Header Background day #28
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

مجله‌ی زرد پیشتاز

28 ارسال‌
21 کاربران
61 Reactions
7,030 نمایش‌
Azi
 Azi
(@mixed_nut)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 768
شروع کننده موضوع  

همین‌طوری که نشسته بودم پشت پیشخوان سوپرمارکت، یه مگس‌کش گرفته بودم دست راستم، با دست چپ هم مشت مشت کرانچی از توی کاسه می‌ریختم توی دهنم. یه شیش بسته‌ای باز کرده بودم، ولی توی حساب کتاب مغازه زده بودم دو بسته (به هر حال بقیه‌ش هواست خب). من و این همه خوشبختی محال بود! یه دستمال بسته بودم سر گیزبس و یه روزنامه داده بودم دستش تا شیشه‌های یخچال‌ها رو تمیز کنه. بچه باید کاری بار بیاد. شازده نشسته بود روی تک پله‌ی جلوی در و با دم یه گربه بازی می‌کرد.

یه مگس رو هدف گرفته بودم که یه صدای جیغ کوتاهی اومد و بعد یه مرد تمام سیاه‌پوش با ماسک سیاه روی صورتش وارد مغازه شد. شازده رو با گربه زده بود زیر بغلش و با دست آزادش دهن گربه رو بسته بود که صدا نده. شازده که داشت با خوشحالی دست و پا می‌زد! تا به خودم بیام، یه مرد دیگه پرید داخل و دوید سمت گیزبس، بغلش کرد و یه چاقو گذاشت زیر گلوش.

خون جلوی چشامو گرفت.

بچه‌ی منو تهدید می‌کنی؟

آااااای نفسکشششششش!

نینجاوار از روی پیشخوان پریدم و با مگس‌کش یورش بردم سمت همون مردی که شازده رو گرفته بود (گیزبس نیاز به کمک نداشت، همین الانش هم شروع کرده بود به لگد پروندن سمت جایی که نباید).

تا خودمو برسونم به شازده، مرد سوم پرید توو و چون جاخالی دادم، فقط تونست دست چپم رو بگیره. شروع کردم تند تند با مگس‌کش کوبیدم توو صورتش. شازده ترسید و دستاشو به سمتم باز کرد. در این حین گربه که داشت بین فشار بازوی مرد و وول خوردنای شازده له می‌شد، جیغ و داد راه انداخته بود.

خسته شده بودم و به هن هن افتاده بودم. اون مَرده گیزبس رو چپونده بود توی یخچال بستنیا و گیزبس هم به کل فراموش کرده بود مادری داره، برادری داره... شازده هم گردن گربه رو محکم بغل کرده بود و با بغض نگاهم می‌کرد. چشای گربه ورقلمبیده بیرون زده بود و دیگه نای میو میو کردن هم نداشت.

نه... من نباید تسلیم می‌شدم... یه مادر هیچوقت...

بالاخره این یارو تونست مگس‌کش رو از دستم بیرون بکشه و ماسک سیاه صورتش رو کنار زد و گفت: عَذغا! آغوم باش، منم پشیز!

- وات د... پشیـــــــــز! کجا بودی رئیس؟ چرا لهجه‌ت برگشته؟ این چه تیپیه زدی؟ اینا کین؟ چرا ما رو گرفتین؟ دماغت چرا سربالا شده؟؟؟

با حرکت دست پشیز، اون دو نفر دیگه بچه‌هامو برداشتن و بردن بیرون. پشیز نگاه شرارت‌باری بهم انداخت و گفت: سه روز مهلت داری یه تیم تشکیل بدی تا مجله‌ی زرد رو دوباره راه بندازیم، وگرنه...

بعد انگشت اشاره‌شو کشید روی گلوش و همین‌طور که زمزمه می‌کرد "پخ پخ" از در بیرون رفت و ناپدید شد.((89))

در نتیجه: کمــــــــــک((227))((227))((227))

هرکس مایل به همکاری در زمینه‌ی نویسندگی طنزه، اولا سری اول مجله رو مطالعه کنه و اگر از توانایی‌هاش مطمئنه، همین‌جا رسما اعلام کنه تا تیمو تشکیل بدیم :)

سری اول مجله زرد پیشتاز


   
azam، Leyla، ملکه سرخ و 5 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
sinaGhf
(@sinaghf)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 45
 

سلام

در سواحل قبرس رو به دریا دراز کشیده بودم، داده بودم یکی از این دوستان سبیل کلفت ضدآفتاب برایم مالیده بود، آفتاب گرفته بودم و بطری آب معدنی در دستم بود. خلاصه داشتم عشقِ دنیا رو میکردم و از این تابستان دل انگیز لذت می بردم که یکی از آن خر های از خدا بی خبر آمد کله ام را گاز گرفت. صدایی ملکوتی در ذهنم فرمود ک باید به فراخوان مجله زرد پاسخ آری بگویم و از استعداد های محیرالعقولم استفاده کنم. پس گوشه وقتی از این تابستان پر از تفریح و گردش و عشق و حال را به این مجله اختصاص می دهم بلکه همه به رستگاری برسند.

پ.ن: همش شوخی بودها اگه منم قبول کنید خیلی خوشحال میشم((79))


   
momo jon، ملکه سرخ و Azi واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
azam
 azam
(@azam)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1027
 

من مطمئن نیستم میتونم طنز بنویسم یا نه، ولی منم هستم ^_^ (مگه میشه فاطمه بیاد و من تنها بذارم خواهرمو؟ :دی )


   
Azi، momo jon و ملکه سرخ واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Azi
 Azi
(@mixed_nut)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 768
شروع کننده موضوع  

بدین وسیله، شروع به کار مجله را اعلام مینمایم:


   
momo jon واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
The Holy Nobody
(@the-holy-nobody)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 111
 

آره دیگه... دیدم حوزه ای نیست ک توش بچه ها رو حرص نداده باشم لذا با کمال بی مزگی حضور درخشان خود را اعلام میداریم. باشد که از حالش رو نبرید و کلی فحش بدین شوتمون کنن بیرون بلکه دست بکشیم بریم سر زندگی نکبت بار درسیمون


   
momo jon و Azi واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mardani_arya2
(@mardani_arya2)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 88
 

من عاشق نوشتن داستان طنز کوتاهم پس منم هستم


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Azi
 Azi
(@mixed_nut)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 768
شروع کننده موضوع  

   
Leyla واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Lord_SaM@N
(@lord_samn)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 97
 

اونجا نتونستم وارد اکانتم بشم حرفمو بزنم ولی اینجا بگم در رابطه فسمت رژیم

عاقا ده جمله ی اول پشیز خان باعث دگرگونی احوالم شد از ی فرد پر انرژی و سالم الان دارم گوشه تخت بیمارستان می جوم از ترس غذاهای فاطمه زامبلیللیا

اما عالی بوددددد

ولی بازم میگم این زامبیلو بندازین دور این غذاست عاخهههههههههههههه

دارم میمیمیمیمیمیمیمیمیررررررررمممممممم

و در نهایت با ارزوی موفقیت


   
momo jon و Azi واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Azi
 Azi
(@mixed_nut)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 768
شروع کننده موضوع  

   
Leyla واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Azi
 Azi
(@mixed_nut)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 768
شروع کننده موضوع  

   
Leyla و karman واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
karman
(@karman)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 638
 

دست همگی درد نکنه خسته نباشید

تا سری سوم بدرود زرد :دی


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
kianick
(@kianick)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 391
 

@admiral 104453 گفته:

دست همگی درد نکنه خسته نباشید

تا سری سوم بدرود زرد :دی

سوم دیگه نداریم که ...

((۱۲۱))


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Azi
 Azi
(@mixed_nut)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 768
شروع کننده موضوع  

کلا می کوبیم که از اول بسازیم ((72))


   
پاسخنقل‌قول
Celaena Sardothien
(@celaena-sardothien)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 59
 

آقا من هستم فقط تلگرام ندارم ماهنامه شد داخل پ.خ. بهم بگین . @mixed-nut


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 2 / 2
اشتراک: