عطر گندم ها هوا را پر کرده بود
گندم هایی که در باد تکان می خوردند
خودم را روی زمین میان آنها انداختم و به آسمان خیره شدم
به آسمان لبخند زدم
آسمان هم به من لبخند زد
خورشید لبخند زد...
تا آن موقع نمی دانستم آسمان هم می تواند لبخند بزند
خندیدم... خنده ای شاد و کودکانه
صدای خنده ای دیگر امد
به آن سوی مزرعه که نگاه کردم مترسک را دیدم
به من لبخند می زد ...
با لبخندِ مترسک، به سمتش دویدم
باد سفیرکشان از میان موهایم رد می شد
گندم ها همراه خنده هایم سرشان را بالا گرفتند ...
خودم را در اغوش باز مترسک انداختم مترسک هنوز لبخند می زد
از اغوشش بیرون امدم و خندیدم ...مترسک هم خندید
بعد از ان ...مزرعه از صدای خنده ی من و مترسک و گندم ها پر شده بود
مترسک کلاه لبه دارش را روی سرم گذاشت و با دست چوبی مهربانش گونه ام را نوازش کرد
خندیدم و شروع به دویدن کردم ... به پشت سرم نگاه کردم
مترسک همانجا ایستاده بود و هنوز لبخند می زد
همراهم نیامد...ناراحت نشدم...
چون من خنده هایش را دوست داشتم
از ان روز به بعد، هیچ وقت نفهمیدم چرا کلاغ ها از مترسک می ترسند...
نرگس خیلی قشنگ بوووووووووود بازم بنویس و بذار
پ.ن:خوبه حداقل تو مثل من غمگین نمینویسی(im proud of you son)((108))((108))((108))((108))((86))((86))((86))((86))((58))((58))((58))((58))
خیلی خیلی خیلی خوبه...شادیتو حفظ کن نذار کسی ازت بگیردش(پوزخند)
آفرین نرگسی خیلیی قشنگ بود! خوشمان آمد!
بازم بذار!
حالا شد!
نرگس تاپیک می زند!!!! خبر دست اول سایت زندگی پیشتاز!
فوق العاده عالی اصلا احساسات غلیان می کرد تو شعر( متن خخخ) ایول!
توپ
درجه یک
ممتاز
اصن حال کردما
مث اینکه حرفا اثر کرده!(خخخخخ اونی که باید میفهمید فهمید)
ممد تحویل بگیر
بالاخره ینفر شادمون کرد
آورین آورین
ادامه بده..
ااااا نرگس کی اینو نوشتی؟ خیلی قشنگ بود به قول بچه ها هم حس پررنگی داشت. مرسییی.
خیلی قشنگ بود، هنوز خیلی جای پیشرفت داری!
از جملهی آخرت خیلییی خوشممم اومد! عاااااالی تمومش کردی!
خیلی خیلی عالی بود خسته نباشی نرگس خانم ((107))
امیدوارم همین طوری ادامه بدید و پیشرفت داشته باشید ((72))