Header Background day #02
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

تاریخچه و معرفی شب یلدا ( شب چله )

5 ارسال‌
1 کاربران
0 Reactions
979 نمایش‌
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم*کره شمالی زمین است. این شب به زمان غروب آفتاب از ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی اطلاق می*شود، که برابر با ۲۱ دسامبر یا ۲۲ دسامبر است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک می*دارند و این شب را جشن می‎گیرند.

این شب در نیم*کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاه*تر می*شود.

ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‎شوند و تابش نور ایزدی افزونی می*یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می*خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می*کردند.


   
نقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

پیشینهٔ جشن

یلدا و جشن*هایی که در این شب برگزار می*شود، یک سنت باستانی است. ایرانیان باستان این شب را شب تولد ایزد مهر «میترا» می‎‎پنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند و گرد آتش جمع می‎شدند و شادمانه رقص و پایکوبی می*کردند.آن گاه خوانی الوان می*گستردند و «میزد» نثار می*کردند. «میزد» نذری یا ولیمه‎ای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیین‎های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می*گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‎ها و فرآورده‎های خوردنی فصل و خوراک‎های گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه*ای که آن را «میزد» می*نامیدند، بر سفره جشن می*نهادند.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه*های البرز به انتظار باززاییده*شدن خورشید می*نشستند. برخی در مهرابه*ها (نیایشگاه*های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می*شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را می*خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده*است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می*خواندند و به استراحت می*پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می*نامیدند). در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می*کشیدند که نمی*خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می*شمرد.

ریشه واژه یلدا

واژه «یلدا» واژه ایست برگرفته از زبان سریانی (که از لهجه*های متداول زبان «آرامی» است) به معنای تولد. زبان «آرامی» یکی از زبان*های رایج در منطقه خاورمیانه بوده است. (برخی بر این عقیده اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبا از راست به چپ نوشته می*شده، وارد زبان پارسی شده است).


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

تأثیر یلدا در جشن*های دیگر اقوام

امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته*است و کریسمس به عنوان آمیز*ه*ای از جشنهای ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد. هنگام توسعهٔ آیین*های رازآمیز در اروپا و سرزمینهای تحت فرمانروایی امپراطوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز 17 دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام مینهادند. این جشن تا هفت روز ادامه میافت و انقلاب زمستانی را شامل می*گردید. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده مینموند روز انقلاب زمستانی به جای 21 یا 22 دسامبر حدوداً در 25 دسامبر واقع می*شد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی*ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده*ها مینمودند. همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمینهای تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن می*گرفتند. این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه میافت که رومیان انرا روز ماه و سال جدید می*دانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به*خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم*چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز 25 دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزیند تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان مینامد، جایگزین نمود تا از التقاط این دو مناسبت نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ*ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته می*شود روز غسل تعمید مسیح می*باشد را به عنوان روز میلاد مسیح جشن می*گیرند. تاریخدانان تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمی*دانند، اما مسیحیان با رجوع به اناجیل و با توجه به اشاره*های آن به فصل زراعت و اعتدال هوا میلاد مسیح را در اعتدالین (بهار یا پاییز) واقع می*دانند. فرانتس کومون، باستان*شناس بلژیکی و موسس میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می*دانند لیکن این ایده از دهه 1970 میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله*آمیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل گشته است. با اینحال زادروز میترا در آیین باستان مهر در ایران زمین مصادف با شب یلدا و انقلاب زمستانی در روز 21 یا 22 دسامبر بوده است و جشن زادروز میترا در آیین میتراییسم روم هم با انقلاب زمستانی مصادف بوده که به علت پیروی رومیان از گاهشماری یولیانی در 25 دسامبر واقع می*شده است.

در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده*شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می*شده*است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای*کوبی می*پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می*داشتند. هم*چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می*نمودند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده*است.

در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ*داشت خداوند خورشید بوده*است و آن را خورشید شکست* ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می*نامیدند(که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده*است و معنی اش، میلاد و تولد است). ریشه*های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده*است از مهم*ترین این جشن*های می*توان به جشن ساتورن اشاره کرد.

در قسمت*هایی از روسیهٔ جنوبی، هم*اکنون جشن*های مشابهی به*مناسبت چله برگزار می*کنند. این آیین*ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی به صورت موجودات زنده، بازی*های محلی گوناگون، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و باز سازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره*ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه خوانی و رقص و آواز و مهم تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین*های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین*های شب*های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین*ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می*خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.

یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می*کنند و با روشن*کردن شمع به نیایش می*پردازند.

آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می*خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می*گذرانند و در خانواده*های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.

نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می*شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می*گردد و آیین*هایی ویژه در آن روز برگذار می*شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می*شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران

در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی*ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می*گذاشتند و با جامه*ای سپید به صحرا می*رفتند و بر فرشی سپید می*نشستند. دربان*ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده*ها و خدمت*کاران در سطح شهر آزاد شده و به*سان دیگران زندگی می*کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی یکسان بودند(صحت این امر موکد نیست، شاید تنها افسانه باشد). جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‎نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‎شود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می*شده*است به این صورت که خانواده*ها در این شب گرد می*آمدند و پیرتر*ها برای همه قصه تعریف می*کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه*های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه*ها که اکثراً کثیر الدانه هستند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می*شوند که انسان*ها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز می*کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می*دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده*گویی می*کنند.

در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه*ای تزیین شده به خانهٔ تازه*عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه*ها را تزئین می*کنند و شال*های قرمزی را اطرافش می*گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می*کنند و به خانهٔ عروس می*برند.

سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج*ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج*ها موجود است. حافظ*خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی*هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله*نشینان شده*است.

همدانی*ها فالی می*گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می*نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می*خواند. دختر بچه*ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می*زند و مهمان*ها بنا به ترتیبی که نشسته*اند شعرهای پیرزن را فال خود می*دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه*است در این شب خورده می*شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می*شود که از معمولترین خوراکی*های موجود در ابن استان هاست.

در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.

در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می*دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می*خورند.

در گیلان هندوانه را حتما فراهم می*کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی*کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می*شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می*ریزند، خمره را پر از آب می*کنند و کمی نمک هم به آن می*افزایند و در خم را می*بندند و در گوشه*ای خارج از هوای گرم اطاق می*گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می*شود. آوکونوس در اغلب خانه*های گیلان تا بهار آینده یافت می*شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می*آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می*خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل)

مردم کرمان تا سحر انتظار می*کشند تا از قارون افسانه*ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده*های فقیر تکه*های چوب می*آورد. این چوب*ها به طلا تبدیل می*شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می*آورند.


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

جشن شب چله

در گاهنامه*ی ايرانی روز يكم دی ماه به نام جشن ديگان و شب پيش از آن به نام جشن شب چله نام گذاری شده است.

ياد*آوری می*شود يلدا واژه*ای سُريانی و به مانك (معنی) زايش است.

شب چله یا جشن زایش مهر، درازترین شب سال و شب زاده شدن دوباره*ی خور {خورشید} و آغاز واره*ی (فصل) زمستان و آغاز دگرگشت (انقلاب) زمستانی است، كه يادگاری چندين هزار ساله و ارزشمند از نياكان فرهيخته*ی ما به شمار می*آيد. ايرانيان باستان هزاران سال پيش گاه*شماری خود را بر پايه*ی ويهِج {در پهلوی به حركت ستارگاه ويهِج گويند.} خور {خورشيد} بنا نهادند.

ایشان رهروی خور {خورشید} را در آبام*های (برج*های) آسمان اندازه*گیری کردند و برای هر آبامی نام ویژه گذاشتند و دریافتند که در آغاز پاییز و بهار روز و شب برابر است پَن (ليكن) آغاز تابستان برابر با بلندترین روز و آغاز زمستان برابر با بلندترین شب سال است. از این روی آنان گاه*شماری خود را بر پایه*ی چهل روز یا چله گذاشتند و سال را به ٩ چله {ماه} بخش كرند. سپس در زمان داریوش بزرگ این چهل روز به سی روز كاهش یافت و دوازده ماه پدید آمد که سنجیده*ترین گاه*شماری جهان و هم*آهنگ *ترین با نهاد (طبیعت) است که در اينجا شب چله برابر با دگرگشت (انقلاب) زمستانی است.

از این رو زمستان به دو چله کوچک و بزرگ بخش می*شود. چله بزرگ از یكم دی ماه تا ١٠ بهمن ماه است و چله کوچک از ١٠ بهمن ماه تا ٢٠ اسپند ماه {يا سپند ماه} است که جشن چله، شب نخست چله بزرگ است.

یادآوری می*شود كه در فرهنگ ایران همیشه شماره*ی چهل مانند شماره*های هفت و دوازده، سپند (مقدس) بوده است. واژه*های چله نشستن، چل چلی و در تبرستان واژه*های پیرا چله،* گرما چله نشانه*ی ارجمندی این مَر (عدد) در فرهنگ ایرانی است.

پس، از دیدگاه اخترشناسی شب چله بلندترین شب سال است، و روزها کم کم بلند و شب ها کوتاه می شوند و آغاز روشنایی است، از همین روی ایرانیان این شب را شب زایش شید (نور) نامیدند که در افسانه**های ایران باستان شب زایش مهر در سپهر است و ماه به دلدادگی مهر این شب را به دراز*ترین دیدار خود با خور {خورشید} دگرگون می*كند که جشن پیدایش مهر است.

جشن زايش مهر جشنی آريايی است كه از ايران به روم و بسياری ديگر از كشورها رفت. شب چله برابر با ٢١ دسامبر كنونی، زاد روز فرشته*ی مهر و نخستين روز سال نو به شمار می*آمده است. در اين روز جشن زايش مهر برگزار می*شد. چهارسد سال پس از زايش عسی مسيح، كليسا جشن زايش مهر را به جای زادروز عيسی پذيرفت، زيرا زمان درست زايش عيسی مسيح آشكار نبود كه در پی لغزش شمارگری، اين روز به ٢٥ دسامبر (كريسمس) جابجا شد.

از اين رو است كه تا امروز بابا نوئل با جامه و كلاه مغان ايرانی نمايان می*شود و همچنين رنگ سرخ آن برگرفته از زايش مهر و روشنايی در اين روز است.

درخت سرو یا كاج و ستاره*ی بالای آن هم یادگاری از کیش مهر و فرهنگ ایرانی است. درسده*ی هیجدهم "نوتران" آلمانى با پیروی از درخت شب چله*ی ایرانیان، درخت كریسمس را به نماد آذینی شب زادروز عیسی مسیح در آورد. ایرانیان باستان در شب چله درخت سبزى را همانند سرو آذین می بستند كه نشانه*ی سبزى همیشگى باشد، به مانك (یعنى) روز زایش وآفرینش مهر.

یهودیان ایرانى ساكن كشورهاى دیگر نیز شب چله را با نام جشنواره*ی درخت (فستیوال درخت) جشن مى گیرند.

این جشن در روسیه نیز از دیر باز با آیین ویژه*ای برگزار می شده است و هنوز در میان روستاییان برگزار می*شود.

واژه*ی "دئو" در اوستايی و سانسكريت به مانك (معنی) روشنايی است كه در پارسی نو به دی دگرگون شده است كه هم ريشه با واژه*ی دی در انگليسی به مانك روز و روشنايی است.

واژه*ی "دئو شو" اوستايی به مانك (معنی) دادار، آفريدگار يا اورمزد است كه همه نام خداوند است و در اوستا بيشتر به جای واژه*ی اهورامزدا به كار رفته شده است. از همين روی نام اين ماه را دی ناميدند چون دی نام آفريننده است كه سپس به آفريننده*ی شيد (نور) نامی شد.

شيد (نور) و روشن كردن آتش در آتشكده*ها نزد ايرانيان تنها نماينده*ی پاكی و روشنايی روان و نیکی بوده است كه سپس همين نماد شيد (نور) از آيين ايرانی به ديگر آيين رفته است همچو شايورد شيد (هاله*ی نور) و افروختن شماله (شمع) و...

روی هم در ماه دی چهار جشن ديگان داريم كه در روزهای اورمزد، دی به آذر، دی به مهر و دی به دين برگزار می*شود، كه از همه والاتر همان جنش روز اورمزد است. اين روز در ايران باستان كه نخستين جشن ديگان است به نام "اورمزد و دی ماه خرم روز" يا جشن ديگان ناميده شده است.

همچنين اين روز را چيرگی روشنايی بر تاريكی يا پيروزی اهورامزدا بر اهريمن به شمار می*آورند.

در این روز پادشاه هان، فرمانروایان و استانداران دیدار همگانی با مردم می داشتند.

می ستاییم مهر را

آنکه از آسمان بر فراز برجی پهن

با هزاران چشم بر ایرانیان می نگرد

نگاهبان زورمندی که هرگز خواب به چشم او راه نیابد

آن که مردمان را از نیاز و دشواری برهاند

"اوستا - مهر یشت"

ایرانیان باستان همواره شیفته*ی شادی و جشن بوده*اند و این جشن*ها را با روشنایی و شید (نور) می آراستند. آنان خور {خورشید} را نماد نیکی می*دانستند و در جشن*هایشان آن را ستایش می*کردند. در درازترین و تیره*ترین شب سال، ستایش خور نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، چشم به راه بر*آمدن خور و سپیده دم می*نشستند تا آن را ستایش کنند.

در اين شب خانواده*های ايرانی پيرامون كَت (كرسی) يا هيمه سوز (شومينه) گرد هم می*آيند و ميوه*هايی مانند انار نماد ميوه*ی ايرانی، هندوانه، آجيل لرك و شيرنی می*چينند و همه تا پاسی از شب، اين شب را با داستان سرايی و شادی و خرمی می*گذرانند. ياد*آوری می*شود كه سرخی انار و هندوانه نشان روشنايی و زايش مهر است.

شب چله تون فرخنده باد،

خورشيد: خورشيد به مانك نور خور است كه در پارسی به نادرستی به خود خور گويند


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: