Header Background day #27
خاطرات گذشته اما از...
 
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

خاطرات گذشته اما از دست نرفته

291 ارسال‌
53 کاربران
1479 Reactions
47.2 K نمایش‌
فسیل
(@smhmma)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3077
شروع کننده موضوع  

سلام و درود

خوب عنوان تاپیک هم عنوانه هم یک تذکر

خاطراتِ گذشته اما از دست نرفته

و

خاطرات گذشته ،اما از دست نرفته

داشتم به تاپیک برگشت پایونیر نگاه می کردم که رفتم توی فکر و به یاد گذشته ها افتادم

یاد خاطراتی که توی نت داشتم افتادم

یاد لحظات شیرینی که با دوستان بودم و فراموششون نمی کنم

دوستانی که شاید هیچوقت چهره اشون رو ندیده باشم

صداشون رو نشنیده باشم

اما دوستان من بودن و خاطره های زیادی ازشون دارم

یادم افتاد به زمانی که توی گروه پایونیر بودم

به اینکه چطور شروع کردم

به اینکه چجوری وابسته شدم

به اینکه چقدر بچه هاشو دوس داشتم و دارم

به خاطرات گذشته

اما از دست نرفته

خاطراتی که هنوز در ذهنم با یاداوریشون لذت می برم

خاطراتی که سال ها زندگی منو در بردارن

خاطره آغازم

و خاطره های خوش

می دونم خیلی ادمای دیگه هم همچین خاطراتی رو دارن

نه تنها از گروه پایونیر

بلکه بچه های قدیمی لایف گیت

بچه های زندگی پیشتاز

همه کسانی که به اینجا تعلق داشتن و دارن

همه خاطرات با ارزشی دارن

خاطره ها خیلی ارزشمندن

این زندگی گذشته ما هست که حال ما رو ساخته

خاطره ها خیلی با ارزشن

این موضوع رو باز کردم

تا بگم

هرکس

هرخاطره ای

از هرجا

از شروع

از پایان

از خوشی

از غم

یا هرچیز دیگه ای داره

اگه دوس داره اینجا با بقیه شریک بشه

برای شروع خودم می گم

نزدیک به آذر سال 91 بود که وقتی داشتم در به در دنبال کتابی می گشتم که بخونم وارد وبلاگ پایونیر شدم

کاور کاراموز رنجر رو که دیدم جدا جذبش شدم

خواستم دانلودش بکنم که گفت باید توی فروم ثبت نام کنم

ثبت نام کردم و دانلود کردم

سریع جلدای اول تا سوم رو خوندم و رسید به جلد چهار که وسط ترجمه بود

خیلی سر می زدم به وبلاگ پایونیر تا ترجمه های جدید رو بگیرم

بعد یه بار به خودم گفتم این ادما دارن برای من رایگان کتاب ترجمه می کنن

خیلی نامردیه من بدون یه تشکر خشک و خالی به خاطر زحماتشون فقط دانلود کنم

دفعه بعد که وارد فروم شدم

تشکر کردم از پایونیر

دفعه بعد با خودم گفتم ایا یه تشکر خشک و خالی برای این زحمتی که داره برای ما می کشه بس بود؟؟

می دونستم خیلی کم بوده

ولی من کاری بلد نبودم که انجام بدم

برای همین گفتم حداقل لبخند بیارم روی لبای کسانی که برامون دارن زحمت می کشن

رفتم توی سایتای مختلف دنبال جوک گشتم

کلی پیدا کردم و اومدم توی فروم و تاپیک جک باز کردم

و جک ها رو کپی پیست کردم

از خودم چیزی انجام نداده بودم

اما حداقل تونسته بودم لبخندی به روی لبای کسانی که داشتن این زحمتو میکشیدن بیارم

یا حداقل تصور من این بود

چندین بار این کارو کردم

یه تعداد از بچه های فروم

مثه محمد مهدی

محمد هادی که الان نیستش

نپتون

ژوپیتر

ازم تشکر کردن

بعضیاشون صمیمانه تشکر کردن

و من برای اولین بار لذتی که از یه خدمت رایگان در ازای قدردانی بود رو چشیدم

واقعا لذت بردم که براشون کاری بکنم

اینجوری شد که فعالیتمو بیشتر و بیشتر کردم

اسم بچه ها رو حفظ شدم

تا حدی شناختمشون

باهاشون دوست شدم

و...این اغاز من بود

دوس دارم هرکدوم از شما دوستان هم یا آغازتون رو بگید یا خاطرات زیباتون رو

سپاس


   
petyr-baelish، mis_reihane، ******** و 44 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
Bookbl
(@bookbl)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1697
 

@M.Mahdi 105777 گفته:

عه بنی ^____^

اسپمر 3 چیست عایا؟((225))((225))

اسپمر سنتر شماره ۳ :| بسی عالیه. اون دیگه اشکت رو درمیاره اینقدر خاطره داره :دی


   
پاسخنقل‌قول
alietesamy
(@alietesamy)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 343
 

چقدر عجیب که نصف شبی به این پست برخوردم و دیدم واقعا جاشه

اتفاقا منم به این فکر افتادم محمدحسین

و داستان برمیگرده به چند هفته ی قبل...

.

از خیلی از بچه ها جدا شده بودم،یه عده دلمو شکسته بودنو و بقیه هم نامردی رو روا داشته بودن،چندتائی از دوستائی قدیمم مونده بودن و کسائی که شاید به یادشون نیاریم

تا اون روز

یه روز معمولی بود که میخواستم برم دانشگاه

مث همیشه ام پی فورم رو از شارژ در اوردم و زدم پلی شه و تو خیابونا راه افتادم سمت مترو

دیدم یه آهنگ نسبتا چرتی پخش میشه

تعجب کردم،این چیه؟ داستان چیه؟

یه نیگا به اسمش انداختم داشت میرفتم معلوم نبود،ولی دیدم یه ساعت و نیمه تقریبا

به شدت تعجب کردم

من کی ازین ریمکس های چرت دانلود کردم؟ منو چه به ریمیکس؟

ولی یهو...

صداتو شنیدم!

گفتم: چی!؟

زدم از اول

گفت:اثری دیگر از خانواده ی زندگی پیشتاز

رادیو پیشتاز....عنوان رو دوباره دیدم...برنامه ی 1 بود

اولین کاری که با بچه های تیم رادیو کردیم

عین یک ساعت و نیم رو گوش دادم و دنیای خاطره بود که برام زنده شد

اما برخلاف تو با اشک و لبخند

خاطراتی که گذشته بودن،آدمائی که رفته بودن...آدمائی که عوض شده بودن

برنامه ی یک،تابستون 92...

خیلی ها رو سالها بود ازشون بیخبر بودم،حتی نمیدونستم بعد 5 سال کجان،به کجا رسیدن؟چیکار میکنن؟

به تموم این سالا فکر کردم

با شنیدن صدای هر کسی تصویرش جلو چشمم میومد

واقعا دلم برا بچه ها تنگ شده بود...

این بود که دوباره برگشتم

پیش خانوادم

خیلی از کدورت هارو کنار گذاشتم

و سعی در تجدید دوستی ها کردم

خواستم که بخشی رو به دست بگیرم

و دوباره عضوی ازین خانواده باشم

به اون جو گیری که حمله کردم نبود

ولی قطعا دوباره بودن با بچه ها،ارزشش رو داشت

هیچ وقت نشد درست بگم

دوستون دارم بچه ها

شما همتون خانواده ی منید((98))


   
پاسخنقل‌قول
Araa
 Araa
(@araa_mc)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 548
 

الان ساعت 7:49 دقیقس امروز دوم خرداد 97عه بطور اتفاقی سایتو باز کردم و این تایپک رو دیدم و بووووم. پس از تقریبا یه ربع کلنجار و یافتن پسوردم جوین شدم و میخواستم اینو بنویسم که نگام افتاد به ساعت و یادم اومد یه قرار مهم اونطرف شهر دارم و کلی از زمانبندیم عقبم(منم ک ان تایم!) پس گفتم برم و بعدا بیشتر بهش بپردازم ولی پیش خودم گفتم از اونجایی که الان شرایطم مثل قبل نیست بهتره خلاصه بگم که هیچوقت بعد ها بابت اینکه نگفتمش پشیمون نشم

بچه ها

خیلی دوستون دارم. مرسی که اومدین تو زندگیم و شدین خانواده دومم! عاشقتونم

هوف واقعا امیدوارم زود برسم . واقعا حوصله غر ندارم


   
پاسخنقل‌قول
هلن پراسپرو
(@h-p)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 362
 

خرداد ماه نود و دو بود.

همه چیز از اونجایی شروع شد که می خواستم جلد آخر هری پاتر رو دانلود کنم. تا اینکه تو سایت دمنتور پیداش کردم. همینکه منتظر بودم دان بشه، چت باکس انجمن گفتگو رو دیدم که عین برق و باد پیام بهش اضافه می شد. کلماتی دوستانه و صمیمی. میان چند تا بوک ورم و پاترهد عین خودم. به هر بدبختیبود رمز ایمیل مامانمو کش رفتم و فعال کردم پروفایلمو. یه حس پیروزی عجیبی داشت. بعدش توی یه صمیمیت خاصی مثل یه خونه ی دوم، حتی از مدرسه هم دوم تر:) غرق شدم.

توی یه کلکل بین گروه های هاگوارتز و بین محفل و وزارت و مرگخواران غرق شدم. یه احساسی که می گفت رفتم به هاگوارتز و جزء محفل شدم. ا

اما حیف که بد زمانی اومدم. این صممیمیت فقط سه سال طول کشید. بعد انجمن فرو ریخت. نصف اعضا رفتن. روز بعدش با یه پیام تو ایمیلم روبهرو شدم. :بسته شدن تالار گفتکوی دمنتور را بدین وسیله به گوش شما کاربر وفادار و گرامی می رسانم. به امید پایداری شما در عشق به هری پاتر.

به همین سادگی و تلخی!


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
mr.khas63
(@mr-khas63)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 916
 

من که خیلی وقته هستم والا یادم نمیاد دقیقا از کی ولی خب از قبل پیشتاز بودم...بخوام یادی کنم از صندلی داغ دوستان و خودم یادی میکنم...از آواتار بالاییت رو دست بنداز و خیلی چیزای دیگه...کم کم وحید اضافه شد سپهر اضافه شد و خیلی دیگه از دوستان به خانواده اضافه شدن و یادمی هم بکنیم از غیبت های کبری خودم و بعضی از دوستان و خب دلم نمیاد از دورهمی های خوب و جلسه با آقا سهراب عزیز و مهربون یادی نکنم و خب من همیشه مظلومم این موضوع رو فراموش نکنید...در کل پیشتاز کلا خاطره است هر نام کاربری برا شما یه اسمه برا من هر کدوم از نام کاربری های قدیمی ها یه کتاب خاطره توپ و باحاله...راستی خوش آمد هم میگم به جدید هایی که اضافه شدن...مظلوم ترین پیشتاز...خاص


   
Azi، ariana و JuPiTeR واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
هالی
(@s-n-p)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 209
 

@khas 106314 گفته:

من که خیلی وقته هستم والا یادم نمیاد دقیقا از کی ولی خب از قبل پیشتاز بودم...بخوام یادی کنم از صندلی داغ دوستان و خودم یادی میکنم...از آواتار بالاییت رو دست بنداز و خیلی چیزای دیگه...کم کم وحید اضافه شد سپهر اضافه شد و خیلی دیگه از دوستان به خانواده اضافه شدن و یادمی هم بکنیم از غیبت های کبری خودم و بعضی از دوستان و خب دلم نمیاد از دورهمی های خوب و جلسه با آقا سهراب عزیز و مهربون یادی نکنم و خب من همیشه مظلومم این موضوع رو فراموش نکنید...در کل پیشتاز کلا خاطره است هر نام کاربری برا شما یه اسمه برا من هر کدوم از نام کاربری های قدیمی ها یه کتاب خاطره توپ و باحاله...راستی خوش آمد هم میگم به جدید هایی که اضافه شدن...مظلوم ترین پیشتاز...خاص

تو و مظلومیت((104))


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 20 / 20
اشتراک: