سلام.
این داستان اولین داستانیه که تا حالا نوشتم. از چند ماه پیش شروع به نوشتنش کردم و حالا تصمیم گرفتم اینجا قرارش بدم. طبیعتا اشکالات ریز و درشت خیلی زیادی داره که امیدوارم به کمک نظرات و راهکارهای شما بتونم رفعش کنم. خیالتون هم راحت. من نقدپذیریم خیلی بالاست.
در مورد داستان هم، یه داستان فانتزی حماسی قرون وسطاییه که به طور همزمان چند خط داستانی رو جلو میبره. برای همین شاید ریتم داستان یکم کند باشه.یه خلاصه ی کوتاه هم از جلد اول گذاشتم.
ویراستار: محمد (Envelope)
خلاصه ای از جلد اول:
بیست روز پس از مرگ پادشاه کویا و بر تخت نشستن ولیعهد جوانش، ارتش پادشاهی با دستوراتی بی سابقه و عجیب رو به رو میشود. دستوراتی مبنی بر شکار هیولاهایی که از زمان بازسازی سد نور تا بحال، باقی مانده اند. ماریس، سرجوخه ی ساده ای که به یکی از همین ماموریت ها فرستاده شده است، قصد دارد تا با تمام توانش از جان افرادش محافظت کند و همزمان، تلاش دارد تا به انگیزه های پادشاه پی ببرد و پاسخی برای شایعات پخش شده در مورد نحوه به سلطنت رسیدن ولیعهد بیابد.
در جنوب قلمروی مارها و در سرزمین رالریون، جوانی مطرود به نام کادای در تلاش است تا خودش را از نفرینی که با آن دست به گریبان است، رها کند. نفرینی اهریمنی که به او اجازه میدهد به ذهن یک هیولای کابوس وار متصل شود. رویاهایی که گاه و بیگاه خواب او را آشفته میکنند، او را به سوی کشف حقیقتی از اولین روزهای نفرین شدنش فرا میخوانند. حقیقتی که فهمیدنش، به بهای گزافی برای او تمام میشود.
و در شرق، امپراتور آسمان (رِیِن) که به دلایل نامعلومی تحت تعقیب قرار گرفته، سعی دارد تا مانع به وقوع پیوستن پیشگویی های هزاران ساله شود. پیشگویی هایی از گذشته که نوید طلوع تاریکی را میدهند و در تمامی آنها، از شکست نگهبانان جهان و نابود شدن دوباره ی سد نور، سخن گفته شده است.
در پس آرامش و صلحی که جهان ساتار در آن به سر میبرد، فتنه ای شوم در حال نزدیک شدن است؛ به سان قاتلی سیاه پوش در ظلمت شب، که از میان سایه ها نزدیک میشود...
@blacksnake 105451 گفته:
خوشحالم خوشتون اومده.
نظر لطفته. دیگه در این حدم نیستم ممد! ((220))
حالا من یه چیزی گفتم تو چرا جدی گرفتی
@Envelope 105463 گفته:
@blacksnake 105451 گفته:
خوشحالم خوشتون اومده.
نظر لطفته. دیگه در این حدم نیستم ممد! ((220))
حالا من یه چیزی گفتم تو چرا جدی گرفتی
نه کی گفته جدی گرفتم؟ اصولا من هیچوقت تعریفاتو جدی نمیگیرم! ((207))
صرفا جهت بالا آمدن تاپیک!
درود
داستانت عاااالیه هم ایده هم توصیفات هم به جا بودن مطالب و سیر داستان و...
خیلی ممنون که ادامه اش میدی!((48))((48))((48))(ادامه میدی دیگه؟((200)))
به شدت منتظرم بقیش رو بنویسی
پیروز باشی!
@girl of wind 105571 گفته:
درود داستانت عاااالیه هم ایده هم توصیفات هم به جا بودن مطالب و سیر داستان و... خیلی ممنون که ادامه اش میدی!((48))((48))((48))(ادامه میدی دیگه؟((200))) به شدت منتظرم بقیش رو بنویسی پیروز باشی!
سلام. لطف دارین. خوشحالم که از داستان خوشتون اومده. نظری روی شخصیتا نداشتید؟ ((200)) بله در حال نوشتنم. ایشالا فایل کلی ده فصل دوم تا عید برای ویراستاری به ویراستار میرسه. ممنون بابت نظرتون.