Header Background day #02
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

گذر زمان در عالم قبر و برزخ

4 ارسال‌
4 کاربران
2 Reactions
1,887 نمایش‌
sadra9776
(@sadra9776)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 43
شروع کننده موضوع  

این یکی باحاله بخوندیش

امام علی (ع) روزی با جمعی از یاران خود به قبرستان رفتند و رو به آنان فرمودند : « آیا می خواهید چیزی را بر شما بنمایانم که هرگز ندیده اید؟ »

عرض کردند: « بلی یا امیر المومنین! »

حضرت بر سر قبر کهنه ای ( که نشان می داد صاحب آن مدت ها پیش رحلت کرده ) رفته و فرمودند : « یا عبدالله قم باذن الله » ای بنده ی خدا به اذن خدا برخیز.

در همان حال قبر شکافته شد و پیرمردی با محاسن سفید از قبر بیرون آمد و عرض کرد : « السلام علیک یا ولی الله ».

حضرت جواب او را داد و فرمودند: « چند سال است که از دنیا رفته ای؟»

گفت: «فدایت شوم هنوز سال نشده.»

حضرت فرمودند:«چند ماه است؟»

عرض کرد:« هنوز به ماه نرسیده»

حضرت فرمودند: «چند روز است؟»

عرض کرد: «به ساعت هم نرسیده ؛ وقتی داخل قبر خود شدم بعد از سوال نکیرین ، حوری زیبا روی و خوش صورتی را در قبر دیدم و او را در آغوش گرفتم ، گردنبندی که در گردن داشت پاره گردید و دانه های آن متفرق شد و صد دانه داشت و من و او مشغول جمع کردن دانه ها شدیم و هنوز تمام نکرده بودیم که شما مرا خواستید.»

حضرت فرمود: «به جایگاه خود برگرد ، خداوند از رحمت بی پایانش او را بی نصیب نفرماید.»

وقتی رفت ؛ حضرت فرمودند: «صد سال است که از دنیا رفته است و مشغول برچیدن دانه های گردنبند خواهد بود تا قیامت ؛ و عالم برزخ هم برای او نمودی ندارد.»

آنگاه حضرت سر قبری که تازه و گویا صاحب آن ساعتی پیش از دنیا رفته ، آمده و صاحب آن قبر را صدا زدند.

جوانی سیاه روی با حالتی زار از قبر بیرون آمده و گفت: « السلام علیک یا امیرالمونین!»

حضرت جواب سلام او را داده و فرمودند: «چند ساعت است که از دنیا چشم بسته ای جوان؟»

عرض کرد: «فدایت شوم از ساعت گذشته»

حضرت فرمودند: «چند روز است؟»

گفت:«از روز زیادتر است.»

حضرت فرمودند: «چند سال است؟»

گفت: « خیلی سال است ؛ آنقدر کار و زحمت و گرفتاری دارم که خاطرم نیست چند سال است گویا صد سال است.»

حضرت فرمودند: «به جایگاهت برگرد و در حق او دعا فرمودند ، به برکت دعای آن حضرت در عقاب و عذاب او تخفیفی داده شد.

سپس حضرت فرمودند: « او را همین امروز و شاید یک ساعت پیش دفن کرده اند. بعد فرمودند: «فرق بین مومن و منافق همین قدر است.»


   
نقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
 

صدرا جون منظور از کافر و مومن چیه ؟؟

من نمی نونم این چیزا را درک کنم


   
پاسخنقل‌قول
Hermion
(@hermion)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3125
 

يه داستان هست كه من از يه فيلم واقعى براتون تعريف مى كنم.معلم دينى مون برامون فيلمشو گذاشت .راستش تصاويرش خيلى منقلب كننده بود و نصف بچه هاى كلاس به گريه افتادند.جريان از اين قرار بود:قصه در مورد يك جوان عرب بود كه در واقع منكر دين و... بود.از قضا اين جوان مى ميره و اونو خاك مى كنن.بعد خاكسپارى خانوادش تازه به ياد دليل مرگ مى افتن.بعد از سه ساعت از خاكسپارى ،نبش قبر رو شروع مى كنن.اين جا بود كه ما از ترس تقريباً جيغ زديم.از كفنش كه ديگه خبرى نبود(خانواده جوان معتقد بودند)،تمام بدنش به شكل وحشتناكى سوخته بود.مو هاش يك دست سفيد شده بود و...از دماغش فقط دو تا سوراخ كج و كوله به جا مونده بود و دهانش بى دندان شده بود...وحشتناك...فقط مى تونم بگم وحشتناك بود...تصاوير واقعاً وحشتناك بودن يه چيزى مى گم يه چيزى مى شنوين...

د


   
Reen magystic واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
shiva.tayarani
(@shiva-tayarani)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 99
 

@Hermion 3664 گفته:

يه داستان هست كه من از يه فيلم واقعى براتون تعريف مى كنم.معلم دينى مون برامون فيلمشو گذاشت .راستش تصاويرش خيلى منقلب كننده بود و نصف بچه هاى كلاس به گريه افتادند.جريان از اين قرار بود:قصه در مورد يك جوان عرب بود كه در واقع منكر دين و... بود.از قضا اين جوان مى ميره و اونو خاك مى كنن.بعد خاكسپارى خانوادش تازه به ياد دليل مرگ مى افتن.بعد از سه ساعت از خاكسپارى ،نبش قبر رو شروع مى كنن.اين جا بود كه ما از ترس تقريباً جيغ زديم.از كفنش كه ديگه خبرى نبود(خانواده جوان معتقد بودند)،تمام بدنش به شكل وحشتناكى سوخته بود.مو هاش يك دست سفيد شده بود و...از دماغش فقط دو تا سوراخ كج و كوله به جا مونده بود و دهانش بى دندان شده بود...وحشتناك...فقط مى تونم بگم وحشتناك بود...تصاوير واقعاً وحشتناك بودن يه چيزى مى گم يه چيزى مى شنوين...

د

پسره فقط 18 سالش بوده


   
Reen magystic واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
اشتراک: