Header Background day #09
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

شیخنامه ی زندگی پیشتاز

129 ارسال‌
36 کاربران
533 Reactions
12.8 K نمایش‌
sheyton.divane
(@sheyton-divane)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2544
شروع کننده موضوع  

برادران و خواهران گرامی( خواستم بگم لیدیز اند جنتلمن دیدم زیادیتون میشه) با توجه به اتفاقات پیش امده در تاپیکی که مهراد زد( هر کس نمی دونه چی بود نمی خواد بدونه) این تاپیک احداث شد( احداث شد برا تایپک درسته؟) هر کس می خواد برا بقیه ماجرا درس کنه این جانب را مورد مسخره قرار دهد! من ناراحت نمیشم مشکلی هم پیش نمیاد! تمام!

چاگرم

اینم اولین داستان!

روزی شیخ عجم سر در گریبان فرو برده، غرق دریای معرف بود، که ناگاه مریدان برسدیند و بگفتند یا شیخ؟

شیخ سر بلند کرد گفت: بلیا؟

گفتند: مردش هستی جرئت حقیقت بازی بنموییم؟

شیخ گفت: مالتان به این حرفها نمی خورندندی!

گفتند: زر نزنها!

شیخ را اتش خشم بر افروخته گردیدندی! صیحه برآورد: یا اهل الجرئته الحقیقه( حال کردین کلمه رو؟)

پس ناگاه از آسمان جمعی فرو افتادند که در میانشان مهراد نامی و وحید نامی و هادی نامی و بانی خرگوشه نامی بود، و یکی دیگر بود که بسی پشمالو بود!

پس مریدان که این واقعه دیدند خشتک بدرید، تنبان بر سر کشیده پاچه در دهان فشرده! گفتند: یا شیخ و یا اهل الجرئته الحقیقه! ما غلط کردیم بی خیال!

اما اینان را خیال بی خیالی بر سر نبود همی فریاد زده و لینک از آسمان و زمین می فرستادند که ناگاه صیحه ای شنیده شد از جانب حانیه! پس اهل الجرئته الحقیقه و شیخ عجم همچون کسانی که از همه جا بی خبرند مشغول خواندن رمانهای فانتزی شده و حانیه برسید! چون ان همه لینک به همراه مریدان دید، فلفل در دهان مریدان ریخته بفرمود از این جماعت( اشاره به شیخ و اهل الجرئت الحقیقه) یاد بگیرد که در حفظ فرهنگ سایت بسی می کوشند! پس بال گشوده به اسمان رفت!

و در آن لحظه مریدان کلاهم لباسها جرواجر کردند رفتند بمیرند!

چون خلوت شد مکان شیخ و اهل الجرئته الحقیقه سر به سوی لینک ها گذاشتند و بسی جرئت حقیقت بازی کرده سوالهای چیز دار از هم پرسیدند!

و از این واقعه پند می گیریم میوه نشسته خوشمزه تره!

ویرایش بابابزرگ:

نام تاپیک از ماجراهای عجم به شیخنامه ی زندگی پیشتاز جا به جا شد

اگر نام بهتری در ذهنتون دارید پیشنهاد بدید

هنجارها:

1- قانون شماره چهار(از چهارچوب اخلاقی سایت): کاربران سايت مي بايست در هنگام ارسال پيغام در انجمن ها از کلمات مناسب استفاده نمايند.

در صورت مشاهده کلمات رکيک و نامناسب ، به فرد خاطی اخطار داده خواهد شد و در صورت تکرار اكانت آن كاربر در اولين فرصت حذف خواهد شد.

2-در این تاپیک زدن هرگونه اسپمی ممنوع است و در نخستین زمان پاک خواهد شد.

3-یاد کردن کاربرانی که از شخصیت یا نام آن ها در داستانتان استفاده کرده اید الزامی است.

4-خواهشمند است در داستان های خود از شیوه های طنز و فکاهی نویسی استفاده کرده و محوریت داستان های خود را خنده ای بر لبان کاربران قرار دهید

5-هرکس که علاقه ای ندارد نام یا شخصیتش در داستان ها استفاده شود حتما باید ذکر کرده و در صورتی که به پستی در این تاپیک اعتراض دارد به مدیر انجمن یا یکی از پلیسان گزارش دهد.


   
mis_reihane، rosalie، tajik-mahsa و 31 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
Cyrus-The-Great
(@cyrus-the-great)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1447
 

@Ajam 94733 گفته:

نخیر شتر مرغ پرنده نیست! کلا تیم مدیریت و پلیسا از اسمون میان!

بگذار ما هم بر زمین آییم

روزی شیخ عزرائیل به همبود پیشتاز سرکی کشیدند و دیدند که موضاعات کهن نیز به قوت خویش بایند و به پایه عجم الدوله ای به پیش میروند.

شیخ پیش بیامد و آفرینی گفت و پرسید:


   
azam، Leyla، Araa و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sheyton.divane
(@sheyton-divane)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2544
شروع کننده موضوع  

@Cyrus-The-Great 94740 گفته:

بگذار ما هم بر زمین آییم

روزی شیخ عزرائیل به همبود پیشتاز سرکی کشیدند و دیدند که موضاعات کهن نیز به قوت خویش بایند و به پایه عجم الدوله ای به پیش میروند.

شیخ پیش بیامد و آفرینی گفت و پرسید: �ای عجم چه میکنی؟ چگونه است که تا کنون نیز به پیش میروی؟ ز بیمهری کسان و ناکسان آیا در عذاب نیستی که تا کنون ز ده ضدی پیش نرفته ای؟�

عجم بگفت:�تا جان در بدن دارم به پیشگاه شیوخ خواهم آمد و دیگران را ز احوال آنان با خبر سازم که ناکردن آن بمانند کفر در دین است و همه توانایی حضور ندارد.�

این جا شیخ دستی بر پشت عجم زد و فرمود:� پسر این گونه پیش روی کهن که هیچ، پیشگاه این هم بود خواهی شد. به پیش برو که دورنمای آن بس نیکوست.�

این جا بود که عجم با این سخنان اشک در چشمانش حلقه زد و شیخ را در آغوش کشید و عهد کرد راه خویش را استوار بپیماید.

اینجا، شیخ درحالی که عجم را مینگریست با خود گفت:� خود شیخی شده ای عجمم. راهت راست و قدمت استوار که زین پس من نیز باز با تو خوام بود.�

باشد که همه درس گیریم و پیش رویم و به پا داریم که هم بودمان بی ما نابود است!

والسلام.

:megusta:

احسنت یا شیخ و الشیوخ عزرائیل!!!!

اقا یه نکته شیخ از گشنگی داره میمیره پول پیتزا نداره! یه فکری کنین! مثلا به پاس زحماتش قدردانی چیزی!!! خخخخخخخخخ( از فرصت سو استفاده کن!! عجم بناپارت در میدان نبرد و سیاست)


   
azam، Azi و Cyrus-The-Great واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Cyrus-The-Great
(@cyrus-the-great)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1447
 

@Ajam 94741 گفته:

احسنت یا شیخ و الشیوخ عزرائیل!!!!

اقا یه نکته شیخ از گشنگی داره میمیره پول پیتزا نداره! یه فکری کنین! مثلا به پاس زحماتش قدردانی چیزی!!! خخخخخخخخخ( از فرصت سو استفاده کن!! عجم بناپارت در میدان نبرد و سیاست)

در اسمجا بود که شیخ عزرائیل بازگشت و یخه عجم را گرفت و او را از زمین بلند کرد و بر او بانگ زد:


   
azam، Leyla، Araa و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sheyton.divane
(@sheyton-divane)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2544
شروع کننده موضوع  

@Cyrus-The-Great 94742 گفته:

در اسمجا بود که شیخ عزرائیل بازگشت و یخه عجم را گرفت و او را از زمین بلند کرد و بر او بانگ زد:� باز از تو تعریف کردم پرو شدی؟ این گدا بازیا چیه؟ مگه تو نمیدونی پول چرک کف دسته؟ همین الان گفتم برا خودت یه پا شیخی، این جوری میخوای تصویر ما رو تو ازحان عمومی حقظ کنی؟ در ضمن، آخه پیتزا؟؟ پیتزا غذاست آخه؟ میمیری بدبخت. تو چجور شیخی هستی نمیدونی؟ یعنی باید یه دکتر بهت بگه؟�

سپس او را طوری پرتاب نمود که خشتک عجم به مسرق و مغرب دوید و دیگر به پیتزا حتی نگاه هم نکرد.

والسلام

:megusta:

بعله این است وضع قدردانی در بلاد زندگی پیشتاز


   
azam واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Leyla
(@leyla)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2523
 

@azam 94686 گفته:

لیلاااااا@Leyla

دیدی گفتم تل دختره؟؟‌:دی حالا هی بگین نه :دی

بله بله... تازه سایتم دختره... ((76))

ازحان؟ :| (اسمش سخته بیخیال یاد :|)


   
azam واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
azam
 azam
(@azam)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1027
 

@Cyrus-The-Great 94740 گفته:

بگذار ما هم بر زمین آییم

روزی شیخ عزرائیل به همبود پیشتاز سرکی کشیدند و دیدند که موضاعات کهن نیز به قوت خویش بایند و به پایه عجم الدوله ای به پیش میروند.

شیخ پیش بیامد و آفرینی گفت و پرسید: �ای عجم چه میکنی؟ چگونه است که تا کنون نیز به پیش میروی؟ ز بیمهری کسان و ناکسان آیا در عذاب نیستی که تا کنون ز ده ضدی پیش نرفته ای؟�

عجم بگفت:�تا جان در بدن دارم به پیشگاه شیوخ خواهم آمد و دیگران را ز احوال آنان با خبر سازم که ناکردن آن بمانند کفر در دین است و همه توانایی حضور ندارد.�

این جا شیخ دستی بر پشت عجم زد و فرمود:� پسر این گونه پیش روی کهن که هیچ، پیشگاه این هم بود خواهی شد. به پیش برو که دورنمای آن بس نیکوست.�

این جا بود که عجم با این سخنان اشک در چشمانش حلقه زد و شیخ را در آغوش کشید و عهد کرد راه خویش را استوار بپیماید.

اینجا، شیخ درحالی که عجم را مینگریست با خود گفت:� خود شیخی شده ای عجمم. راهت راست و قدمت استوار که زین پس من نیز باز با تو خوام بود.�

باشد که همه درس گیریم و پیش رویم و به پا داریم که هم بودمان بی ما نابود است!

والسلام.

:megusta:

اعتراف میکنم که هیچی نفهمیدم! :| :دی

@Leyla 94775 گفته:

بله بله... تازه سایتم دختره... ((76))

ازحان؟ :| (اسمش سخته بیخیال یاد :|)

آورین! پس دیگه رو حرف من حرف نزن فرزندم! :دی


   
پاسخنقل‌قول
Cyrus-The-Great
(@cyrus-the-great)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1447
 

@azam 94798 گفته:

اعتراف میکنم که هیچی نفهمیدم! :| :دی

از این رو که خطاب سخن با عجم نیم شیخ بود تعجبی هم ندارد=))=))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

@Ajam 94745 گفته:

بعله این است وضع قدردانی در بلاد زندگی پیشتاز

انتظار نداری که به پابوست بیایم و خود را به خاک افکنم؟ ((50))

در پست قبلی تشکر کردم و بس((2))


   
azam واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
sheyton.divane
(@sheyton-divane)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2544
شروع کننده موضوع  

@Cyrus-The-Great 94805 گفته:

از این رو که خطاب سخن با عجم نیم شیخ بود تعجبی هم ندارد=))=))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

انتظار نداری که به پابوست بیایم و خود را به خاک افکنم؟ ((50))

در پست قبلی تشکر کردم و بس((2))

بابا همراه تشکر کردنت یه جعبه شیرینیم می اوردی چی میشد؟ یه دسته گلی؟ یه هدیه ای یه چیزی دیگه! خخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

@Cyrus-The-Great 94805 گفته:

از این رو که خطاب سخن با عجم نیم شیخ بود تعجبی هم ندارد=))=))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

انتظار نداری که به پابوست بیایم و خود را به خاک افکنم؟ ((50))

در پست قبلی تشکر کردم و بس((2))

بابا همراه تشکر کردنت یه جعبه شیرینیم می اوردی چی میشد؟ یه دسته گلی؟ یه هدیه ای یه چیزی دیگه! خخخخ


   
azam واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
MIS_REIHANE
(@mis_reihane)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 431
 

اقا دمت گرم ممددددددد.خیلی باحااال بود

روحمان شاد گردید

بازم بنویس افرین افرین


   
sheyton-divane واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 9 / 9
اشتراک: