سلام
اینم رمانه آرزو هایه بزرگ اثر چارلز دیکنزه...
خلاصه:
آرزوهای بزرگ، رمانی است از چارلز دیکنز نویسنده شهیر انگلیسی که ابتدا به صورت داستان دنباله دار به چاپ رسید. وقایع این کتاب که به صورت خودزندگی نامه از قول شخصیت اصلی داستان، کودکی یتیم موسوم به «پیپ» نگاشته شده است، از سال ۱۸۱۲، هنگامی که او هفت سال دارد تا زمستان ۱۸۴۰، اتفاق می افتد. آرزوهای بزرگ را می توان به نوعی زندگی نامهٔ خودنوشت شخص دیکنز نیز دانست که همچون آثار دیگرش تجربیات تلخ و شیرین او از زندگی و مردم را نمایان می سازد.داستان آرزوهای بزرگ شرح کاملی از وضعیت سیاسی اجتماعی دوران خود است و نویسنده حقایق اجتماعی را با بیانی لطیف به تصویر کشیده است. در حقیقت همین وقایع هستند که به ارزش داستان می افزایند. این رمان توسط ابراهیم یونسی به فارسی برگردانده شده است.
پیپ هفت ساله، زندگی محقر و فروتنانه ای را در کلبه ای روستایی، با خواهری بدخلق و سختگیر و شوهر او «جو گارجری» آهنگری پرتوان اما مهربان و نرم خو، می گذراند. او که روزی برای سرزدن به قبر مادر و پدرش به گورستان می رود، به طور اتفاقی به یک زندانی فراری محکوم به اعمال شاقه به نام «آبل مگویچ» برمیخورد. آن زندانی، داستانی ترسناک برای کودک سر و هم میکند تا پیپ، نانی برای رفع گرسنگی و سوهانی برای رهاییش از غل و زنجیری که به دست و پای او بسته است، بیاورد. پیپ هم از روی ناچاری و هم از دل رحمی او را یاری می کند. مدتی بعد، پیپ توسط زنی میانسال و ثروتمند موسوم به «میس هاویشام» اجیر می شود تا گهگاه برای همنشینی و سرگرم نمودنش پیش او بیاید. هاویشام که روزگاری هنگام عروسی، معشوقش او را بیرحمانه ترک گفته، از آن زمان به بعد، به زنی دلسرد و انتقام جو بدل گشته است. او «اِستِلا»، دخترکی زیبا، اما گستاخ و مغرور را به فرزندی پذیرفته است تا به او بیاموزد که چگونه مردها را به بازی گرفته و بدینگونه انتقام خود را توسط او از مردان بستاید. پیپ کوچک در آن خانه به استلا دل می بندد و تحت تاثیر آزردگی ها و توهین های او نخستین آرزوهایش مبنی بر ترک زندگی محقر و روستایی و زیستن چون نجیب زادگان، در او نقش می بندد.
پیپ، سالها نزد جو گارجری شاگردی می کند تا به عنوان یک آهنگر امرار معاش نماید اما اتفاقی زندگی او را دگرگون می کند: حقوقدانی در لندن به نام «جَگرز» به او اطلاع می دهد که یک ولینعمت ناشناس، هزینه تعلیم و تربیت او را برای رفتن به لندن و آموختن فرهنگ افراد متشخص، متقبل شده و پس از آن ثروت کلانی به او خواهد رسید. به این ترتیب قهرمان نخست داستان، روستا و شوهر خواهر دوست داشتنی خود را ترک می کند تا به آرزوهای بزرگ خود که همان یافتن تشخص و لیاقت برای دستیابی به استلا است، برسد. او در طول زندگی در لندن، بسیاری از آداب و رسوم زندگی شهری همچون طرز رفتار، لباس پوشیدن و مشارکت در انجمن اشخاص فرهیخته و با فرهنگ را یاد می گیرد و استلای محبوبش نیز که اکنون مردان زیادی خواهان او هستند، با تجاربی مشابه، دست و پنجه نرم می کند. پیپ این بار به استلا اظهار عشق می کند ولی استلا به او می گوید که لیاقت عشق پیپ را ندارد و به مردی پست فطرت موسوم به «بنتلی درامل» دل بسته است.
پیپ که همیشه خانم هاویشام را ولینعمت مرموز خود می پنداشته، در پایان به این موضوع پی می برد که ولینعمتش همان «مگویچ»، زندانی فراریست که او در کودکی یاریش داده بود. او همچنین می فهمد که مگویچ پدر استلا است. اما هنگامی این حقیقت را می یابد که مگویچ در یک درگیری دستگیر و زخمی شده و در بستر مرگ افتاده و تمام اموالش توسط دولت ضبط شده است. از طرفی استلا نیز با درامل ازدواج کرده و بدرفتاریهای بسیاری از او دیده است. پیپ که به هیچ یک از آرزوهای خود نائل نمی آید، به کلبه محقر روستایی خود پیش جو باز می گردد. هرچند دیکنز تصمیم داشت تا پیپ را در رسیدن به استلا عاقبت ناکام گذارد و داستان را به صورتی غم انگیز به پایان برساند، اما به توصیه دیگران پایان آنرا با درس گرفتن استلا از شکستهای زندگی و بازگشتش به نزد پیپ، تغییر می دهد تا به مذاق خوانندگان آن زمان خوش بیاید......
خیلی ممنون فرزندم
دمت گرم