داستان هفتم هری پاتر نوشته سیاوش درخشان
سلام و خسته نباشید...
واقعا فضای سایت تغییر کرده و اونم چه تغییر عالی ای ...((122))((122))((122))
ولی متاسفانه لینک ها هنوز هم درست نشدند...((225))((225))((225))((225))
اگر یه فکری برای لینک ها بکنید خیلی عالی میشه.چون واقعا می خوام داستان انجمن نظام سیاه رو بخونم.
از لطفی که داری ممنونم ممد جان . کاربر های عالی سایت عالی را هم می طلبه که امیدوارم بتونم به اون حد برسونمش.
لینک را هم چک کردم و بدون مشکل بود.
بدون دانلود منیجر دانلود کن مشکلی پیش نمیاد .
من یک چیز رو همیشه به سیاوش میگفتم
خیلی کارش خوبه
واقعا قوی مینوشت و یه بار با اصرار زیاد ما برگشت کارش رو از اول ویرایش کرد و گذاشت اما بعدا ازش خبری نشد
آقا منم داستانو خوندم .....چرا وقتی می نویسین ادامه ش نمیدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آقا بقیه شو میخوام................
نمیدونم چرا نویسنده های عزیزی ک داستانی رو شروع میکنن و زیبا جلومیرن ک ب جایی میرسن ک 200 خورده ای صفحه رو مینویسن, ولی یهو بدون دلیل داستان رو بیخیال میشن و جدا از ناامید کردن مخاطبهاشون,,, ب این همه زحمتی ک خودشون هم برای نوشتن داستان کشیدن خیانت میکنن, واقعا جای تاسف داره......
سلام. به دوستان عزیز.
خوشحالم که میبینم بعد از مدت ها که اومدم هنوز فن فیکشن های سابق داره خونده میشه.
ایا هنوز هم فن فیکشن جدید نوشته میشه ؟
@M,B 106703 گفته:
نمیدونم چرا نویسنده های عزیزی ک داستانی رو شروع میکنن و زیبا جلومیرن ک ب جایی میرسن ک 200 خورده ای صفحه رو مینویسن, ولی یهو بدون دلیل داستان رو بیخیال میشن و جدا از ناامید کردن مخاطبهاشون,,, ب این همه زحمتی ک خودشون هم برای نوشتن داستان کشیدن خیانت میکنن, واقعا جای تاسف داره......
متاسفانه چندین سال پیش که تب نگارش فن فیکشن ها بسیار بالا بود همه دوستان دست به قلم شده بودند و اکثرا هم از قریحه بسیار خوبی برخوردار بودند. ولی متاسفانه مدتی که روی کتابشون کار میکردند به دلیل سخت تر شدن ادامه کتاب و همینطور مشغله های زندگی به سختی کتاب ها ادامه پیدا میکرد. واقعا خوب میشه اگر کسی پیگر باشه و بتونه این دوستان را به یه نحوی پیدا کنه و حداقل ایده اون ها را برای ادامه کتاب پیدا کنه و یا این که به نحوی تشویقشون کنیم به ادامه کار. هرچند خیلی هاشون الان دیگه سن و سالی دارن و شاید وقت نزارن
بنظرم کسی ک سابقه ی دست ب قلم شدن داره ,هرچقدرم درگیر زندگی و مشغله هاش بشه باید یه وقتی واسه علایق خودش هم کنار بزاره ,انسان متوجه گذر زمان نمیشه,یهو تاچشم روی,هم میزاری میبینی انقدر فکرت درگیر علایق دیگرون بوده ک از خودت غافل موندی و اینهمه عمرت ک گذشت اما چیزی از زندگی واس,خودت بدست نیاوردی,,حالا کسی ک هنری توی نوشتن داره حتی با متاهلی و داشتن خانواده و کار و زندگی ولی میتونه حداقل ماهی یک روز یه زمان کوتاه رو واسه علایق خودش وقت بزاره و چندخطی واس دل خودش بنویسه,شاید خیلیا با خوندن این پستم بگن نفست ازجای گرم بلند میشه,ولی بدونین ب چشم دیدم کسایی ک سنی ازشون گذشته بوده و زمانیکه حرفش شده حسرت اینو خوردن ک چرا در بین اینهمه روزهایی که توی زندگیشون واسه همه ی خانواده وقت گزاشتن تا ب خواسته هاشون برسن ,ولی چرا کمی هم واسه دل خودشون زمانی رو در نظر نگرفتن تا حداقل الان حسرتشو نخورن,,