جشن مهرگان
مهرگان یکی از کهن*ترین جشن*ها و گردهمایی*های ایرانیان و هندوان است که در ستایش و نیایش مهر یا میترا (ایزد روشنایی، پیمان، دوستی و محبت، و دین و آیین مهری) برگزار می*شود. این جشن پس از نوروز بزرگ*ترین جشن ایرانی است. این جشن در روز مهـر ( شانزدهم ماه) از ماهِ مهـر برگزار می*شود.
زمان مهرگان
زمان برگزاری مهرگان در آغاز ماه مهر و فصل پاییز بوده است و این شیوه دستکم تا پایان دوره هخامنشی و احتمالاً تا اواخر دوره اشکانی نیز دوام داشته است. اما از این زمان و شاید در دوره ساسانی، جشن مهرگان به مهر روز از مهر ماه یا شانزدهم ماه مهر منتقل می*شود.
زمان برگزاری مهرگان در دوره هخامنشی و به احتمالی قدیم*تر از آن، در نخستین روز ماه مهر بوده و اکنون حدود دو هزار سال است که این جشن به شانزدهمین روز این ماه یا مهر روز از مهرماه در گاهشماری ایرانی منسوب است. اما این زمان در میان اقوام گوناگونی که از تقویم*های محلی نیز بهره می*برند، متفاوت است. برای نمونه زمان این جشن در گاهشماری طبری/ تبری و نیز در گاهشماری سنتی یزدگردی زرتشتیان، فعلاً برابر با حدود نیمهٔ بهمن*ماه، و در گاهشماری دیلمی برابر با سی*ام بهمن*ماه است.
آیین*های مهرگان
آنگونه که از مجموع منابع موجود، همچون نگاره*ها و متون باستانی و نوشته*های مورخان و دانشمندان قدیم ایرانی و غیر ایرانی (مانند فردوسی، بیرونی، ثعالبی، جهانگیری، اسدیِ توسی، هرودوت، کتسیاس، فیثاغورث، . . .) و نیز آثار شاعران و ادیبان (مانند جاحظ، رودکی، فرخی، منوچهری، سعد سلمان، . . .) دریافته می*شود، مردمان در این روز تا حد امکان با جامه*های ارغوانی (یا دستکم با آرایه*های ارغوانی) بر گرد هم می*آمده*اند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش» یا به قول امروزی*، کارت تبریک برای هدیه به همراه داشته*اند. این شادباش*ها را معمولاً با بویی خوش همراه می*ساخته و در لفافه*ای زیبا می*پیچیده*اند.
در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچه*ای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود، گل «همیشه شکفته» می*نهادند و پیرامون آنرا با گل*های دیگر آذین می*کردند. امروزه نمی*دانیم که آیا گل همیشه شکفته، نام گلی بخصوص بوده است یا نام عمومیِ گل*هایی که برای مدت طولانی و گاه تا چندین ماه شکوفا می*مانند.
در پیرامون این گل*ها، چند شاخه درخت گز، هوم یا مورد نیز می*نهادند و گونه*هایی از میوه*های پاییزی که ترجیحاً به رنگ سرخ باشد به این سفره اضافه می*شد. میوه*هایی مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندی از بوداده*ها همچون تخمه و نخودچی.
دیگر خوراکی*های خوان مهرگانی عبارت بود از آشامیدنی و نانی مخصوص. نوشیدنی از عصاره گیاه «هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود، فراهم می*شد و همه باشندگان جشن، به نشانه پیمان از آن می*نوشیدند. نانِ مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه می*گردید. غله*ها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. دیگر لازمه*های سفره مهرگان عبارت بود از: جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی، خوردنی*های محلی و بوی*های خوش مانند گلاب.
آنان پس از خوردن نان و نوشیدنی، به موسیقی و پایکوبی*های گروهی می*پرداخته*اند. سرودهایی از مهریشت را با آواز می*خوانده و اَرْغُـشت می*رفته*اند (می*رقصیده*اند). شعله*های آتشدانی برافروخته پذیرای خوشبویی*ها (مانند اسپند و زعفران و عنبر) می*شد و نیز گیاهانی چون هوم که موجب خروشان شدن آتش می*شوند.
از آنجا که نشانه*های بسیاری، همچون تندیس*ها، کتیبه*ها و سنگ*نگاره*ها (از جمله نگاره*های میترا در نمرود داغ و کوماژن)، از رواج آیین مهر در آسیای کوچک (آناتولی) حکایت می*کند؛ بعید نیست که «سماع»*های عارفانه پیروان طریقه «مولویه» در شهر قونیه امروزی، ادامه دیگرگون شده همان ارغشت*های میترایی باشد.
در پایان مراسم، شعله*های فروزان آتش، نظاره*گر دستانی بود که بطور دسته*جمعی و برای تجدید پایبندی خود بر پیمان*های گذشته، در هم فشرده می*شدند.
مهرگان در زمان حاضر
امروز مهرگان، به شیوه*ای که در کتاب*های تاریخی سده*های چهارم و پنجم و ششم آمده، نه در دستگاه دولتی و حکومتی برگزار می*شود و نه در گردهمایی*های غیر رسمی، نزد عامهً مردم. دست کم، در دو سده اخیر نیز از برگزاری آن آگاهی در دست نیست.
بهرام فره وشی از برگزاری مهرگان به عنوان جشنی خانوادگی، در بین زرتشتیان یزد و کرمان و نیز " از آیین قربانی کردن گوسفند، در برخی از روستاهای زردشتی نشین یزد، برای ایزد مهر " خبر می*دهد. تا سی سال پیش، زردشتیان کرمان، در این روز، به یاد مردگان، مرغی را کشته و شکمش را با حبوبات و آلو انباشته و به عنوان خوراک ویژه، یادمان مردگان می*پختند.
جشن آغاز سال تحصیلی دانشگاه تهران، که در نیمهٔ اول مهرماه است، در برخی از سال*ها در دهم یا شانزدهم مهر ( مهرگان ) برگزار می*شد.
زمان برگزاری آیین قالی شویان در مشهد اردهال را جلال آل احمد، با مهرگان هم پیوند می*داند. صدرالدین عینی در یادداشت*ها، از جشنی در تاجیکستان و سمرقند یاد می*کند که هر سال در ماه میزان برگزار می*شد. جشنی که می*تواند، با همهً دگرگونی*ها، بازماندهً جشن مهرگان باشد.
ماه مهر و مهرگان، در جامعهٔ کشاورزی، فصل و زمان برداشت، انباشتن فراورده*ها، پرداختن خراج و مالیات، اندوختن نیازمندیهای زمستانی و گرمی بازارهای موسمی بوده که هنوز - هر چند نه به نام مهرگان - برگزار می*شود.
با تحول و دگرگونی ای که با گذشت سده*ها و هزاره*ها در برگزاری جشن*ها و آیین*ها - مانند همهً پد یده*ها و زمینه*های فرهنگی - روی داده و می*دهد، جشن مهرگان تنها به این عنوان که نام روز با نام ماه یکی است برگزار نمی*شود، بلکه بیشتر داستان و اسطورهً قیام کاوه آهنگر در برابر بیدادگری*های ضحاک است که یادمان این جشن نمادین می*باشد. بی گمان، باور و اعتقاد به ایزد مهر و آیین*های مهری (میترایی) که پیش از زرتشت، در هند و ایران وجود داشته، به ماه مهر و جشن مهرگان سیمای دینی بیشتری افزوده بود.
جشن سده
واژه سده : بيشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد مي دانند. ابوريحان بيروني مي نويسد: “سده گويند يعني صد و آن يادگار اردشير بابكان است و در علت و سبب اين جشن گفته اند كه هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، ميان آن و پايان سال عدد صد بدست مي آيد و برخي گويند علت اين است كه در اين روز زادگان كيومرث، پدر نخستين، درست صدتن شدند و يكي از خود را بر همه پادشاه گردانيدند” و برخي برآنند كه در اين روز فرزندان مشي و مشيانه به صد رسيدند و نيز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در اين روز به صد رسيد .”
نظر ديگر اينكه سده معروف، صدمين روز زمستان از تقويم كهن است، زمستان در تقويم كهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخي گفته اند كه اين تسميه به مناسبت صد روز پيش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است
بهمنگان یکی از جشن*های ایرانی در بهمن روز از بهمن ماه برابر با روز دوم بهمن است.
بهمن از واژه اوستایی وهومن به معنی اندیشه نیک می*باشد. وهمن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می*باشد. در این روز زرتشتیان از کشتن حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می*نمایند.
جشن بهمنگان در روز بهمن از ماه بهمن (دومین روز از بهمن ماه) واقع می*شود. بهمن از واژه اوستایی وهومن(Vohuman) به معنی اندیشه نیک می*باشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می*باشد. زرتشت برای دریافت پیام*های اهورایی از وهومن یاری می*گیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می*شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می*شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می*نمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می*دهند. این جشن حامی مردان درستکار می*باشد.
«بهمن» برترین امشاسپند دین زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه»(: «خرد مقدس») برابر نهاده شده*است. به راستی «بهمن» چه را می*رساند و آیا می*توانیم به سادگی برای آن برابرهایی را- مانند آنچه گفتیم - بنهیم؟ آیا برای «بهمن» می*توان برابری یافت و به زبان و نوشته آورد ؟ در گاتها آمده*است که اشوزرتشت به یاری مهین فرشته «بهمن» به پیامبری برگزیده شد. چگونگی برگزیده شدن اشوزرتشت به پیامبری، با همراهی بهمن امشاسپند، از شگفتی*های این کتاب اهورایی ست. بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با اراده و خواست هموست که بهمن به اشوزرتشت رو می*آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می*دهد و اشوزرتشت می*تواند با دلداده اش به گفت وگو بنشیند. بهمن به پیامبر راه می*نمایاند تا نخست به داد و هنجار هستی - «اشا» - پی برد و این همراهی تا بدان گاه می*رسد که اشوزرتشت سرچشمه یکتای هستی را می*یابد و آنچنان به او دل می*بندد که از زبان او سخن می*راند و برای مردم سخنانی می*سراید که تا آن زمان کسی نسروده*است. در اوستا بهشت خانه بهمن خوانده شده*است...و نیکوکاران در سرای بهمن (بهشت) به پاداش ایزدی می*رسند. در نوشته*های پهلوی چون دینکرد وبندهش بهمن نخستین آفریده دادار است. اگر بخواهیم آموزشهای اشوزرتشت را به درستی دریابیم، نخست باید بهمن را بشناسیم. آیا بهمن همان خرد سپندینه*است، آیا همان منش پاک است، آیا اندیشه نیک است، آیا به منشی ست؟ آیا نجوییم او را، چرا که هرچه بیشتر بجوییم، کمتر خواهیم یافتش؟ به سرای دل برویم یا به ژرفای اندیشه، کجا در پی او باشیم؟ بار دیگر راه اشوزرتشت را پی گیریم، تا شاید راز «بهمن» را دریابیم: او نخست می*پرسد و می*جوید. همه جا و همه چیز را می*کاود تا راز آفرینش و پدیدار شدن هستی را دریابد. کوششی خستگی ناپذیری دارد از برای جستن «چرایی بودن» و گشایش «رمز هستی» و «چگونه بودن» و چگونه «به بودن» و «به زیستن». پس گام نخست اندیشیدن است و پرسیدن و جست و جو کردن. نور و تابش اهورا داده در اندیشه اش می*درخشد، چرا که خواست او «دانستن» است. اندیشیدن با درخشیدن تابش خرد و با بینش همراه می*شوند، و او را به جهان ناشناخته*ها می*برند و گام به گام هر آنچه را که می*خواهد بداند، درمی یابد. هنوز دیو تاریکی و بی دانشی شکست نخورده*است. کشمکش و نبرد برای به دست آوردن دانایی و آگاهی نمی*تواند او را به زانو درآورد. او در خودش، اراده و اندیشه و بینش اهورا داده را می*بالاند و می*پروراند تا بدانجایی که سرچشمه و بن هنجار و داد چیره بر گیتی را پیدا می*کند و «اشا» می*نامدش. او در می*یابد که بر هستی با این بزرگی و بهنجاری دادی چیره*است و این داد آنچنان نیرومند و هوشمند است که همه هستی را در دست توانمند خود دارد و هیچ اراده*ای نمی*تواند از این توانایی سرپیچی کند، و تا جهان هست، اشا هم هست. تا اینجا، کشمکش با نادانی به پیروزی انجامیده و پیام آور توانسته به گشایش رمز یکی از رازهای بزرگ جهان هستی دست پیدا کند. به این پیدایش بسنده نمیکند. بازهم جست و جو می*کند، تا اینکه این اشتهای سیری ناپذیر دانستن، این بار آتشی را در دلش می*افروزد: «شادی یافتن»، با «دوست داشتن و مهرورزیدن به یافته*ها» به هم می*آمیزند و همراه هم می*شوند و فروزه*های این تازگی و سرزندگی برای اشوزرتشت به مانند راهی نو خود می*نمایاند. این آتش درونی اندیشیدن را راهنماست و پرتوی تابناک این شادی به سان خورشیدی که تازه از پس ابرهای تیره و تار سر بر آورده، جایگاه اندیشه را گرمی می*بخشد. و از این زمان است که دلدادگی و فرزانگی پیام آور آغاز می*شود. به هر چه دست می*یابد مهرش در دل جای می*گیرد و به همه هستی با خرد و بینش و مهر و دوستی نگاه می*کند. به هر جا چشم می*اندازد رخ یار میبیند و دلداده می*شود به هر آنچه که می*بیند. در خود می*کاود که این چه دگرگونی*ست؛«در اندرون من خسته دل ندانم کیست / که من خموشم و او در فغان و در غوغاست». یک تازگی در درونش روییده، هم*دلی و هم*اندیشی را در نهاد خویش می*یابد که به تازگی با او همخانه شده، هر چند که تا کنون با هم بوده*اند، و در کنار هم، ولی تا به این اندازه به هم نزدیک نشده بودند. او را«بهمن» می*نامد و از این پس با نور او به کندوکاو راه می*رود. تا دور دست*ها را می*تواند ببیند. در خلوت، آنجایی که هیچ سخنی به گوش نمی*رسد، آغاز گفتار اوست. بهمن او را به جایی می*برد سرشار از نور و سرور، به راز و نیاز با اهورامزدا. برای نخستین بار است که شادی با شکوه و بسیار بزرگی را در خود می*بیند و این شادی و آتش درونی آنچنان گرمی به او می*بخشد که به سخن میآید، و همه ناگفتنی*های زمان خود را می*گوید و به خرسندی و شادی بی پایان و سرانجام به جاودانگی دست مییابد. بهمن را دوست میداریم، و بر می*گزینیم و باور داریم که: سپیدی ازآن بهمن امشاسپند است. گل یاس سپید، نماد اوست. به همه جانداران مهر می*ورزد. روز پس از اورمزد است.... و آرزو کنیم که شادی جشن بهمنگان دل هایمان را به هم پیوند زند.
رعايت حقوق حيوانات در ايرانيان تا قرن*ها چنان در ميان مردم اين سرزمين ريشه دوانده بود كه جزيي جدانشدني از فرهنگ مردم به حساب مي*آمد و مردم در همه مراسم وآئين*ها نوعي پايبندي خود رابه اين فرهنگ پيشتاز نشان مي*دادند ودر نهادينه شدن آن كوشا بودند و به هر بهانه و به هر مناسبت و در هر جشن وآئيني علاقه خود را به اين باورها بروز مي*دادند.
بهمن در اصل يكي از صفات جاودان خداوند يكتا است و ضمن اينكه نام دومين ماه زمستان نيز هست. دومين روز هر ماه را نيز بهمن مي*ناميدند. در اين روز كه براساس دو نگرش متفاوت در تقويم رسمي امروزي برابر با 26 دي*ماه یا 2 بهمن خواهد بود، ايرانيان بيش از هرروز ديگر به رعايت حقوق جانوران و كشتار نکردن آنها توجه نشان می*دادند و به*جای آن مراسم پختن آش و خوردن خوراکی*های گياهي همچون نان وپنير وسبزي، نوشيدن شير شربت*هاي گياهي بسيار رايج ومعمول بوده است.
يكي ديگر از مراسم اين روز پوشيدن رخت سفيد بود. پوشندگان لباس سفيد در حقيقت با اين کار نمادین بيزاري خود را از هرگونه ناپاكي پليدي، خونريزي وكشتار، آزار واذيت جانوران نشان داده با دسته* گل*های سفيد به ديدار يكديگر مي*رفتند و اين گل*ها را به يكديگر پیشکش مي*دادند.
نشان يا آرم ويژه اين روز ویژه، خروس بود؛ چون باور داشتند كه از ميان جانوران اين خروس همانند سروش (از فرشتگان خدا) با بانگ هوشياري دهنده و بيدار كننده خود نويدبخش روزي روشن با انديشه*اي روشن و سپيد بوده وآنان را به سپيدي، روشني و پاكي در انديشه و کردار و بيزاري از خونريزي وكشتار جانوران و پايمال نكردن حقوق آنها فرا مي*خواند.
بهمن به معني انديشه نيك است، و هماورد و دشمن او اكومن يا اكمن ديو(انديشه ناپاك) است. از ديگر ديوان مخالف بهمن، ايشمه (خشم) وآز (غلط انديش) است. بهمن راست*كرداران پرهيزگار را در بهشت مي*پذيرد. در ادبيات پهلوي بهمن نخستين آفريده اهورامزدا است. يعني بهمن است كه زرتشت را به هنگام زادن نگهباني مي*كند و از آسيب ديوان رهايي مي*بخشد.
گمان بر اين است كه بهمن در آیین زرتشت، جانشين مهر ايزد بزرگ آريائيان شده است. او پشتيبان جانوران سودمند در جهان است و با ايشان نيز سروكار دارد. (شناخت اساطير ايران / جان هيلنز / ص 73) چون بهمن پاسباني چارپايان سودمند در جهان جسماني را به دوش دارد، در جشن بهمنگان يا بهمنجه از كشتار حيوانات و خوردن گوشت آنان خودداري مي*شود. (مراسم مذهبي وآداب زرتشتيان / موبد اردشير آذرگشسب / ص 239)
در رواياتي آمده است كه جشن بهمنگان جشن پدران ومردان درست كردار است. پدران و مرداني كه همواره در تخصيص روزها و بزرگداشت*ها ناديده گرفته *شده*اند. اينك همه تلاش*ها و راست كرداري*هايشان راپاس مي*داريم به پاس جشني كهن وباستاني كه نياكان ما هيچ*گاه مادران وپدران را از يادنبرده بودند.
ملامحسن فيض كاشاني در رساله خود با نام رساله نوروز و سي*روز ماه كه به نقل از روايت معلي*بن خنيس كوفي از امام جعفر صادق (ع) راجع به نوروز و سي روز ماه پارسيان نوشته شده است، از قول امام جعفر صادق (ع) مي*آورد: دوم بهمن، روز خوبي است… فارسيان گويند روز خوبي است و ما مي*گوييم روز مباركي است. ازدواج كنيد و از سفرها در اين روز داخل خانه خود شويد و در اين روز سفر كنيد و خريد و فروخت نماييد و حاجت*ها بطلبيد از هرگونه كه باشد كه روزي پسنديده است.
تاريخچه حمايت از جانوران در ايران:
حمايت از جانوران در ايران به بيش از 2000 سال قبل از ميلاد مسيح مي*رسد ودر قوانين آن زمان آمده است كساني كه از جانوران كار سخت مي*كشند بايد مجازات شوند.
در كتاب پزشكي ايران به نقل از اوستا آمده: برمومنان واجب است كه به هر موجود بارداري خواه دوپا و خواه چهارپا به يك چشم بنگرند.
اين مستندات نشان مي*دهد كه ايرانيان باستان در ميان ملت های گوناگون از پيشگامان و بنيانگذاران قوانين و دستورات مربوط به حقوق جانوران و حتي گياهان بوده*اند و وارون آنچه كه تاريخ*نگاران و نظريه*پردازان غربي در ترويج آن مي*كوشند ايرانيان قرن*ها زودتر از آنها در اين قوانين و دستورات ريشه*دار به مسائل مربوط به جانوران ومحيط زيست آنها توجه كرده وهمه ويژگي*ها و حقوق آنها را به رسميت شناخته*اند. رسم شفقت و مهربانی سبت به جانوران قرن*ها پس از سقوط افكار ايرانيان باستان برجاي ماند ولي در نهايت اين نگرش كمرنگ شد.
پس از آن، جستار حمايت از جانوران در ساير اديان جهان نيز بعداً جايگاه ويژه*اي يافت، از يهوديت ومسيحيت وكنفوسيوسي وهندو گرفته تا سنن ومي، شينتو، تائو، بودا و سرانجام اسلام. بلندترين سوره قرآن كريم كه بقره باشد به نام يك جانور ناميده شده است.
پيغمبر اكرم (ص) نيز در 14 قرن پیش براي اينكه بشر دست از ضعيف*كشي در زمینه آفرینش بردارد، خانه كعبه راحرم امن الهي براي همه موجودات معرفي كرد؛ در آن خانه آزار هر موجود زنده حرام، رم دادن و بیرون راندن حيوان حرام و برگرداندنش واجب؛ واين نكته نيز شايان توجه است كه در اين مكان با قدرت هر چه تمام*تر انسان به ترك ضعيف*آزاري وادار مي*شود. پرنده بال و پرشكسته تا روييدن بال واجب النفقه و محافظتش لازم است.
بهمنگان تنها يكي از اعياد و جشن*هاي ملي است كه با گذشت زمان از شكوه ويژه اين روز و برگزاري ان در سطح ملي كاسته شده است. دكتر فرهنگ مهر در كتاب فلسفه زرتشت از تلاش اهريمناني ياد مي*كند كه طي سده*ها در كنار گذاشتن جشن*هاي ملي ايران همچون نوروز، مهرگان و سده کوشیده*اند و با شكست روبه رو شده است.
گرچه بسياري از آئين*هاي ديگر همچون بهمنگان تا اندازه زيادي به دست فراموشي سپرده شد. اما با توجه به پيشينه تاريخي اين روز انجمن حمايت از حيوانات ايران ، روز 26 دي*ماه رابه عنوان روز حمايت از حيوانات اعلام كرد و از سال 79 چندین بار پيشنهاد ثبت اين روز به عنوان روز حمايت از حيوانات در تقويم رسمي كشور را به شوراي فرهنگ عمومي ارائه داد، اما هربار به آن ترتيب اثر داده نشده است.
با اين حال حاميان جانوران دراين روز خود گردهم جمع مي*شوند و برنامه*هاي ویژه*اي رادر جهت حمايت از حقوق جانوران به اجرا مي*گذارند.
یاسمن سپید، نماد جشن بهمنگان:
در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان می*آید، از میان گل*ها «یاسمن سپید»، گل ویژه «بهمن» معرفی شده و آمده است: «... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... یاسمن سپید، بهمن را...
در سخن سعدی شیرازی، سپیدی یاسمن در تقابل با سرخی گل*های ریز و سرخ رنگ درخت ارغوان چنین آمده است:
خوش بود عیش با شکر دهنی / ارغوان روی، یاسمن بدنی
گل یاسمن از تیره «یاسمن*ها» یا (oleaceae) گونه*های مختلفی دارد که یکی از آن*ها «یاسمن سپید» با نام علمی Jasminum officinale است که بومی ایران است و در شمال ایران به ویژه نوشهر، جنگل های نور، دره چالوس، رشت، لاهیجان، تنکابن، و همچنین در همدان، کرمان، خراسان (بین نیشابور و مشهد) و تهران نزدیک دربند، پراکنش دارد. در کتاب*های گیاهان دارویی برای یاسمن سفید خواص درمانی نیز برشمرده*اند.
سروده: شاهین سپنتا
به فرخندگی جشن بهمن رسید / به هر بوستان یاسمن نودمیدبُوَد تا در این جشن باشی به هوش / نیوشنده باشی پیام سروش
خروس سپید است پیک سروش / که هر بامدادان برآرد خروش
که یزدان به جان*دار داده است جان / مبادا به جانش رسانی زیان
" چه خوش گفت فردوسی پاک زاد / که رحمت بر آن تربت پاک باد:
میازار موری که دانه*کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگ دل / که خواهد که موری شود تنگ دل"
مکن با سگ پیر آواره، جنگ / مبندش به زنجیر و قلاده، تنگ
مکش بیش از اندازه از باره کار / مکن روز حیوان بیچاره تار
مزن لانه*ی مرغکان را به سنگ / مشو پشتوان خروسان به جنگ
مکن صید ماهی به وقت خوشی / مکن پیشه*ات کار ماهی کُشی
منه بار بر اسب بیمار و لنگ / مکش در پی*اش چوب و الوار و سنگ
چنان بسته*ای تنگ راه نفس / که بلبل دهد جان به کنج قفس؟
چرا می*کنی دشمنی با ددان ؟ / چرا می*کنی کار نابخردان؟
ز نامهربانی بهرام گور / تهی شد همه دشت میهن ز گور
کنون پند گیر از سرانجام او / نشد جز دل خاک انجام او
گر ایران*ستایی مزن تیر کین / به قرقاول و کبک ایران*زمین
تو بر شیر ایران ستم کرده*ای / دل مام میهن دژم کرده*ای
چو خالی شده بیشه از نره شیر / شده این وطن مُلک کفتار پیر
بسی ببر کشتند پتیارگان / که ناهست شد ببر مازندران
نباشد جز این پند و پیغام دین / ز پیغام دین پند نیکو گزین
همه دام و دد را ز ریز و درشت / نباید شکار و نباید بکشت
همه جیره*خوارند از مور و شیر / بر این خوان گسترده*ی بی*نظیر
نخواهد چنین خوار و خرد و نزار / سرانجام مخلوق، پروردگار
نگهدار، گنجینه**ی زیست بوم / گران پایه سرمایه*ی مرز و بوم
مبادا ز کف مفت و آسان دهی / ز خودکرده نالان و پژمان شوی
حمایت ز حیوان کسی پیشه کرد / که در زندگی، سبز اندیشه کرد
جشن*های ایران باستان
جشن*های ایران باستان به جشن*های ایران در دوران ایران باستان اشاره دارد. جشن*های بزرگ ایرانیان باستان عبارت بودند از: نوروز، مهرگان، جشن*های آتش، گاهنبارها و جشن فروردگان که در خلال هر یک از این جشن*ها مراسم و جشن*های وابسته*ای نیز برگزار می*شده*است. لازم به تذکر است که تاریخ جشن**های ذکر*شده و تقسیم*بندی ماه*ها بر اساس گاه*شماری* ایران باستان است و با گاه*شماری هجری شمسی امروزین مطابقت ندارد.
محتویات
۱ جشن*های ایران باستان
۲ گاه*شماری در ایران باستان
۳ روزهای همنام با دوازده ماه و جشن*های ماهانه
۳.۱ اردیبهشتگان
۳.۲ خردادگان
۳.۳ جشن تیرگان
۳.۴ جشن شهریورگان یا آذرجشن
۳.۵ جشن امردادگان
۳.۶ جشن مهرگان
۳.۷ جشن آبانگان
۳.۸ جشن آذرگان
۳.۹ خرم*روز
۳.۱۰ بهمن*گان یا بهمنجنه
۳.۱۱ مردگیران یا سپندارمذگان یا اسپندگان
۴ جشن*های شش گانهٔ گاهنبار
۴.۱ جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه
۴.۱.۱ زمان جشن
۴.۱.۲ رسوم جشن فروردگان
۵ جشن*های آتش
۵.۱ جشن سده
۵.۲ جشن سوری پایان سال
۶ نوروز و جشن*های مربوط به نوروز
۶.۱ نوروز کوچک
۶.۲ نوروز بزرگ یا خردادروز
۶.۳ مراسم ایرانیان باستان در نوروز
۶.۳.۱ خوان نوروزی
۶.۳.۲ کاشت حبوبات جهت تفال زدن
۶.۳.۳ جشن و مراسم آب*پاشی
۶.۳.۴ هدایای نوروزی
۶.۳.۵ کوسه برنشین
۶.۳.۶ میر نوروزی
۶.۳.۷ بار عام نوروزی
۷ جشن*های دیگر سال
۷.۱ سروش روز
۷.۲ جشن آبانگاه
۷.۳ جشن خزان
۷.۴ سیرسور
۷.۵ جشن بتیکان
۷.۶ جشن گاوگیل
۷.۷ جشن بادبره
۷.۸ یلدا
۷.۹ جشن بمو