دیدم بعضی بچه ها مشاعره با شعر نو رو دوست دارن ولی جاشو پیدا نمی کنن گفتم با اجازه مدیران انجمن من این تاپیکو بذارم!
این گوی و این میدان برای طرفداران مشاعره با شعر نو...:
قسم به مکث،
به اختلاف زمانی میان دو شلیک
ما همه سربازيم
آن که زودتر ماشه میچکاند
جلاد
آن که دیرتر شلیک میکند
عاشق
و مابقی مأموریم
گاهی اما یکی
اسلحه اش را
به سمت دهانی نشانه میرود
که فرمان آتش داده است
اوست که تنهاست...!
#حسن_آذرى
تو را دلواپسم عشقم
همین دلواپسی زیباست
همین شوریدگی
شب زنده داری
چشم در راهی
چونان دیدار زیباست...
شاعر ناشناس
اصن دلم میخواد قانون شکنی میکنم، کسی مشکلی داره بنم کنه، والا
(غلط کردم!)
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من ؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره جامه تان بر تن
یک نفر در آب می خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
نیما یوشیج
هیتلر، موسیلینی،
استالین، ناپلئون،
همه احمق بودند!
کدام مرد عاقلی
به جای بافتن موی تو
عمرش را صرف جنگ میکند؟
رضا دستجردی
جستند از این قفس،گشتند دیدنی
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ
یا پر بر آورم بهر پریدنی
اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!
کوشش نمی کنی،پری نمی زنی؟
((نیما یوشیج))
یک جایی هم هست در خانه
که آدم وقتی نگاهش میکند
دلش میخواهد دوباره مسلمان شود؛
جایی که مادر نماز می خواند...
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که میگیرد از شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
گرم یاد اوری یا نه
ز یادت من نمیکاهم
تو را من چشم در راهم
(نیما یوشیج _با اندکی دستکاری در ابیات )
موهایت را به باد بده
دستانت را به گندم زار
نفست را به گل های نرگس
اما
قلبت را به هیچ کس نده
بیشتر از این، بدن مرا
میان این گور
نلرزان!
من "اوایل همین شعر"
مُردم!
امیر ریحانی
مثل رود ها که تقدیرشان دریاست
من به دنبالت
هزار تکه می شوم
هزار کوچه
هزار خانه می شوم
من به مهمانی دنیا رفتم
من به دشت اندوه
من به باغ عرفان
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پله ی مذهب بالا.
تا ته کوچه ی شک ،
تا هوای خنک استغنا،
تا شب خیس محبت رفتم.
سهراب
مادرم بی خبر از خواب پرید
خواهرم زیبا شد
سهراب