یکم طولانیه و قدیمی ولی توصیه میکنم بخونین
یکی از دوستان خوبم به نام حسن، در زیر نوشتهی «خبرهای زرد، تیترهای سیاه» برایم نامه مانندی، نوشته بودند که به دلیل دقیق بودن و طولانی بودن و وقتی
که صرف نوشتناش شده بود، وظیفه دارم، پاسخ کاملتری بنویسم.
بدیهی است آنچه مینویسم، نظر شخصی من است و اعتبار بیشتری ندارد. ابتدا حرفهای دوستم را نقل میکنم:
ســـلام دوباره
ممنون از همه نظرات موافق و مخالف
عزیزان منی که اینجا نظر میگذارم نه تنها نماینده خودم بلکه نماینده پدرم ،مادرم،خواهرم،برادرم و حتی شهرم هستم! و هر کار و کنش زشتی شما از من مشاهده کنید نا خود اگاه دید منفی شما به سمت خانواده و تربیت بنده خواهد رفت!
چرا در تبلیغات لباس،شامپو،و…. از شخصیت های معروف استفاده میکنند؟
همانطور که سید سهیل رضایی در رادیو مذاکره گفت برای اینکه بقیه افراد جامعه نیز اون پوشش رو داشته باشند و به قولی پول تو جیب شرکت ها بره
استاد عزیز شما رو همیشه به عنوان یک الگوی مناسب رفتاری شناختم اما ایا افرادی که شامپوی موی فلان بازیکن معروف، یا لباس فلان هنر پیشه را خریداری میکنند (مـــوجود خظر ناکی هستند که با فساد های مختلف میمیرند؟)
شاید سیگاری شدن من دلایل مختلف داشته باشه اما شما قبول کنین که افراد گاهی بی اراده دست به تقلید میزنند
نگاهی به راه رفتن جوانان در خیابان کرده اید؟ همه شان تقلید از مدل های ماهواره ای و مانکن ها!
لباس های پاره و کلیپس های دختران را دیده اید؟ چقدر از موازین اسلام دور هستیم؟
ایا موجود هستند؟ ایا با فساد های مختلف میمیرند و بد نام؟
پس این مبحث راجع به تقلید
مبحث دوم اینکه اقایان و خانمها الگوی های رفتاری جامعه ما که جوانان پوشش و مدل حرف زدنو شیوه زندگیشان را الگو برداری میکنند از صحت رفتاری قابل قبولی برخوردار هستند؟
اگر تقلید نمیکنند چرا قریب صد ها نظر در پی شیوه زندگی استاد شعبانعلی در سایت گذاشته شد که شیوه زندگیتان را در سایت بیاورید، غیر از این است که میخواستند شبیه محمد رضا شعبانعلی زندگی کنند؟
ان کسی که میگفتمناجات دست نویس خودرا برای ما هم بگذارید به احتمال حتم میخواست دعا خواندن شمارا تقلید کند دیگر خودش نرفت سمت اینکه نیایش بنویسد!
میخواست همانند شما شود! پس تقلید امری غیر قابل انکار است! و بعضا غیر ارادی!
در مورد موزیک ویدیو هپی
اشکال اینجاست که خواهران و برادران روشن فکری را در چار چوبی خارج از مرز های اسلام جستجو میکنند و فکر میکنند هر کس به این گونه چیز ها رای مثبت دهد حتما روشن فکر هست
اقای شعبانعلی خبر دارید چند جوان بخاطر تبلیغ اینگونه چیز ها و روابط به سوی رابطه مدل غربی گونه با جنس مخالف رفتند و در اخر با شکستی تلخ دست به خود کشی زدند!
گناهش گردن کیست؟ غیر از من و شما که اینگونه چیز هارا عادی میپنداریم؟
غیر از این است جوانی که این موزیک ویدیو را میبیند دوست دارد جای دختر یا پسر درون ان باشد؟ و فردا میخواهد طور دیگری ارضا کند و این ارضا کردن را در پوشیدن لباس های افراد درون ان موزیک ویدیو انجام میدهد!
سبک زندگی غربی روشن فکری نیست دوستان عزیز!
اسلام راه پاسخگویی به همه نیاز های انسان را قرار داده و از چیزی فروگذاری نکرده!
چرا خود ما اسلام هراس راه می اندازیم؟ چرا قبول نمیکنیم باید قوانین دین را قبول کرد و بوسیدن فرد نا محرم مخالف موازین اسلام هست را؟
و در اخر استاد ارجمند احترام خاصی برای شما قائل هستم اما اینکه ندانسته من را به موجود و فساد ربط دادید از شما کمی دلزده شدم
مسئله خوارج مسئله ای نیز خارج از این موضوع میباشد و هر کس به راهی غیر از تقلید میتواند راه حق را از باطل تشخیص دهد
استاد میدانید بوسیدن و دست دادن جوانان هم سن نا محرم چقدر در مجالس ما زیاد شده؟ و زیاد تر خواهد شد و این بوسه این خانم میتواند شروعی باشد بر زیاد شدن اینگونه رفتار ها
چه بسا فردا هزاران هزار سبک غربی دیگر تبدیل شوند به امری عادی!
پس رهبر فرزانه انقلاب برای چه امسال را سال_ (فرهنگ) نامیدند؟
و میدانید چقدر سبک زندگی غربی و موزیک ویدیو هایی مانند هپی سرنوشت چند هزار نفر جوان را تباه کرده؟
پس اندکی بیندیشیم و بنگریم که ما نه مسئول خود بلکه مسئول تمام درو وری هایمان هستیم
اگر امروز به بوسیدن یا رقص و پایکوبی چند بی حجاب بی اعتنا باشیم پس فردا چه میشود؟
در اخر تضمین میکنم به حدیثی که میفرماید (هر که شب بخوابد و در فکر امت اسلامی نباشد مسلمان نیست!)
من و شما مسئول رفتار خودمان و حتی دیگران هستیم دوستان عزیز
اسلام هیچوقت بوسیدن گونه نا محرم، رقص و پایکوبی جوانان بی حجاب _ را مجاز اعلام نکرده!
پس مهم و غیر مهم ندارد _ ممنوع است __ تـــ ــمام!
حسن جان سلام.
یک دنیا برای تو حرف دارم و حیف که این فضای تنگ مجازی، مجال حرف زدن را نمیدهد. دلم میخواست به تعبیر زیبای موسی، با رب اشرح لی شروع کنم و «حل عقده از لسان خودم» را از خداوند بخواهم. چه کنم که این هم امکان پذیر نیست. که موسی آن را در برابر فرعون زمان میگفت و من در برابر دوست خود ایستادهام.
اما از خدا میخواهم بتوانم آن چیزی را که در دل دارم برایت بیان کنم.
تا کنون جایی به این صراحت ننوشته بودم. اما این بار لازم است چند نکته را یادآوری کنم. من هم مثل تو مسلمانم. من هم در خانوادهای مذهبی بزرگ شدهام. من هم تمام سالهای جوانی و نوجوانیام را مکبر مسجد بودهام. حاج سید مهدی طباطبایی را شاید تو بشناسی. امام جماعت مسجد موسی بن جعفر در حوالی میدان خراسان. مردمی که سالها پشت او نماز خواندهاند، تکبیرهای مرا خوب به خاطر دارند.
نخستین باری که نماز شب خواندم، نه سالم بود. خواندن مفاتیح را همان سالها آغاز کردم. نهج البلاغه را هرگز از روی میزم کنار نگذاشتم و قرآن را هرگز روی میزم نگذاشتم. چون تمام آن را حفظ بوده و هستم.
با کتابهای مطهری و شریعتی زندگی کردهام. همیشه گفتهام که شاید اگر آن حجم نامهها و کارنامهها و ویزاها و پذیرشها که در کشوهای میز من انبار شده، در دست بسیاری از دوستان دیگر بود، حاضر نمیشدند حتی لحظهای در این خاک بمانند. اما من به امید آبادی وطنم ایستادهام. نه برای مردم. نه برای ثواب. نه برای هیچ چیز دیگر. بلکه به آرزوی تجربهی حال خوبی که شاید سالها بعد، از دیدن حال خوب مردم این سرزمین نصیبم شود.
از اسلام گفتی. از تقلید. از محرمات. از الگو شدن یک بازیگر. از بی توجهی مردم به دین و اخلاق.
چه کسی است که بتواند حرفهای تو را تکذیب یا انکار کند.
اما دوست من…
باید بپذیریم که اسلام، «یک توصیه» نیست. «یک انتخاب» است. تو اگر تقلید میکنی، انتخاب کردهای که تقلید کنی. و اگر مرجع تقلیدی داری، او را انتخاب کردهای. و فردا روز قیامت، اگر مشخص شود که مرجع اصلح را انتخاب نکردهای، تو هم مسئولی. نمیتوانی بگویی نمیفهمیدم. نمیتوانی بگویی گمراهم کردند. نمیتوانی بگویی ناخواسته بود. تقلید، اجبار تو نیست. انتخاب توست.
دین هم چیزی از جنس انتخاب است. نمیتوان دین را به اجبار به مردم تحمیل کرد. اگر چنین کنیم، آنچه میماند پوسته دین است نه اصل دین.
تو به درستی گفتی و من هم قبول دارم که دین و دینداری، انتخاب اول جوان امروز نیست. بگذار بیشتر متاسفت کنم و بگویم بعد از دیدن دهها کشور در جهان، میتوانم بگویم که دین و به طور خاص اسلام، در بسیاری از نقاط جهان، شانس بیشتری برای انتخاب شدن دارد تا در ایران. آیا میشود این واقعیت را انکار کرد؟
آیا دیدهای که عنکبوتها طعمههای خود را چگونه میخورند؟ آنها از درون، شکم مگسها و پروانهها را خالی میکنند و آنچه میماند لاشهی تهی حشره بر روی تور است.
آیا چیزی که از اسلام در میان بسیاری از ما مانده است چیزی بیش از همان لاشهی تهی است؟
اگر جوامع را بر اساس دروغگویی فهرست کنیم، جای ما مسلمانان در کجای جهان است؟
اگر ماشین تو خراب باشد، بین تعمیرکار مسیحی و مسلمان کدام را انتخاب میکنی؟
اینها مثالهای خرد است. من حرف دیگری دارم. دین در میان ما دینداران، از درون تهی شده و به تعدادی رفتار تکراری بیمعنی «نازل» شده است. با گفتن نام «امام حسین» زیارت عاشورا تداعی میشود اما «خطبهی منا» را کمتر کسی خوانده و شنیده است.
از پیامبر، یوم المرحمه را فراموش کرده و شعار یوم الملحمه را پرچم قیام اسلامی خود کردهایم.
گفته بودند که «من لا معاش له، لا معاد له» و امروز میگوییم: معاد را جدی بگیرید تا در آن دنیا، معاشتان تضمین شود.
حسن جان.
اسلام و عبادت و اطاعت، به انتخاب معنا پیدا میکند نه به اجبار.
اگر اطاعت الهی از روی اختیار نبود، چه فرق بود بین من و تو و آن فرشتگانی که عصیان نمیتوانند؟ همان فرشتگانی که بر پای ما سجده کردهاند. ما نباید از انسانها فرشته بسازیم. از همانها که علامه مجلسی در بحارالانوار میگوید بعد از هر غسل جنابت، در هر قطرهاش ۴۰ هزار تا از این فرشتگان به زمین میریزند!
ارزش انسان بودن به انتخاب است. ملائک ما را سجده کردند چون ترکیبی از شیطان و فرشتهایم. چون میتوانیم از خاک تا افلاک مرتبت خود را انتخاب کنیم.
ما میتوانیم کالانعام بل هم اضل باشیم یا لولاک لما خلقت الافلاک.
اما نمیتوانیم همه را به اجبار تا درب بهشت بدرقه کنیم.
اگر جوانی امروز، اصول اسلام را رعایت نمیکند، انتخاب کرده است که چنین کند. ما باید انتخاب او را تغییر دهیم…
اگر من و تو به اجبار او را به اجرای اصول و تعهد به اصول وادار کنیم، ترویج اسلام نکردهایم. بلکه ترویج نفاق و دورویی کردهایم. آیا پیامبر وظیفه من و تو را گسترش منافقین قرار داده بود؟ آیا ما امروز جز تثبیت فرهنگ نفاق کاری انجام میدهیم؟ آیا پیامبر نگفته بود که منافقین از کفار بدتر هستند؟ جز اینکه ما هر کافری را میجوییم و به اجبار به منافق تبدیل میکنیم؟
اسلام از جنس «ذکر» بود. و دستور پیامبر، «مقاومت». خداوند گفته بود که: «وستقم کما امرت». اما امروز ما مسلمانان به اجبار دیگران را وادار به رعایت شعائر میکنیم و استقامت که وظیفهی پیامبران بود، عادت مخالفان ما شده است.
آیا امام علی در شقشقیه نگفت که: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر؟». و تنها پس از آن از پیمان با خداوند گفت؟ آنجا هم که گفت، از «گرسنگی مظوم» گفت و «سیری ظالم».
امر به معروف و نهی از منکر اصل اسلام است. چه کسی میتواند اصل را به فراموشی بسپارد؟ اما جز این است که وقتی فساد اقتصادی جامعه را فرا میگیرد و بیکاری و گرسنگی، دغدغهی مردم میشود و کودکان خیابانی گرسنه میمانند و ۲۵٪ آنها طبق آمار، به بیماریهای مهلک مقاربتی گرفتارند، آیا نهی از منکر در حد رقص و دست و بوسه، اجرای حکم اسلام است؟
من این را بیشتر فریادهای بلندی میدانم که میکوشند صدای رسای پیامبر اسلام را که از آزادی و انتخاب و عدم اکراه در دین میگفت در لا به لای دست و رقص و بوسه گم کنند؟ آیا ما مجریان حرف پیامبریم؟
من هم مثل تو مسلمانم.
اما نمیروم از ایمان دیگران بپرسم.
میکوشم چنان زندگی کنم که دیگران بپرسند؟ ایمانت چیست؟ کدام دین بود که تو را به زندگی سالم و صداقت و پیشرفت و حمایت از انسانها ترغیب کرد؟
آن روز، با افتخار میگویم که مسلمانم و اسلام چنین خواسته بود.
به نظر من، در اقتصادی که ورشکسته است و تورم در آن بیداد میکند و فقر و فساد افزایش یافته است، اگر میخواهی به پیامبر خدمت کنی، اگر از من و تو پرسیدند بر چه دینی هستی؟ شاید شاید شاید بهتر باشد بگوییم تا کنون اسم محمد (ص) را نشنیدهایم و بر کفر هستیم! این چنین آبروی آن بزرگوار بهتر حفظ خواهد شد.
بیا چشممان را به روی دیگران و زندگی شخصی آنها ببندیم. بیا چشممان را چنان به زندگی خود باز کنیم که الگوی دیگران شویم.
و یادمان باشد، چه در انتخاب دین، چه مرجع تقلید و چه الگو، نهایتاً ما مسئول هستیم و نه آنکس که به عنوان الگو انتخاب کردهایم.
حسن جان.
دین برای شکم گرسنه و مرد بیکار و زن بی پول سرپرست خانوار، بیشتر به درد موضوع انشا میخورد تا دستورالعملی برای زندگی.
ضمناً مهمترین فسادها در درون ذهن شکل میگیرد نه در رفتارهای سادهی روزانه.
آنها که رفتارهای سادهی روزانه را در بوق و کرنا میکنند، از آشکار شدن کثافتهای روح خویش هراس دارند…
پی نوشت: آنکس که امروز، رعایت نکردن اصول دین را انتخاب میکند، رفتار من و توی دیندار را دیده است. به ازاء هر بی میلی به اسلام، باید ما مسلمانان را بازخواست و بازجویی و سرزنش کرد… این شروع واقعی نهی از منکر است. به ازاء هر بوسه و رقص، من و تو متهمیم که مفاهیم دین را فراموش کردیم و تصویری نازیبا از اسلام ساختیم. نه آنکس که بوسیده و رقصیده.. آیا من و تو مسئولیت خودمان را در بیمیلی مردم به اسلام میپذیریم؟ گفتی که ما مسئولیم. در قبال خود و دیگران. آیا کاری کردهای که کسی با دیدن تو یا حرف زدن تو یا دوستی با تو، عاشق پیامبر اسلام شود؟
به عنوان یک مسلمان معتقد، در راستای نهی از منکر، اعلام میکنم هر کس در این کشور موازین اسلام را رعایت نکرد، بیایید و در گوش من مسلمان سیلی بزنید که میدانم سهمی از آن رفتار بر عهدهی من است… آیا تو هم حاضری مثل من به عنوان عاشق پیامبر، سیلی بخوری؟ یا بیشتر برای سیلی زدن آماده شدهای؟