فیلم غرور و تعصب Pride and Prejudice

لیزابت بنت و مردی ثروتمند و مغرور نسبت به موقعیت اجتماعی خود به نام دارسی و علاقه ی این دو نسبت به هم است . علاقه ای که به دلیل رفتار و موقعیت اجتماعی هر یک بر هم پوشیده بوده و گاهی تنفر از هم به نظر میرسد . رفتار متکبرانه ی دارسی که برای الیزابت قابل تحمل نیست دوام چندانی نمی یابد و دارسی مجبور میشود غرور کاذب خود را کنار گداشته و علاقه ی خود را به الیزابت ابراز کند و …

اسپویل خودم:

فیلم فوق العاده محشریه.واقعا قشنگه و اخرش به خودتون میاید و میگید چه رمانتیک!به شخصه عاشق فیلم های عاشقانه هستم و از اونجایی ک این فیلم توجه مخصوص منو به خودش جلب کرد رفتم ک ببینم.اقا ی خانواده ی تقریبا متوسط رو به بالا بودن.که دختر اول خانواده خیلی خوشکل و زیبا بود.اسمش جین بوده.که این خانم از اقای بینگلی یکی از دوستای ثروتمند اقای دارسی بودن خوشش میاد و عاشقش میشه و از اونجایی که خیلی خجالتیه بروز نمیده.مستر بینگلی هم عاشق جینه.توی مهمونی رقص دو بار باهاش رقصید و حتی چند وقت هم ک جین بیمار بود ازش مراقبت کردو این حرفا.خاهر مستر بینگلی کارولاین بینگلی از این خانواده خوشش نمیاد.چون اونا فقیر بودن و از نظر اختلاف طبقاتی خیلی تفاوت داشتن.ی نامه مینویسه ک اقا جان خانم جین ما میریم از این شهر و تو هم دیگه به این بینگلی فکر نکن.این از جین.میرسیم به الیزابت که دختر دوم خانواده بوده و خیلی زیرک و باهوش بوده.خوشکلم بوده خدایی.البته بیشتر جذابه.

اقا این از همون اول با مستر دارسی چپ میفته.ینی تو مهمونی اول بهش میگه ک نمیرقصین؟دارسی میگه اگه کسی مجبورم کنه.بعد الیزابت میره و ی گوشه ک با دوستش حرف زنه ک میشنوه بینگلی داشته به دارسی میگفته :دارسی این الیزابتم خوب خوشکل بوده ها.دارسی میگه اره ولی نه به اندازه ایی ک منو اغوا کنه.این الیزابت هم میشنوه.ناراحت میشه و میگه ازش متنفرم.از قضا هرجا ک این الیزابت میرفته ی دفعه دارسی هم ظاهر میشده.تو این بین الیزابت با مردی به اسم وکهام اشنا میشه ک قبلا با دارسی مثل برادر بودن.این مستر ویکهام هم ادم پول دوستی بوده نامرد.

به الیزابت دروغ میگه که اره این دارسی حسوده و پدرش منو بیشتر دوس داشته بودو وقتی باباش مرد حق منو خورد.الیزابت کینش نسبت به این دارسی بیشتر میشه.و از طرف دیگه هم پسرخالش مستر کالینز نمیدونم از کجا پیداش میشه و میاد که از خانواده بنت دختر بگیره. میره سراغ الیزابت.اقا الیزابتم ضایش میکنه میگه من تورو نمیخوام و تو خوشبختم نمیکنی.اقا کالینز هم ک وکیل وصی تمام چیزهاشون بوده هیچ کاری نمیکنه !میره با دوست الیزابت ازدواج میکنه.از قضا همون شب دارسی به الیزابت پیشنهاد رقص میده الیزابت نه میزاره ن بر میداره میگه باش!اقا با هم میرقصن.

بین رقص هم بحثشون میشه ولی در کل رقص خوبی بود!ما ک لذت بردیم.اقا میگذره و میگذره و میگذره جین ناراحت از اینکه همه چی بین خودشو بینگلی تموم شده میره لندن که مثلا ببینه بینگلی رو.نمیبینش.الیزابت هم میره خونه دوستش که با مستر کالینز ازدواج کرده بعد میرن به کاخ کسی ک مستر کالینز رو ساپورت میکنه.کاترین دی برگ! خیلی زن قدری بوده.دارسی هم اونجا پیداش میشه.بعد معلوم میشه ک این لیدی کاترین عمشه.اونجا هم بین دارسی و الیزابت اتفاقاتی روی میده.

اقا میره و میره و میره که این الیزابت با خالشو شوهر خالش میرن پمبرلی که به صورت اتفاقی خونه ی دارسی رو میبینن که رو به بازدید کنندگان باز بوده.اقا اینا هم میرن.الیزابت فوضولی میکنه میره تو اتاق لیدی جورجینا خاهر دارسی ک ببینه چ خبره.جرجینا داشته پیانو میزده ک این الیزابت میاد پشت در و از لای در خودشو دارسی رو نگاه میکنه.ی دفه دارسی برمیگرده میبینه الیزابت اینجاس.اقا بدو دنبال هم.ایلزابت عذر خاهی میکنه و این حرفا بعد دارسی میگه میشه برسونمت.اون میگه نه.و میره.تو این بین الیزابت میفهمه که جدایی جین از مستر بینگلی زیر سر دارسی بوده.بعد تو بارون میره میشینه گریه میکنه و اینا ک یدفعه دارسی میاد.میگه عاشقتم و این حرفا ی خوشکل خوشکل.بعد میگه من نمیخوامت.ببین با مستر ویکهام چیکار کردی ببین با جین چیکار کردی.دارسی میگه خانواده تو خیلی سطحشون پائینه و ادب و تربیت ندارن!الیزابت میمونه.ناراحت.خیلی بد بوده هرچی بوده.اقا بعد از دوروز دارسی میاد ی نامه میزاره و دلیل دشمنی با ویکهامو میگه.

از ی ور دیگه هم ی نامه میاد ک خاهر کوچیکه ی الیزابت با ویکهام فرار کرده.بعد دارسی میره دنبال ویکهام و اینا.الیابتم میاد خونه میبینه اوضاع خرابه.بعد ی نامه میاد که عموشون ترتیب ازدواج لیدیا و ویکهامو داده.این زوج جوان هم میان خونه ی مستر بنت تا خانواده رو ببینن.سر میز شام بودن که از زیر زبون لیدیا در میره ک این ازدواج و کمیسیون اینا همه زیر سر دارسی بوده تا ابروشون نره.الیزابتم میفهمه چ ادم خوبی بوده این دارسی.از ی ور دیگه هم بینگلی میاد به جین درخاست ازدواج میده.بعد جین قبول میکنه.همون شب لیدی کاترین عمه ی دارسی میاد خونه ی محقر خانواده بنت برای الیزابت که تو نباید با دارسی ازدواج کنی اون نامزد دخترمه.الیزابت هم بیرونش میکنه!شب میره بیرون چون خابش نمیبرده گرگ و میش ی دفعه دارسی رو میبینه.دارسی میگه من هنوز عاشقتم.الیزابتم دست دارسی رو بوس میکنه!میگه دستات سردن.بعد افتاب طلوع میکنه در طلوع افتاب یک نقطه ی سانسوری ایجاد میشه.(نمیشه بگم حواسشون هست) بعد دارسی با مستر بنت صحبت میکنه.الیزابت هم باهاش صحبت میکنه و میگه ک دارسی چ کارهایی انجام داده.پدره میگه من باید پولشو بهش برگردونم ک الیزابت میگه اون نمیخواد کسی بفهمه.اقا پدره با ذوق و شوق قبول میکنه و دارسی و الیزابت ازدواج میکنن.خیلی معرکه بود.حتما ببینید.