Header Background day #28
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

اعتراف میکنم که.....

55 ارسال‌
36 کاربران
248 Reactions
10.5 K نمایش‌
Mr_vaziri
(@mr_vaziri)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 2565
شروع کننده موضوع  

اعتراف میکنم که((54))

اعتراف می کنم وقتی از خیابون رد می شم اسم تابلو مغازه ها رو می خونم

اگه تو ماشینم باشم سعی می کنم همه رو بخونم اگه نشه یه جورایی وجدان درد می گیرم !

این عادتو از بچگی دارم چون معلم کلاس اول دبستانمون گفته بود تابلوی مغازه ها رو بخونین تا روخونی تون قوی بشه دیگه این مونده تو سرم!

اعتراف می کنم تو نصب بازی یا نرم افزار همش موس رو می گیرم

جلویه اون نوار سبزه تا به اون برسه بعد که یکم می ره جلو خر کیف م یشم می گم ایول بدو بدو برس به اون سبزه دیگه چیزی نمونده !

اعتراف می کنم رفتم مغازه سیگار بگیرم

گفتم : آقا یه بسته وینستون بده

مغازه دار گفت : لایت باشه ؟

یهو یکی از پشت سرم گفت : آره لایت باشه بچم گلوش اذیت نشه

برگشتم دیدم بابام پشت سرمه !

اعتراف می کنم با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون یکی رد شد به دوستم سلام داد

گفتم : این اسکول مشنگ کی بود ؟

گفت : دامادومونه !!!

اعتراف می کنم رفته بودم دیدن یکی از فامیلامون که تازه فارغ شده بود

بچه رو بغل کردم می خواستم بگم ایشالله زنده باشه گفتم ایشاالله زنده می مونه !!!

اعتراف می کنم تو تاکسی نشسته بودم

نزدیکای مقصد به جای اینکه بگم ممنون پیاده می شم بلند گفتم : خسته نباشید !!!

اینقدر تابلو بود دیگه نتونستم کاری کنم جز اینکه سریع پیاده بشم !!!

اعتراف می کنم تو مجلس ختم شوهر عمم به عمم به جای اینکه بگم غمه آخرتون باشه

گفتم : ایشالا آخر عمرتون باشه !!!

اعتراف می کنم وقتی خیلی کوچیک بودم موقع دستشویی رفتن بخاطر ترس در و تا آخر باز می ذاشتم

روز اول مدرسه طبق عادت همیشگی رفتم دستشویی مدرسه و در هم باز گذاشتم

یه لحظه برگشتم دیدم نصف مدرسه به اضافه ناظم جمع شدن جلوی دستشویی دارن بهم می خندن

اینجانب هیچ وقت پشت ماشین سوتی ندادم مثلا ماشین خاموش کنم تو دنده روشن کنم یا از این چیزا !

اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خورد

هل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خورد

تا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب یه ماشین که پارک بود

زدم رو ترمز ماشین خاموش کرد

اومدم روشن کنم به ماشین تا استارت زدم یه متر پرید جلو خورد عقب ماشین جلویی

کلاج گرفتم روشن کردم زدم دنده عقب گفت خررررررررررررت

کلاج رو محکم فشار دادم زدم دنده عقب افتادم تو جوب !!!

خلاصه هرچی ذره ذره آبرو جمع کرده بودم یه لگد زدم و همش رو ریختم

اعتراف می کنم با دوستم دعوام شد

در اولین اقدام انتقام جویانه شماره موبایلشو دادم به عنوان فروشنده گوسفند زنده تو نیازمندی ها چاپ کنن

اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش دیدم

اومدم بگم شما کامبیز دیربازی ?

گفتم شما کامباز دیربیزی !!!

خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!!

اعتراف می کنم تا 14 سالگی فکر می کردم

اگه مغز حیوانات رو بخورم باهوش می شم و آی کیوم می ره بالا !!!

اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم

این برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست !!!

هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!!

اعتراف می کنم بچه که بودم کلید خونمونو بر می داشتم رو یه کاغذ هم یه نقشه می کشیدم

می بردم تو باغچمون خاک می کردم بعدا خودم می رفتم پیداشون می کردم میگ فتم نقشه گنجه اینم کلید صندوقشه !!!

اعتراف می کنم

همین الان مهمونا ریختن تو خونه مون

من اومدم تو اتاقم قایم شدم دارم اینا رو می نویسم

اعتراف می کنم در دوران کودکی و جاهلیتم فکر می کردم

مو خوره یه جور حشره است که تو سر زندگی می کنه و مو رو می خوره !!!

اعتراف می کنم یه بار رفتم دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنم

دیگه داشتم می رسیدم به دکمه ی آخر پیرهنم که یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم !!!

اعتراف می کنم بچه که بودم تا 6 سالگی وقتی سرمو می ذاشتم رو بالش که بخوابم

نبض روی شقیقه هام صدای تیک تیک می داد و منم نمی فهمیدم که نبضم داره می زنه

فک می کردم بالشتم کرم داره وقتی سرمو میذارم روش کرم ها اون تو رژه می رن !!!

.

.

.

.

.

شما هم اگر اعترافی جدید دارید بنویسید((54))


   
banooshamash، سلینا، snakeeyes و 24 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
⁹
 
(@galactic)
Trusted Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 62
 

اعتراف می کنم وقتی بچه بودم فکر می کردم وقتی می گن دنونتو کرم می خوره

واقعا کرمای کوچیکی تو دندون بوجد میاد و دندونو می خوره.

اعتراف می کنم تو بچگی فکر می کردم قرصرو باید بزارم لای لقمه و با لقمه بخورم

چون روش نوشته بود همراه با غذا میل شود.


   
fatemeh.s، snakeeyes، uooou و 5 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
ehsanihani302
(@ehsanihani302)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 347
 

وای خدای من... مردم از خنده!!!((98))


   
پاسخنقل‌قول
lalahonest
(@lalahonest)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 314
 

من وقتی کلاس دوم دبستان بودم ناخن میجویدم یه روز معلممون ناخنامو دید جلو همه ضایم کرد منم کم نیاوردم گفتم ناخنام رشد نمیکنن به مامانم گفتم بره برام کرم رشد ناخن بخره


   
snakeeyes، azam، Ghazal و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
daren_shan
(@daren_shan)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1134
 

اعتراف میکنم ک این تاپیک بیشتر به درد شیطنت سنتر میخوره تا اینجا

لطفاً منتقل بشه! @smhmma

((3))


   
azam و Ghazal واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dokhtare Ashoob
(@dokhtare-ashoob)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 421
 
اعتراف میکنم هر روز صبح که بیدار میشم با خودم تصمیم میگیرم که

امروز خیلی خلاق و پر انرژی باشم

ولی بعد یه صدایی تو سرم میگه: آره اینو خوب اومدی

بعد جفتمون با هم میخندیم و تصمیم میگیریم دورِ همی یه چرتی بزنیم :)

از جایی کپی کردم :|


   
snakeeyes، azam، Ghazal و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Hermion
(@hermion)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3125
 

حتما شنیدید که به متولدین دهه ۸۰ میگن گودزیلا.؟؟ البته من بشخصه معتقدم اینا گودزیلارو هم رد کردن!!

ما یدونه از این گودزیلا کوچولوها تو خونمون داریم چند وقت پیش داشتم کتلت درست میکردم اومده آشپزخونه پیش دستیو پشت سرش قایم کرده میگه خاله جون من خیلی دوست دارم تو هم منو خیلی دوس داری مگه نه؟

منم کلی ذوق کردم و گفتم آره نفسم قربونت برم.

پیش دستیو گرفت سمتم گفت حالا یدونه کوکو (کتلت) بهم بده!

اعتراف میکنم تاحالا هیچکس انقدر خرم نکرده بود!!!!

(کپی بود ولی برای منم اتفاق افتاده:|)


   
snakeeyes، narges-o، azam و 9 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
SIR M.H.E
(@sir-m-h-e)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1263
 

بچه که بودم همیشه واسم سوال بود اسکیمو ها وقتی میمیرن کجا خاکشون میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟ تو قطب که خاک نیست خب


   
snakeeyes، uooou، azam و 7 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
shayan23
(@shayan23)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 306
 

اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی توپ گوشتی هام رو میزدم زمین میرفتن خونه همسایه همیشه با یه جای گاز ( جای دندون ) روش میومد اینور

منم فکر میکردم اون جا بچه شیطون دارن


   
snakeeyes، virjinia_wolf، Ghazal و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Percy Jackson
(@emad-percy)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1406
 

اعتراف میکنم یکی از دغدغه(دقدقه؟) های زندگیم تو بچگی این ود که میرم دستشویی ایرانی کدوم وری بشینم:|

کپی بود ولی برای منم این دقدقه بود:|:|


   
snakeeyes، .AVA.، azam و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mahta.1378
(@mahta-1378)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 208
 
اعتراف میکنم که

تالارگفتمان 1

اعتراف می کنم وقتی از خیابون رد می شم اسم تابلو مغازه ها رو می خونم

اگه تو ماشینم باشم سعی می کنم همه رو بخونم اگه نشه یه جورایی وجدان درد می گیرم !

این عادتو از بچگی دارم چون معلم کلاس اول دبستانمون گفته بود تابلوی مغازه ها رو بخونین تا روخونی تون قوی بشه دیگه این مونده تو سرم!

این اون بالا بود ولی چون خیلی جالب بود که بقیه هم این کارو به همین دلیل میکنن گفتم بذارم با عرض پوزشششششششش

((114))


   
virjinia_wolf و Ghazal واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Cyrus-The-Great
(@cyrus-the-great)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1447
 

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم و تو جاده داشتیم میرفتیم مسافرت ح.صلم که سر میرفت شروع میکردم تیرای چراغ برقی که از کنارشون رد میشدیمو بشمارم. بعضی موقع جلو جلو هم میرفتم که مطمئن بشم اشتباه نکردم. بعد وقتی قاطی میکردم از اول میشمردم. یا وقتی عددش زیاد میشد دیگه در فاصله بین دوتا تیر نمشد کامل گفتش فاکتور میگرفتم. وقتیم که از اینکار سرم درد میگرفت به پشت میفتادم روی صندلی و سرم گیج میرفت.

کپی نبود. عین واقعیته!

:megusta:


   
snakeeyes، .AVA.، azam و 6 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
artemis.7676
(@artemis-7676)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 165
 

خب راستش منم همینکارو میکردم.:d

البته سرم گیج نمی رفت.


   
virjinia_wolf و Ghazal واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
shiny
(@shiny)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1588
 

اعتراف میکنم بچه بودم وختی دندونام میوفتادن میذاشتمشون توی پنبه زیر سرم تا صبح یکی از آرزو هام براورده شه!

عاقا نمیدونم کی اینو به من گفته بود ولی بره توبه کنه! زشته این کارا! افکار دختر مردم رو بهم میریزین ک چی بشه؟؟!!

اعتراف میکنم بچه بودم عاشق این بودم ک از تیر چراغ برق برم بالا! ولی ناکام موندم دیگ!

دیگ همین اعترافاتم بسه!


   
snakeeyes، azam، virjinia_wolf و 5 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Percy Jackson
(@emad-percy)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1406
 

@Cyrus-The-Great 56758 گفته:

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم و تو جاده داشتیم میرفتیم مسافرت ح.صلم که سر میرفت شروع میکردم تیرای چراغ برقی که از کنارشون رد میشدیمو بشمارم. بعضی موقع جلو جلو هم میرفتم که مطمئن بشم اشتباه نکردم. بعد وقتی قاطی میکردم از اول میشمردم. یا وقتی عددش زیاد میشد دیگه در فاصله بین دوتا تیر نمشد کامل گفتش فاکتور میگرفتم. وقتیم که از اینکار سرم درد میگرفت به پشت میفتادم روی صندلی و سرم گیج میرفت.

کپی نبود. عین واقعیته!

:megusta:

برادر فقط تو نبودی...فک کنم همه ما از همین مشکلات داشتیم:دی:دی:دیدو:

فقط من وقتی خسته میشدم از این کار در تخیلاتم فک میکردم دارم رو اسفالت میدوم بعد همینطور که میدویدم یهو یه تریلی از نا کجا اباد جلوم در میومد منم هیچی دیگه میخوردم بهش پخ میشد:|:|:دی


   
azam، momo jon، shiny و 6 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 1 / 4
اشتراک: