تایگری در شمال فرانسه ، مارس 1944
تایگر 1 قادر بود از زاویه 30 درجه ،از فاصله 1800 تا 2100 متری به درون زره شیب دار شرمن ،از فاصله 1100 تا 1700 متری به درون زره چرچیل 4،از 800 تا 1400 متری به درون زره تی-34 و از فاصله 100 تا 300 متری به درون زره IS-2 نفوذ کند.توپ تی-34 قادر نبود تا به زره جلویی تایگر نفوذ کند. اما توپ تانک T-34-85 قادر بود از فاصله 200 تا 500 متری و یوزف استالین 2 از 500 تا 1500 متری به زره جلویی تایگر نفوذ کند.تانک شرمن لازم بود تا در کمتر از 100 متری تایگر قرار گیرد تا بتواند در زره اطرافش نفوذ کند(این تانک اصلا نمیتوانست به زره جلویی تایگر نفوذ کند.توپ پاندر 17 که در شرمن فایرفلای نیز استفاده شد، میتوانست تا فاصله 1000 متری به زره جلویی این تانک نفوذ کند.وقتی در نبرد فاصله ها کم میشد،توپ ها میتوانستند در زره بیشتری نفوذ کنند . قدرت نفوذ بالای تایگر باعث میشد که تانک های حریف را بدون دریافت پاسخ نابود کنند.مشکل تمامی خدمه متحدین،قدرت بالای بینایی تانک های آلمانی(که بوسیله تلسکوپ خوب حاصل میشد) بود که باعث میشد تانک حریف را در اولین شلیک نابود سازد.این یک برتری بزرگ برای آلمانی ها بود.تانک های دشمن برای نابودی تایگر،مجبور بودند که از اطراف به آن حمله کنند.
سرباز آلمانی در حال بررسی ضربه نفوذ نکرده در کنار تانک
اولین استفاده از تایگر 1 در 23 سپتامبر 1942 و در اطراف لنینگراد بود.با فشار هیتلر،تانک ماه ها زود تر از زمان برنامه ریزی شده به میدان نبرد رفت.بسیاری از تانک های اولیه خرابی زیادی داشتند.در اولین عملیات بسیاری خراب شدند و بقیه توسط سلاح های آنتی تانک روسی از بین رفتند.یک تانک تقریبا سالم توسط روس ها به غنیمت گرفته شد،این کار به روس ها اجازه داد تا روی این تانک مطالعه کنند و عکس العملی نشان دهند.واحد 503 ام زرهی ورماخت که به واحد تایگر ها نیز معروف بود،در بهار 1942 خط مقدم مستقر شده اما دیر رسیده تا در حمله ای برای بازپس گرفتن استالینگراد شرکت کند(عملیات طوفان زمستان).
تایگری هنگام عبور از پلی در روسیه چپ کرده،این اتفاق باعث کشته شدن فرمانده گشت.
اولین بار تایگر در نبرد تونس در صحرای شمال آفریقا پا به عرصه نهاد.یک گروه آنتی تانک بریتانیایی به پاندر 6 مجهز شده و 3 تایگر را نابود کرد.با ادامه یافتن نبرد،تایگر های جدیدی به تعداد محدود به نبرد اضافه میشدند. زره و توپ آنها باعث شد تا بر کل صحرای آفریقا چیره باشند،اما آنها هیچ وقت در تعداد بالا مستقر نشدند(که کارساز باشد).وزن بسیار بالای آن باعث شد تا محدودیتی در رد شدن از پل ها داشته باشد و بتواند از وسط خانه ها رد شود که ریسک بالایی داشت.یکی دیگر از نقاط ضعف این تانک،سرعت چرخش پایین برجک هیدرولیکی آن بود.برجک به صورت دستی نیز میتوانست بچرخد اما از این روش خیلی کم استفاده شد،مگر برای تغییرات.تایگر های اولیه سرعتشان به 45 کیلومتر بر ساعت میرسید(در زمین های هموار).این سرعت برای عملیات های معمولی توصیه نشده و در آموزش ها موجب دلسرد شدن میگشت.به خدمه گفتند تا دور موتور را بیشتر از 2600 دور در دقیقه نکنند،زیرا موتور های میباخ در دور موتور 3000 دور در دقیقه،غیر قابل اطمینان میگردید.بعد ها یک کنترل کننده ی موتور به تایگر اضافه شد که دور موتور را حداکثر تا 2600 دور بر دقیقه پر کرده و سرعت ماکسیمم تایگر را به 38 کیلومتر بر ساعت میرساند.برای مقایسه، تانک های متوسط آن زمان مثل شرمن و تی-34،متوسط ماکسیمم سرعتشان 45 کیلومتر بر ساعت بود،این خود نشان دهنده ی این است که تایگر با اینکه بیش از دو برابر از هر یک از تانک های ذکر شده سنگین تر بود،اما سرعت قابل قبولی در مقایسه با آنها داشت.تایگر بسیار خراب میشد،بسیاری از تایگر ها در موقع نبرد خراب شده و باعث تضعیف قدرت دیگران میشد. خیلی نادر اتفاق می افتاد که تایگر یک مسیر را طی کند و خراب نشود.همچنین تانک دامنه حرکت پایینی داشت.به خاطر زنجیر های پهن آن ، فشار خیلی کمتری نسبت به تانک های سبک به زمین وارد میکرد،مهمترین تفاوت در برابر تانک تی-34.در آن زمان نیاز برای یک خودرویی برای پشتیبانی این تانک احساس میشد.به عنوان مثال،خودرو فامو(یدک کش خودرو های زرهی آلمان) نمیتوانست این تانک را تکان دهد.
تایگری که توسط فامو کشیده میشود
معمولا 3 عدد از خودرو فامو نیاز بود تا تایگر را جا به جا کنند.برای همین،یک تایگر دیگر برای یدک کشیدن یک تایگر نیاز بود اما معمولا موتور تایگری که یدک میکشید،یا داغ میکرد یا خراب میشد و یا آتش میگرفت،برای همین از دیگر تایگر ها برای یدک کشیدن هم قطاران چلاقشان استفاده نشد.زنجیر ها ،چرخ دنده ها را میساییدند که نتیجه آن عدم توانایی حرکت بود.اگر زنجیری میسایید و پاره میشد،معمولا 2 تایگر برای کشیدن تانک خراب نیاز بود.خود پاره شدن مسئله بزرگی بوده،زیرا فشار بالای این تانک، باعث میشد که عوض کردن زنجیر بوسیله جدا کردن گیره های آن غیر ممکن شود.بعضی وقت ها با یک چاشنی انفجاری زنجیر را جدا میکردند.
تایگر ها معمولا در واحد های زرهی زیر نظر ورماخت پخش و این واحد های زرهی در نقاط حساس مستقر میشدند.بعضی از واحد های معروف مثل 3 واحد اول اس اس (لایب اشتاندارت ،داس رایش و توتنکوف) و گوس دوچلند(به معنای آلمان بزرگ) در کورسک دارای تایگر بودند.هنگ تایگر های واحد گوس دوچلند بزرگتر شده و به هنگ زرهی گوس دوچلند معروف شد.واحد توتنکف در کل جنگ ،هنگ تایگر خود را حفظ نمود.تایگر های لایب اشتاندارت و داس رایش گرفته شده و به واحد 101 ام زرهی ورماخت اضافه شد،که خود بخشی از واحد پانزر 1 بود.
در اصل تایگر طراحی شد تا سلاحی برای حمله باشد،اما هنگامی که آنها وارد نبرد شدند،ورق برگشته بود و به عنوان سلاحی تدافعی استفاده شدند.متاسفانه،سلاح تدافعی بودن به معنی حرکت از مکانی به مکان دیگر و نتیجه این کار،مشکلات بیش از حد مکانیکی است.همچنین هیچ واحد تایگری پیدا نمیشد که با قدرت کامل وارد نبرد شود.
تایگری مستتر در یک نقطه حساس تدافعی
بعضی از واحد های تایگر،بیش از 10 تانک حریف را به ازای از دست دادن 1 تایگر نابود میساختند،مثل هنگ گوس دوچلند(حدود 17 تانک در برابر 1 تایگر)،واحد 103 ام زرهی (12.8 تانک در برابر 1 تایگر) و واحد 502 ام زرهی(13.08 تانک در برابر 1 تایگر).در برابر تانک های بیشمار روس ها و غربی ها ،حتی نابودی 10 تانک به ازای نابودی 1 تایگر کافی نبود.این تعداد باید در برابر هزینه فرصت(این بدان معناست که هرگاه ما تصمیم به استفاده از یک منبع می گیریم، در واقع ما از فرصت استفاده کردن از آن منبع در جایی دیگر و به شکلی دیگر، چشم پوشی کرده ایم)قرار میگرفت.هر تایگر به اندازه 4 اشتوگ 3 هزینه داشت.
در 7 جولای 1943 ،فقط یک تانک تایگر به فرماندهی فرانس اشتادگر از واحد اول اس اس ،لایب اشتاندارت ها ، در نبرد کورسک به یک گروه 50 عددی از تانک تی-34 حمله برد. او تمامی مهمات خود را مصرف کرده و 22 تی-34 را نابود ساخت و بقیه عقب نشینی کردند.او به دریافت مدال صلیب شوالیه مفتخر شد.
تایگر به خصوص با مایکل ویتمن از واحد 101 ام زرهی اس اس ، همراه بود.او پله های ترقی را طی و خودرو های مختلفی را فرماندهی کرد که آخرین آن یک تایگر 1 بود.در نبرد ویلر-بوکیج،گروه او بیش 40 خودرو زرهی و چندین تانک را نابود ساخت.بیش از 10 فرمانده تایگر ، بالای 100 تانک دشمن را نابود ساختند،مثل کورت کنیسپل با 168 عدد،والتر اشرویف با 161 عدد ،اتو کاریوس با +150 عدد ،یوحانس بولتر با +139 عدد و مایکل ویتمن با 138 عدد.
واکنش متحدین
ارتش آمریکا خود را برای مقابله با تایگر آماده کرد،زیرا مبنا را بر این گرفته بود که تایگر 1 از تسلیحات آنان برتر است.قسمتی از این نتیجه مربوط به این بود که آنها تخمین مناسبی از تایگر ها داشتند و نظرشان این بود که تایگر در تعداد نسبتا پایین پا به عرضه گذاشته.بعد ها در نبرد متوجه شدند که در فواصل نزدیک،توپ 76 میلیمتری ام-1 و در فواصل دور ، توپ 90 میلیمتری ام-2/ام-3 و نابودگر M-36 و تانک M-26 در اواخر جنگ میتواند در زره تایگر نفوذ کند.
تایگر به غنیمت گرفته شده توسط آمریکایی ها در تونس
بریتانیایی های که تجربه اشان از آمریکایی ها بیشتر بوده و پیشرفت تدریجی زره و قدرت آتش تانک های آلمانی را از سال 1940 زیر نظر گرفته بودند ، در سال 1940 پیشبینی یک آنتی تانک قوی را کردند و کار روی پاندر 17 شروع شد و تا اوایل سال 1941،حدود 100 عدد از نوع آزمایشی و پیش نمونه ی آنها به صحرا آفریقا برای مقابله با خطر تایگر فرستاده شدند.البته این پاندرهای 17 پیش نمونه مشکلات بسیاری داشتند اما در سال 1943 که نمونه ی اصلی پاندر 17 وارد نبرد شد عرصه بر تایگرها بسیار تنگ گشت.
واکنش اولیه روسیه ها ، از سرگیری دوباره پروژه ضد تانک ZiS-2 بود،این پروژه در سال 1941 برای ساختن ضد تانک های ارزان تر و کوچکتر متوقف شد.این توپ،قدرت نفوذ پذیری بیشتری نسبت به توپ های 76 میلیمتری نصب شده روی تانک های معمولی شوروی داشت که روی تایگر تاثیری نداشتند.
مارشال جئورجی ژوکوف در حال بازدید از تایگر به غنیمت گرفته شده در سال 1943
تایگر های نجات یافته
در 21 آپریل 1943 ،تایگری از واحد 504 ام زرهی با شماره برجک 131،در تپه ای در تانزانیا توسط توپ 6 پاندر روی تانک چرچیل ،مورد هدف قرار گرفت.ضربه به لوله توپ آن برخورد و کمانه کرده و به حلقه برجک برخورد کرد.درب برجک را فشرده و فرمانده را زخمی کرد.خدمه نجات یافته و تانک تسخیر شد.بعد از تعمیرات،تانک برای بررسی به انگلستان فرستاده شد.
تایگر 131 در موزه بوینگتن