشان که کم هم نبودند، بود. از دست دادن این منابع مالی که نفوذ و شان اجتماعی را نیز بهمراه داشت، طبیعتا موجی از مخالفتهای کاهنین و در پی تحریکات ایشان اغتشاشات اجتماعی را بدنبال آورد و دراین ماجرا واژگون جلوه دادن امور نیز بعنوان حربه موثر تبلیغاتی، دقیقا بعنوان جنگ روانی موثری مورد استفاده قرار میگرفت.

هرودوت نخستین تاریخنگاری است که گزارش داد کمبوجیه گاو آپیس را با خنجر زخمی کرد و این گاو چندی بعد بر اثر زخم خنجر مرد.

ستونهای باستانی نوشته شده به خط هروگلیف مصر اما خبر از مراسمی میدهند که کمبوجیه برای بزرگداشت این گاو بنا بر آداب مصری برگزار کرد و پیکره او را در حالیکه گل در دست به پیشواز گاو میرود را نمایش میدهند. پس از گزارش هرودوت سیمای کمبوجیه را همواره تیره بنمایش گذاشتند. بجز آن، در دوران کمبوجیه، داریوش بزگ که خود سرداری بود نیز در مراسم بزرگداشت گاو آپیس شرکت کرده بود. نمیتوان باور کرد که سردار شاهنشاه علیرغم میل خود شاهنشاه در مراسم مذهبی کشوری مغلوب شرکت کرده باشد بدون اینکه مورد بازخواست قرار گیرد.

ازیریس

ازیریس خدای جهان زیرزمینی در دین مصرباستان بود.

او فرزند گب (زمین) و نوت (آسمان) بود. با ایزیس ازدواج کرد و صاحب هوروس شد. برادرش ست(شب) او را کشت. اما زنده شد و خدای اموات گشت.

اوپوآوت

اوپوآوت،در اساطیر مصر به عنوان ایزد جنگاوری پرستیده می*شد. معمولا با سر گرگ یا شغال نمایش داده می*شود و معنی نام وی «کسی که راه را باز می*کند» است

باستت

باستتدر اساطیر به عنوان یکی از ایزدبانوانی که به شکل شیر ماده*ای بود و از هنگام حداقل دودمان دوم مصر پرستیده میشد. نام او به صورت*های دیگر بَست، باست، اوباستی، و باسِت نیز خوانده می*شود.

نام اصلی این خدا در مصر باستان باست (Bast) بوده است. با این حال از آنجا که در خط هیروگلیف اغلب به پایان واژه، نشانی چسبانده می*شده تا خوانش آن را درست*تر گرداند، مصرشناسان آغازین در ابتدا نام او را باستت (Bastet) برگرداندند.

باستت یکی از خدایانی در آیین باستانی مصر است که تاریخ پر فراز و نشیبی از فراموش*شدگی و بازگشت به مرکز توجه داشته. هرودوت می*نویسد که نیایشگاه او در بوباستیس، که او آن را در زمان زندگی دیده بود، یکی از زیباترین نیایشگاه*های کشور بوده و پیروان باورمند و بسیار داشته. ویرانه*های این معبد هنوز در تل بسطه در مصر وجود دارند.

جدای از تقدس محلی باستت در شهر بوباستیس، آیین باستت به آرامی در سراسر مصر گسترش پیدا کرد. در دودمان ششم و در دوره پیی دوم احترام بسیار زیادی به باستت گذاشته شد و اعتبار آن تا بهاعتبار خدای هاثور در شهر دندره نیز رسیده بود.

پرستش باستت در انتها به دوره پایانی مصر در سقاره رسید. در مجموعه آرامگاه تتی اشیای بسیاری که پیشکش شاه به خدای گربه*سان بوده*اند پیدا شده. در گورستان سقاره نیز هنوز هزاران مومیایی گربهکه توسط پیروان آیین باستت به خاک سپرده شده*اند، وجود دارد.

بانبتد

بانبتد ،به عنوان یکی از خدایان داور دادگاه بررسی نبرد هورس و ست بوده است؛در اساطیر مصر باستان این قوچ با خدای با و رع پیوند داشته است و با چهار سر که نماد خدای رع ،شو،جب و اوزبرسبودند در نقاشی ها نمایان می شد.

مرکز کیش این الهه در شهر مندس در مصر سفلی بوده است؛و به عنوان"پروردگاری از آسمان" و "پروردگاری زندگی" معنی می دهد.همسر این خدا حتمحت الهه*ی ماهی بوده است

بس

بس (ایزد زناشویی) ایزدی است که اغلب به هنگام تولد ظاهر میشود.اما اساسا همچون ایزد ازدواج به شمار میرفت و بر آرایش زنان نظارت داشت. بس ایزد محبوبی بود که محتملا از سرزمین یونت برخاست ع چه، در انجا "خداوندگار" خوانده میشد. او به شکل ددخویی کوتوله و ستبر ظاهر میشود. سری بزرگ، چشمانی غول آسا و گونه هایی برجسته دارد. بر چانه اش مو روییده و زبان گنده اش از دهانی باز آویزان است. دسته ای از پر شترمرغ را به عنوان دستار بر سر دارد. پوست یوزپلنگ پوشیده، دمش از پشت آویخته و از میان پاهای چنبری اش پیداست. در نقش برجسته*ها و نگاره*ها، بر عکس نگاره*های کهن مصری که نیم رخ را می نمایانند، او را اغلب با چهره ای کامل می بینیم. معمولاً بی حرکت ایستاده و دست بر رانش نهاده است . هر چند گه گاه شادمانه اما به گونهٔ ناهنجار جست و خیز می زند و چنگ یا تنبور می نوازد، با این حال، دشنهی پهنی را با حالتی تهدید آمیز در دست دارد.بس نخست به پایین*ترین طبقهٔ ایزدان تعلق داشت و مردم در اعصار سلطنت نوین، طبقه متوسط نیز تمایل یافتند که تن دیس او را در خانه*های خود نگه دارند و نام او را بر فرزندان خویش گذارند. از این دوره است که اغلب بس را در مامیس پرستش گاه*ها می بینیم، یعنی زایش گاه هایی که در آن*ها زایمان*های ایزدی انجام میگرفت. بنابر این او ناظر زایش در دیر البحری بود و همراه تائوئرت و دیگر فرشتگان حامی به عنوان نگاه بان مادرهای باردار، در کنار بستر ملکه حاضر میشد

حتی در پایان دوران بت پرستی نیز بس را نگاه بان مردگان میپنداشتند و به همین سبب هم چون ازیرس از محبوبیت همگان برخوردار گشت. پس از پیروزی مسیحیان بس بی درنگ از یاد انسان محو نشد . زیرا در نوشته*ها آمده که دیوی شرور به نام بس بود که حضرت موسی ناگزیر گشت آن را دفع کند، زیرا همسایگان را به وحشت می انداخت. به نظر میرسد تا امروز نیز، نگارهٔ او بر دروازهٔ یاد بود جنوب کارناک نشان گر آن است که آن جا منزل گاه کوتوله ای کج زانو است با سری بزرگ و ریشی انبوه و سهم گین. وای به حال بی گانه ای که در تیرگی شام گاه از کنارش بگذرد و به این چهرهٔ هیولا گونه بخندد ! زیرا غول مزبور بر گلویش چنگ زده، خفه اش خواهد کرد. او بس مصر باستان است که پس از سده*های متمادی هنوز از اعمال شگرف خویش که زمانی عظمتش را نشان می داد- دست بر نداشته است

بنو

بنو در اساطیر مصر باستان،تجسم خورشید به هنگام طلوع خورشید و تابیدن پرتو خورشید بر روی ستون خورشید بود.هرودوت روایت می کند که بنو روایت کننده*ی ققنوسی بود که هر پانصد سال یکباردر معبد پدیدار می شد و زایش مجدد او از تخم جسد مرده خویش میسر می شد.

لک لک که مظهر این خدا بود چنان در میان مصریان مقدس بود که در در شش قرن پیش از میلاد درکمبوجیه،ایرانیان در جنگ، در پیش روی سپاه تعدادی لک لک قرار دادند. مصریان به احترام این حیوان تیراندازی نکرده و از ایرانیان شکست خودند.

تاورت

تاروت در اساطیر باستان،به عنوان خدای پاسدار زنان باردار و زایش کودکان پنداشته می شده استتاورت را به هیأت اسب آبی ماده*یی با پستان*های آویزان و با پای شیر ماده و با دم تمساح ترسیم شده استاین خدا خدایی خانگی بود و در میان قشر فقیر مردم در خانه ها مورد پرستش قرار می گرفت.

تِفنوت

تِفنوت این ایزدبانوی مصری ظاهرا تصویری ایزدگونه*است که شباهت زیادی با انسان ندارد. در شهر هلیپوس او را خواهر، همزاد و همسر شو می*پنداشتند، اما در زمان*های دورتر با ایزدی به نام تفن زوجی را تشکیل می*داد که از او چیزی بیش از نامش نمی*دانیم. در نوشته*ها او را تقریبا به صورت ایزد شو توصیف کرده*اند که بدو یاری میرساند تا آسمان را نگاه دارد و هم راه اوست که هر روز نوزاد خورشید را که در کوهستان*های خاور رها می*شود، هدایت می*کند.

ادامه دارد

   
Leyla، Percy Jackson، Cyrus-The-Great و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
اشتراک: