با هیچکدوم از کافه های شهر خاطره ای ندارم
خیلیاشو هم بلد نیستم.
اهل پیتزا و نشستن با فلان ادم مو فرفری سر یه میز و دورهمی ام نیستم.
آهنگ هایی گه گوش میدم رو توی استوری نمی زارم و فقط با هندزفریم گوش میدم.
اتفاقات هیجان انگیز که چه عرض کنم.
کسی رو هم ندارم که عکس بگیره یا حداقل بخاطرش عکسی بزارم.
یه گوشه اتاق می شینم و فکر میکنم و اهنگ گوش میدم.
خیالاتم رو توی ذهنم مرور میکنم.
ته هیجانمم دنیای مجازی و نشستن روی یه درخت توی صحراهای افریقا و نگاه کردن آب خوردن گله بوفالوها س .
مسافرتم که فقط روستا و دراز کشیدن لابلای شبدرها و پر کردن ریه ها از عطرشون.
من حتی توی نیمه ی شعبان هم همون سیزده ام که از همه عالم به درم.
من یه افسرده ام . . .
وااااااا.
یعنی چی خو افسردهای خواهر من؟
چه وضعشه؟
دنیا دو روزه!
شاد باش!
زندگی کن!
یه روز نیستی که این کارا رو بکنی، و شاید روزی شرایطش نباشه!
اگه از دنیا خسته شدی کتاب بخون، کتابای هیجانی و اون کتابایی که یه دنیای دیگه برا خودشون دارن!
واقعا اون وقته که میفهمی زندگی چیه.
و اگه ذهنت آشفتهاس واقعا و به جرئت میگم قرآن بهترین راه!
یا به امام زمان استغاثه کن.
دختر باید شاد باشه...
شاد.
پس شاد باش و زندگی کن.
الان اینا شد افسردگی؟ خو منم همه این ویژگیها رو دارم تازه مسافرت هم خیلی خیلی کم میرم ولی هیچ کس بهم نمیگه افسرده
البته من وقتم رو به گیم میگذرونم
ولی در کل زندگی رو سخت نگیرید زندگی ساده تر از چیزیه که فکر میکنید
@baran.80 103437 گفته:
با هیچکدوم از کافه های شهر خاطره ای ندارم
خیلیاشو هم بلد نیستم.
اهل پیتزا و نشستن با فلان ادم مو فرفری سر یه میز و دورهمی ام نیستم.
آهنگ هایی گه گوش میدم رو توی استوری نمی زارم و فقط با هندزفریم گوش میدم.
اتفاقات هیجان انگیز که چه عرض کنم.
کسی رو هم ندارم که عکس بگیره یا حداقل بخاطرش عکسی بزارم.
یه گوشه اتاق می شینم و فکر میکنم و اهنگ گوش میدم.
خیالاتم رو توی ذهنم مرور میکنم.
ته هیجانمم دنیای مجازی و نشستن روی یه درخت توی صحراهای افریقا و نگاه کردن آب خوردن گله بوفالوها س .
مسافرتم که فقط روستا و دراز کشیدن لابلای شبدرها و پر کردن ریه ها از عطرشون.
من حتی توی نیمه ی شعبان هم همون سیزده ام که از همه عالم به درم.
من یه افسرده ام . . .
سلام. مجبورم دوبعدی به این نوشته نگاه کنم(مثلاً من خیلی خفنم)
بعد اول اینکه این نوشته فقط ی نوشتست که در اون صورت باید نگاه ادبی بهش داشت که به نظرم توی این چند خط یکنواختی رو نسبتاً خوب یبان کردی و آدم به ی حسی از افسردگی میرسه البته نه به معنای واقعی کلمه.
بعد دوم اینکه این نوشته واقعاً در مورد خودته که در اون صورت باید بهت بگم خوب پاشو ی تکونی به خودت بده، کتاب بخون، کلاس ثبت نام کن، برو همایشهای مجانی توی فرهنگسراها و از این کارا. آدم بدون تحرک مثل زامبی میمونه. تازه از اون نوع بدش که ویروسشم پخش میکنه. (جسارت نشده باشه((225)))
در هر دو بعد از پستت متشکرم
از نظرات شما خرسند شدم. ((71))هر موقع که میرم تو فاز می نویسم ، همیشه هم اینطوری نیستم.
پس منتظر متن های ظنز هم باشین((50))
@baran.80 103437 گفته:
با هیچکدوم از کافه های شهر خاطره ای ندارم
خیلیاشو هم بلد نیستم.
اهل پیتزا و نشستن با فلان ادم مو فرفری سر یه میز و دورهمی ام نیستم.
آهنگ هایی گه گوش میدم رو توی استوری نمی زارم و فقط با هندزفریم گوش میدم.
اتفاقات هیجان انگیز که چه عرض کنم.
کسی رو هم ندارم که عکس بگیره یا حداقل بخاطرش عکسی بزارم.
یه گوشه اتاق می شینم و فکر میکنم و اهنگ گوش میدم.
خیالاتم رو توی ذهنم مرور میکنم.
ته هیجانمم دنیای مجازی و نشستن روی یه درخت توی صحراهای افریقا و نگاه کردن آب خوردن گله بوفالوها س .
مسافرتم که فقط روستا و دراز کشیدن لابلای شبدرها و پر کردن ریه ها از عطرشون.
من حتی توی نیمه ی شعبان هم همون سیزده ام که از همه عالم به درم.
من یه افسرده ام . . .
چرا حس میکنم تو خواهر گمشده منی؟!
منم دقیقا همین ویژگی ها رو دارم با این تفاوت که رؤیاهای من، بیشتر اتفاقات جنگی و هیجان انگیز و تلاش برای زنده موندن و عبور از موانع (پارکور) ) و ایناس:دی ینی کلا دلم به اینا خوشه
البته تفاوت دیگه ای هم که باهم داریم اینه که من حس نمیکنم افسرده ام بیشتر ناراحت ام. یجورایی زندگی برام یکنواخته؛ حالا هزار هم که کتابایی که عاشقشونم رو بخونم و توی دنیاهاشون زندگی کنم، ولی بازم واقعیت یه جای کسل کننده و یکنواخته که یه کلی آدم دور و برت هستن و هی میگن درس بخون درس بخون برنامه ریزی کن درس بخون درس بخون درس بخون... و الی آخر-_____-
مسخره بود.میدونی.واقعن ی جاهایی زندگی واقعی مسخرس عین همینا.قبول دارم.مسخرس خو نمیشه کاریش کرد
لذت ببر از زندگیت میدونی اگه واسه لذت ب دنیا اومده باشی افسردگی هم عالم داره
باور کن.هیچ وقت هیچکس ب من نگف افسرده جز ی افسرده هیچوقت ب خودت انگ افسرده بودنو نزن چیز خوبی نی.ب خودت بگو ب درک ک از همه جا ب دری.من خودمو دارم.و از این چرتو پرتا ک میخوان طرفو دلداری بدن.
ولی در کل ما ی افسردگی وجودی داریم ک با مشکلات سر باز میکنه.فقط باید بپوشونیش بقیه نبیننش.چون بقیه هم حق دارن راحت باشن.اینقد بهونه واسه افسردگی دارن ک نمیخوان یکی از عزیزاشون.دوستاشون یا ی ادم معمولی زندگیشونو افسرده ببینن.
مرسی.متن باحال و مسخره ایی بود.بازم بنویس.
دوست دارم مثل همه برات پیام بلند بالا بفرستم یا زور الکی بزنم برای توجیه اثبات چیزی. اما فقط دوتا جمله بهت هدیه میکنم:
از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را..
.. و اما بیشتر از همه این جریان کوچک زندگی به من آموخت، لحظه ها برای خلقِ "بودن" است، نه فقط باهم بودن. حتی اگر افسانه باشد..
لعنت به این پول و قدرت که باعث از بین رفتن احساس میشه
من بن شدم
مثل کسی که بر دانش زنجیر زده
لالی ک توانایی حرف زدن نداره
من بن شدم
اینست تفاوت ها
اینست بین قدرتمندان و ضعفا
من بن شدم همانند پرستویی در قفس انتظار میکشد شادمان پر کشد
من بن شدم
ترس
فراق
مرگ و دیگر هیچ
من بن شدم خود خاسته
من بن شدم خود ساخته ک ب نگرش هایم قفل بزنم بر دهانم مهر
((200))((200))راستش متن زیبایی بود ولی واسه افسرده بودن کافی نیست.دنیا خوشکل تر از ایناس باو((5))
@omidcanis 106806 گفته:
((200))((200))راستش متن زیبایی بود ولی واسه افسرده بودن کافی نیست.دنیا خوشکل تر از ایناس باو((5))
موافقم
می تونی از خوندن کتاب و نوشتنشون لذت ببری.
می تونی در خیالتت پر بکشی
می تونی جهان رو به آغوش بکشی.
اجازه زندگی داری
اما نه افسردگی
پس راحت باش
نفس بکش
گریه کن
بخند
بخندان
در همون طبیعتی که درش دراز می کشی،
پر بکش و بدو
در علفزار ها بدو بوی خاک نرم را نفس بکش.
افسردگی، وقتی میتونی نفسی بکشی، وقتی می توانس بخندی، وقتی می توانی ورق بزنی
هیچ معنایی نداره
به جز کلمه ای که تو کتابا می خونیش
معنا نداره
@helen orsineh prospro 106816 گفته:
موافقم
می تونی از خوندن کتاب و نوشتنشون لذت ببری.
می تونی در خیالتت پر بکشی
می تونی جهان رو به آغوش بکشی.
اجازه زندگی داری
اما نه افسردگی
پس راحت باش
نفس بکش
گریه کن
بخند
بخندان
در همون طبیعتی که درش دراز می کشی،
پر بکش و بدو
در علفزار ها بدو بوی خاک نرم را نفس بکش.
افسردگی، وقتی میتونی نفسی بکشی، وقتی می توانس بخندی، وقتی می توانی ورق بزنی
هیچ معنایی نداره
به جز کلمه ای که تو کتابا می خونیش
معنا نداره
به نظر من این جاش تو بخش شعره((105))