Header Background day #10
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

سرگذشت

6 ارسال‌
5 کاربران
6 Reactions
674 نمایش‌
z.q.baran
(@z-q-baran)
New Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1
شروع کننده موضوع  

خیلی سال پیش

حدود هشت هزار سال

شایدم بیشتر

دنیا ب یکپارچگی رسیده بود

یه حکومت وجود داشت

دنیا ب مرحله ای از تمدن و تکنولوژی رسیده بود ک دانشمندا پیش بینی میکردن

حداکثر تا 500 سال آتی چیزی برای کشف و وسیله ای برای اختراع نخواهند داشت

اما دولت ب دور از چشم مردم

یه عده رو تو یه سری جزایر دور افتاده ضعیف نگه داشته بود

دانشمندا پیش بینی میکردن ک در نتیجه ی تکامل ، آدما به پوچی و بی هدفی میرسن و خودشون نسل خودشونو منقرض میکنن

پس

دنبال یه راه حلی میگردن جمع میشن

و جلساتی بر گزار میکنن

حجلسات و مذاکراتی ک حدود 23 ماه طول میکشه

و به یه نتیجه میرسه

یه راه حل

تصمیم میگیرن هسته ی مرکزی کنترل تکنولوژیو منهدم کنن

و تمام آدما رو بجز اون دسته که بدون اطلاع خودشون از تکنولوژی محروم شدن منقرض کنن

و نهایتا خودشونو بکشن

اما یه عده ی اندکی از دانشمندا هم مخالف این قضیه بودن

و نمیخواستن اجازه بدن حاصل دسترنج بشر نابود بشه

اونا ک نتیجه ی مذاکرات رو پیش بینی میکردن،

توی این بیست و اندی ماه مخفیانه دنبال یه راه حل بودن

و تلاش هاشون هم نتیجه بخش بود

اونا تونستن تو این مدت

یه سری از چیپ های ابتدایی و چند تایی هم از چیپ های اصلیو باز نویسی کنن

و اونا رو تو یه جعبه ی مقاوم در برابر تششعات رادیو اکتیو و رطوبت جا سازی کنن

و اونو تو یکی از همون جزایری ک مردم عقب افتاده از تکنولوژی توش اسکان داشتن پنهان کردن

دسته ی اول دانشمندا آب شرب و اکسیژن مردم رو با مواد رادیو اکتیو مسموم کردن

هسته ی کنترل مرکزیو منهدم کردن

چیپ ها رو سوزوندن و ب همراه دسته ی مخالفین خودکشی کردن

الان ک دارم این داستانو براتون تعریف میکنم

حدود پونزده ساله ک اون جعبه رو پیدا کردم

چیزای معرکه ای توشه ک حتی تصورشو نمیشه کرد

البته خدا رو شکر توضیح و دستو العمل دارن

چیپ هاش یکم عجیب غریبه

ینی اگ توش توضیح نداشت و نگفته بود ک اینا چیپه و هر کدوم متعلق ب چ وسیله ایه امکان نداشت بفهمم

الان نمیدونم

ک باید اینا رو ب اسم خودم بزنم

و در اختیار بشر قرار بدم

و انسان رو هزاران سال جلو بندازم

و برترین نابغه ی قرن بشم

یا این رازو با خودم ب گور ببرم

البته

یه کار دیگ هم میشه کرد

میتونم چند تاشو ارائه بدم

و کمی ب خون های ریخته شده احترام بذارم

راستی

خودمو معرفی نکردم

من استیوم

*استیو جابز*


   
Leyla، Reen magystic، nepton و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
Azi
 Azi
(@mixed_nut)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 768
 

خیلی قشنگ بود دوست عزیز (:

منتظر آثار دیگه هم هستیم


   
پاسخنقل‌قول
tajik.mahsa
(@tajik-mahsa)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 383
 

عالی بود دوستم...

فقط همون اشکالاتی که ازت گرفتم راجبه تایپو اینا دیگه که خودت میدونی...


   
پاسخنقل‌قول
Leyla
(@leyla)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2523
 

داستان زیبایی بود، با یه ایده ی نسبتاً جالب و ادبیات ساده...

که آدمو مجبور میکنه نویسنده رو برای نوشتن داستان بلندش کچل کنه... ((204))


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
alietesamy
(@alietesamy)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 343
 

خيلي زيبا

چيز زيادي براي نقد بهم نداد

ولي سبك نوشتنت رو دوست داشتم

يه جوري بود داستان....

فقط يه نكته....اون اسمي كه به كار بردي،مي تونم دليلش رو بدونم؟

چون باعث ميشه حس كنم اين يه نقل قوله،نه داستان.

لذت بردم

خسته نباشي.


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Azi
 Azi
(@mixed_nut)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 768
 

کاش برای روزهای بعدش هم بنویسی :دی

چیکارا کرد؟ چه بلاهایی سرش اومد؟

انگار داری برگ برگ دفترخاطراتشو تحویلمون میدی :دی


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: