اگر جایی وجود داریم
همین جاست
اگر زمان جاریست
همین الان است
با من از آرزوهای دور و دراز نگو
چرا که الان و اینجا نیستند
با من از سعادت و عاقبت خوش سخنی نگو
اگر اینجا و حالا شاد نیستی
دل به چیزی که وجود ندارد نبند
جریان هایی شناور و درهم هستند
گذشته و آینده
که در ابعادی محدود از شبکه ای در هم تنیده از سلول ها به هم می پیچند
آغشته به اغتشاش و دست خوش اختلال
اگر اینجا خواستی که نگاهم با نگاهت تلاقی کند
اگر الان خواستم که عطر موهایت مرا اسیر کند
در میان این فاصله ها و ابعاد بی نهایت
در این چرخش توقف نا پذیر زمان
عاقبت من در همین لحظه خوش است
لبخند من و تو در جایی که وجود ندارد منتظر ما نیست
اگر چشمانمان کور است
به روی برگی که همین الان از شاخه ای افتاد
به دنبال کشف و سلوک در عوالم ماورا نباش
اگر اینجا و اکنون گرمی نفست روی صورتم مرا حیران و عاجز نکند
دم عیسی نیز به روی من اثری نخواهد داشت
چرا که مسیح من اینجا و اکنون حضور دارد...
خیلی قشنگ بود
ممنون بابت به اشتراک گذاشتنش
در لحظه زندگی کن و شاد باش!
بار شیشمه میخونمش!
خیلی قشنگ بود ~ ~
اگر اینجا و اکنون گرمی نفست روی صورتم مرا حیران و عاجز نکند
دم عیسی نیز به روی من اثری نخواهد داشت
چرا که مسیح من اینجا و اکنون حضور دارد...
این خیلی قشنگ بود (: