پسر کوچکی وارد داروخانه ای شد، کارتن کنار در را به سمت تلفن هل داد، بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد؛ سپس شروع کرد به گرفتن شماره های هفت رقمی..
مسئول داروخانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش میداد.پسرک پرسید:خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خونتون رو به من بسپرید؟ زن پاسخ داد:کسی هست که اینکار را برایم انجام می دهد.
پسرک گفت:انم، من اینکار را نصف قیمتی که اون فرد می گیره، براتون انجام میدهم. زن در جوابش فت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد:خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم براتون جارو می کنم، در این صورت شما در یکشنبه ها، زیبا ترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.مجددا جواب زن منفی بود.
پسرک در حالی که لبخند بر لب داشت، گوشی را گذاشت.
مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود، به سمتش رفت و گفت:پسر جان، از رفتارت خوشم اومد! به خاطر این روحیه ی خاص و خوبی که داری، دوست دارم کاری بهت بدهم.
پسر جوان جواب داد:نه! ممنون. من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همون کسی هستم که برای این خانم کار می کند!
خخخخخخخخخخخخخخ!!!
سرکار بودیم از اولش!
ولی خدایی بچهه عقلش به کجا ها نمی رسیده!
ایول خیلی جالب بود
حانیه این کجاش سرکاری بود ؟؟ ((200))
@m.mahdi 35224 گفته:
ایول خیلی جالب بود
حانیه این کجاش سرکاری بود ؟؟ ((200))
هاااا؟؟؟؟
هااا!!!!
نمی دونم تشخیص من می گه سرکاری بود.
بگو چشم!
افتادددددددددددددد؟؟؟؟
@percy jackson 35228 گفته:
آقا حالا دعوا چرا
ما مثلا یک خانواده ایم همه با هم دوس باشین.
ما دعوا نداریم!
ما به دنبال صلح و از میان برداشتن اختلافات و مخصوصا تحریم ها هستیم!
پ.ن:خوبه من دیشب ستایشو ندیدم این جوری جوش گرفتم!
عالی بود
دمت گرم عماد
اون من بودم...!
شناخته شدم....!
چه روزگاری داشتم ها...!((54))((54))((54))((54))
بله اون دارن بود که ازمن این حرکت قشنگو یاد گرفت!هههههههههه......