عروسک روبه رویم را تکان می دهم
با بالا و پایین رفتن سرش چشمم می افتد به تارهای سفید مو و سیاهی زیرچشمانش
گوشه های لبانش
به پایین دوخته شده اند تا زیبایی لبخند را محو کنند از چهره اش
پینه بسته دستانش
ناخن های کوتاه کوتاه جویده شده اش
روی سینه اش
خودنمایی می کند ضربی که از دفترچه تمرین ریاضی فرار کرده جایی که شاید قلبش قرار می گرفت
تیله های شیشه ای بی احساس زیر پلک های رنگ پریده اش،
صدای خفته در اعماق سکوت پایان ناپذیرش،
باتری خراب بین چرخ دنده های سرش قدرت را گرفته ازپاهایش ،
خاک نشسته بر شانه هایش...
مرا می ترساند
میترسم...چون این عروسک فراموش شده...
منم
آخی چه غمگین افسردگی گرفتم
پایانش خیلی قشنگ بود
@Ajam 86967 گفته:
چی بگم؟ طبق معمول افسردگی ترکوند منو!! هزار بار بهت پیشنهاد دادم برو تو کار یه رمنس با پایان بد!
یا متن هاتو تبدیل یه یه داستان کن!
تواناییشو داری!
خدا شاد هم نوشتم.....خوب در نیومدن واقعا
قرار بود با یکی از دوستام که مث من مینویسه بنویسیم....هنوز نشده...شروع کردیم خبر میدم
ممنون که وقت میذاری میخونیشون
واقعا برام ارزش داره
مرسی
خیلی قشنگ بود...
متن های طولانی تری بنویس ...
و واقعا قشنگ بود
...
ولی یکاری کن که همیشه متن های غم انگیز ننویس چون نوشته هامون تو روحیه تاثیر داره....
متنت با اینکه کوتاه بود ولی واقعا عالی نوشته شده بود.
توصیفاتت هم خوب بود.توانایی این رو داری که داستان بلند بنویسی ولی خواهشا غمگین نه!
مهمتر از همه نوشتنه مهم نیست غمگین یا شاد مهم اینه که میتونی احساست رو بنویسی
یا افکارت رو با دیگران تقصیم کنی من بهت تبریک میگم
بازهم بنویس تمرین نوشتن نوشته هات رو بهتر میکنه
نوشته های دیروزت رو نگاه کن اگر نگاه کنی میشه دید که نوشته ها رشد میکنن
مثل یه موجود زنده و هرچه نویسنده بهتر میشه نوشته اش هم زیباتر میشن
برات آرزویه موفقیت دارم
و با آرزویه روزهای شاد برای همه بچه ها دوستون دارم فراوون