به راستی دلیل محبوبیت این دلقک همیشه خندان چیست؟ چرا او را دوست داریم؟ مگر او چه ویژگیهایی دارد که دیگر افراد شرور ندارند؟ برای مثال چرا از شخصیتهای منفی دیگر مانند هانیبال لکتر (Hannibal Lecter) زیاد خوشمان نمیآید؟ چه چیزی این صورتک خندان را متفاوت میکند؟
جوکر که به عنوان یکی از برترین شروران دنیای کمیک و حتی سینما شناخته شده است، از هیچ قانون خاصی پیروی نمیکند! او همیشه خندان است و فقط میخواهد دنیا را ببیند که در آتشی که خودش درست کرده میسوزد! اما چرا؟ به چه علتی او دوست دارد دنیا را نابود شده ببیند؟ شاید به خاطر زنش که با بچه ی در شکمش کشته شد!؟ یا به خاطر پدرش که مادرش را در برابر چشمان او کشت و هم چنین آن لبخند مصنوعی را با چاقو بر روی صورت او گذاشت!؟ یا به خاطر اینکه برای اثبات عشقش به همسرش یک لبخند بر روی صورتش حک کرد ولی زنش نتوانست او را تحمل کند و او را ترک کرد!؟دقیقا دلیل این کار های جوکر چیست؟ چه چیزی را میخواهد ثابت کند؟
در قسمتی از فیلم شوالیهی تاریکی دیدیم که جوکر مقدار زیادی پول را برای رساندن یک پیام اتش زد! قطعا آتش زدن پول او را در نظر ما روانی جلوه میدهد اما واقعا فدا کردن این همه پول برای رساندن یک پیام کار احمقانهای است؟ شاید ما اشتباه میکنیم که این همه به پول اهمیت میدهیم!
و هزاران سوال دیگر که میتوانیم درباره ی این صورتک خندان بپرسیم! پس بهتر است دست از سوال پرسیدن برداریم و به سراغ اصل مطلب یعنی شناخت جوکر برویم.
وقتی این مردم متمدن در اوضاع بحرانی قرار بگیرند… حتی حاضر میشن همدیگر رو بخورند!
تا حالا متوجه شدید؟ مردم بعضی وقت ها خیلی به خودشان فکر میکنند. نمیخواهم بگویم که این بد یا اشتباه است. همچنین نمیخواهم مردم را احمق فرض کنم. اتفاقا این خیلی قابل درک است!
ما دوست داریم خودمان را نجیب,صادق و خوب فرض کنیم مخصوصا در مقایسه با دیگران! ما دوست داریم باور کنیم که تا حالا به کسی هیچ آسیبی نزدهایم و اشتباهی مرتکب نشدهایم! روانشناسان این پدیده را برتری گمراه کننده مینامند! این تعصب الکی در درون انسان ها باعث میشود که جنبه های مثبت خودشان را بسیار بیشتر از جنبه های منفی خودشان ببینند! در مغر آن ها , ایشان بسیار بهتر از فردی که واقعا هستند وجود دارند!
بهتر است دوباره بگویم که این پدیده ما را بد و شرور نمیکند. برتری گمراه کننده فقط کاریست که باید مغز ما در طول روز انجام دهد.
در جریان جنگ داخلی انگلیس در صدهی ۱۶ میلادی یک نفر به اسم توماس هابز (Thomas Hobbes) با عقاید مردم درباره ی اینکه مردم ذاتا خوب و درست کار هستند به مخالفت پرداخت و به هیچ عنوان این عقیده را قبول نداشت! در عوض او فکر میکرد که بدون قوانین حاکم بر جامعه انسان ها به دوران بی شعوری و جاهلیت خود باز میگردند! و جامعهی انسان ها تبدیل به یک جامعهی غیر اخلاقی و جهنمی میشود! جامعه ای که در آن انسان ها حاضر میشوند تعداد زیادی انسان بی گناه را از بین ببرند تا زنده بمانند!
امروزه هابز بیشتر به خاطر نظریاتش در فلسفه ی سیاست شناخته میشود. مشهور ترین کار او کتابی به نام نهنگ (Leviathan) است که در بردارنده مشهور ترین سخن اوست:
بدون تمدن، اون چیزی که ترسناکتر از همهست، ترس دائمی و خطر از مرگه؛ و زندگی یه نفر، انفرادی، ناچیز، کریه، پست و کوتاه میشه.
در واقع هابز سعی دارد بگوید که بدون یک ساختار کنترل شدهی اجتماعی (جوکر این ساختار را نوعی خیالبافی میداند) مردم خوی حیوانی میگیرند و تبدیل به قاتل و دزد میشوند!
حال اگر موضوع اصول اخلاقی بود جوکر و توماس هابز الان کنار همدیگر نشسته بودند به اتفاق به هم یادداشت میدادند و با هم میخندیدند! آن ها با هم روی یک موضوع توافق دارند آن هم:
وقتی این مردم متمدن در اوضاع بحرانی قرار بگیرند… حتی حاضر میشن همدیگر رو بخورند!
اما چون موضوع اصلی سیاست اجتماعی است جریان فرق میکند! در این مورد جوکر و هابز همیشه با هم دعوا دارند و در جنگ با هم هستند! جالب است بدانید که اگر توماس هابز تکنولوژی بروس وین را در اختیار داشت یعنی به جای بروس وین بود باز هم داستان بتمن تکرار میشد یعنی هابز تبدیل به بتمن میشد! فقط بتمن دارای یک سبیل و ریش بلند میشد!!!
هابز از جامعه به خاطر جلوگیری از هرج و مرج غیر اخلاقی حمایت کرد! اما از طرف دیگر جوکر چون یک فرد روانی و آشوبطلب است هیچ چیزی را بیشتر از اینکه جامعه را نابود شده ببیند دوست ندارد!
به همینخاطر است که جوکر در کشتی بمب میگذارد. به همین خاطر او آدم میکشد. به همین خاطر او میخواهد یک شهر کامل را به دیوانگی بکشد!
اما طرز تفکر بتمن خیلی فرق میکند. او به مردم ایمان دارد و هیچ وقت امید خود را نسبت به جامعه از دست نمیدهد! همان طور که در صحنه ی پایانی فیلم شوالیهی تاریکی دیدیم که بتمن به جوکر میگوید:
تو فکر میکنی که ذات همه به پلیدیه تو هست؟! تو تنهایی!
اما اشتباه نکنید: یک دلیل پشت دیوانگیهای جوکر است. واقعا آزار دهنده است که جوکر به عنوان یک فردی شناخته میشود که کار های ظالمانه و دیوانه وارش را به صورت تصادفی انجام میدهد! به فساد کشیدن جامعه و تبدیل کردن آن به جامعه ای خالی از هر گونه معنی و قانون چیزی است که جوکر دنبال آن است. اما این که او میگوید هیچ نقشه ای ندارد در واقع یک فکر بکر است! کاری که جوکر انجام میدهد نه بی نظم است و نه تصادفی اتفاقا بسیار منطقی و هدفمند است!
هر چند که در فیلم شوالیهی تاریکی نهایتا جوکر توسط بتمن شکست خورد اما به نظر میرسد که جوکر توانست چیزی را که مد نظرش بود را اثبات کند! هاروی دنت شوالیه سفید گاتهام داشت در راه عدالت قدم بر میداشت تا اینکه جوکر بالاخره توانست او را تا سطح خودش پایین بکشد تا جایی که او تبدیل به دوچهره شد و پنج نفر را بوسیله ی یک روش بیمعنی یعنی پرتاب سکه کشت!
فلسفه و ماموریت جوکر این است که همان حس برتری گمراه کننده را در مردم از بین ببرد و جامعه ی متمدن را تا جایی که به ریشه های وحشیانه گذشته اش برگردد پست کند!
واقعا من شبیه کسی هستم که هدفی داشته باشد؟
حال بیاید دقیق تر شویم تا واقعا بتوانیم جوکر را بهتر بشناسیم. برای این کار لازم است به سراغ یکی از خالقان او در فیلم شوالیهی تاریکی یعنی کریستوفر نولان(Christopher Nolan) برویم. نولان که در کارنامهی خود فیلم های درخشانی مانند Inception دارد کار خودش را با عناوین مستقل کوچک شروع کرد. او این چنین فیلم هایی را با تفکر خوب در مورد هستی گرایی ساخته است.
مکتب هستی گرایی میگوید که هیچ قانونی جز آن هایی که ما در ذهنمان میسازیم وجود ندارد! و ما آن قانون ها را میسازیم تا به چیز های بی هدفی که وجود دارند هدف الکی بدهیم!
فلسفه, راه های نگاه کردن به دنیا را توصیف میکند. آن طور که معلوم است فلسفهی کریستوفر نولان هستی گرایی یا همان مادی گرایی بوده است و این کاملا منطقیست که طرز نگاه نولان به جهان باور ها و عقایدش را شکل دهند و این باور ها هم باعث بشوند به عنوان یک کارگردان حتی ناخودآگاه به سمت شخصیتی مانند جوکر کشیده شود!
من باور دارم هر چیزی که تو رو نمیکشه به طور ساده ای تو رو … پیچیده تر میکنه!
اولین سخن قابل توجهی که از جوکر در فیلم شوالیهی تاریکی میشنویم همین سخن بالاست. در واقع در ادامه ی فیلم جوکر سعی دارد معنی این حرفش را به ما بفهماند. چیزی که این سخن را جالب میکند منشا آن است!
جوکر به چه چیزی باور دارد؟ به چه دلیلی او باید این حرف را بزند؟
مردم این روز ها چه بدانند یا ندانند, بسیاری از عقاید خود را بر مبنای ایده های مادی (یا حداقل در راستای پاسخ به آن ها) قرار میدهدند! ذهن ناخودآگاه آن ها این گونه بزرگ شده است و مردم نمیتوانند خیلی در مقابل آن کاری انجام دهند! همچنین بسیاری از فیلم هایی که این روز ها به مردم نشان داده میشود هم بر مبنای هستی گرایی و مادی گرایی هستند!
دلیل محبوبیت زیاد جوکر این است که او ارزش ها و ایده آل های مربوط به دنیا را به روشی سرگرم کننده بیان میکند و همهی آن ها را به شوخی میگیرد!
تنها قانون برای زندگی کردن در این دنیا، زندگی بدون قانون است!
جاه طلبی و انسان کامل
حال که تا حدودی هستی گرایی را بررسی کردیم سراغ چند مثال خاص از اصول آن و اینکه چگونه فیلم شوالیهی تاریکی آن ها را مخصوصا از طریق جوکر نشان داد میرویم:
منظور از ابر انسان در مکتب ابر انسان , انسان کامل است یعنی انسانی که معنای حقیقی هستی را دریافته است و به طور حقیقی خودش را از خرافات و اشتباهات بشر آزاد کرده است! این انسان بت های درون خودش را شکسته و به معنای حقیقی دست یافته است!
همان طور که در هستی گرایی گفتیم در دنیا هیچ قانونی وجود ندارد. پس چگونه انسان باید در یک دنیای بی قانون زندگی کند؟ اگر این پوچی و بی قانونی درست باشد آنگاه دنیا جای ترسناکی برای زندگی میشود! همان طور که جوکر به بتمن میگوید:
اون موقع دیگه نمیدونیم با زندگیمون چکار کنیم! درسته بتس؟!!
حال این ابر مرد کسی است که به این ترس و وحشت غلبه میکند و قادر است تا ارزش ها و معنی ها و هدف های خاص خودش را به طوری که هیچ چیزی روی آن ها جرزخودش تاثیر نداشته باشد تعریف کند!
یک ابر انسان قدرت طلبیش را در دنیا در آغوش میگیرد و سعی میکند دنیای اطرافش را تغییر دهد! کاری که بتمن هم کرد!
جوکر بتمن را به چالش هایی میکشد تا بتمن را مجبور کند در مورد باور های خود تجدیدنظر کند! او میخواهد که بتمن قانون نکشتن خود را بشکند و این یکی از دلایلی است که دشمنی بتمن و جوکر تا این حد جذاب است! چون مردم میخواهند بدانند که ایا بالاخره بروس وین این قانون را میشکند یا نه؟
وقتی که معلوم میشود که بتمن واقعا فاسد نشدنی است مشخص میشود که او واقعا یک ابر انسان است! او واقعا به قانون ها و کد هایی که برای خودش تعریف کرده وفادار است و هرگز از آن ها روی برنمیگرداند.
به خاطر همین است که رابطه ی بتمن و جوکر تبدیل به یک رابطه ی فوق العاده جذاب شده است چون از یک طرف بتمن را میبینیم که خودش را به قانون هایی فوق العاده ارزشمند محدود کرده است و از طرف دیگر جوکر را میبینیم که به هیچ قانونی پایبند نیست!
پوچی
فلسفه ی جوکر کاملا در مورد پوچی است! البته این خیلی شگفت آور نیست چون جوکر یه دلقک است! او اینکه این دنیا مفهوم یا هدفی دارد را اصلا قبول ندارد و چندین بار هم خیلی آشکارا نظرش را اعلام کرده است. خیلی ترسناک است که فکر کنیم که ما و این دنیا هیچ هدفی نداریم! این طور نیست؟
در این دنیا به جز قضا و قدر خداوند بقیه ی قانون ها ساختگی هستند! از قانون های خداوند میتوان به گردش زمین به دور خودش و به دور خورشید و هم چنین جاذبه ی زمین را نام برد و خیلی از قانون های دیگری که از همان اول خلقت وجود داشته اند. این قانون ها باید پذیرفته شوند چون واقعا وجود دارند مثلا اگر کسی از ارتفاع بلند خودش را پرت کند جاذبه ی زمین او را به پایین میکشد و آسیب میبیند. این یک قانون است. اما ما میتوانیم بر جاذبه غلبه کنیم یعنی میتوانیم با هواپیما بر آن غلبه کنیم. در اصل قضا و قدر خداوند قانونهایی هستند که باید آن ها را بشناسیم تا بتوانیم زندگی کنیم! اما قانون های دیگر مانند تحصیل کردن یا خوردن خوراک در سه وعده یا مسواک زدن و قانون هایی مانند این ها توسط انسان ها وضع شده اند و میتوانند رعایت شوند یا حتی نشوند. اینگونه قوانین بر حسب نیاز انسان ها وضع شده اند مثلا ما مسواک میزنیم تا دندان هایمان سالم بمانند اما در کل میتوانیم این کار را انجام ندهیم! جالب است بدانید که این قوانین که توسط بسیاری از افراد رعایت میشوند حتی برای آن ها شناخته شده نیستند! یعنی بعضی از مردم اصلا نمیدانند چرا باید به هم سلام کنند یا جشن تولد بگیرند یا حتی باید شب بخوابند! این قوانین که توسط خود انسان ها وضع شده است میتوانند رعایت نشوند و جوکر هم دقیقا همین قوانین را رعایت نمیکند! او به هیچ عنوان به خوبی کردن به بقیه (که نوعی قانون محسوب میشود) اعتقادی ندارد و خیلی دیگر از این امثال قوانین را رعایت نمیکند! مثلا آدم میکشد ,دروغ میگوید, دزدی میکند!
اما همین جوکر هم مجبور به رعایت قوانین نوع اول است مثلا او میداند که اگر با تفنگ به خودش شلیک کند میمیرد! پس جوکر هم اون جوری که ما فکر میکنیم بی حد و مرز نیست! چیز ترسناکی که در مورد جوکر وجود دارد و او را این قدر شرور میکند پوچگرایی اوست! او به هیچ قانونی (قانون نوع دوم) خودش را محدود نمیکند و از رعایت نکردن و نقض شدن قوانین حتی لذت هم میبرد! او از هرج و مرج و انفجار و ضرب و شتم لذت میبرد او خود شیطان است!
الان میخواهم توضیح بدهم که دقیقا چرا شخصیت جوکر ذهن های ما را گرفتار کرده است و چرا او این قدر برای ما جالب است. جالب است بدانید این که شخصیت جوکر ما را جذب کند منطقی است!
کارل یونگ (Carl Jung) یک روانشناس سوییسی است که تصویر او را در بالا مشاهده میکنید. او میگوید: ما انسان ها هر چند وقت یک بار بدجوری به هم میریزیم! او این عارضه را با یک مفهوم به نام سایه (Shadow) توضیح میدهد. سایه یکی از بخش های روان افراد است که آن ها معمولا آن را اذعان نمیکنند! این همان بخشی از وجود شماست که میخواهد معلم بد اخلاقتان را بزند یا وقتی با کسی دعوایتان میشود به او ناسزا بگوید یا از کسی انتقام بگیرد! بخشی است که میخواهد تمام قانون ها و حد و مرز ها را رها کند و مانند جوکر بشود! در واقع سایه بخش تاریک وجود همه ی ماست! همان طور که جوکر میگوید:
شما از گشتن به دنبال هیولا ها در زیر تخت هاتون دست برمیدارید وقتی بفهمید آن ها درون شما هستند!
با توجه به کارل یونگ یک نفر برای اینکه بتواند سلامت روانی خودش را حقظ کند باید انگیزه های منفی خودش را بشناسد! باید وجود این وجه تاریک را در درونمان قبول کنیم اما با آن شناخته نشویم. وقتی وجود آن را انکار میکنیم سایه (وجه تاریک ما) آزاد میشود و جان میگیرد تا شما و هم چنین برتری گمراه کننده شما را در هم بشکند و نابود کند!
جوکر بخش تاریک وجودش را آزاد کرده است و حتی خودش هم به آن تبدیل شده است! او هر کاری که بخواهد انجام میدهد و هیچ محدودیتی ندارد. اصلا یکی دیگر از دلایلی که جوکر برای مخاطبان جذاب است همین است! او کار هایی را انجام میدهد که آن ها دلشان میخواهد انجام دهند! همه دوست دارند به اندازه جوکر آزاد باشند. آن ها میخواهند هر کاری که دلشان میخواهد بکنند!
حالا فکر کنم که جواب بیشتر سوال هایمان را راجع به این شخصیت پیچیده و شرور گرفته باشیم. حال دیگر تا حدی میتوانیم بگوییم که چرا این صورتک خندان از هرج و مرج لذت میبرد و چرا او میخواهد به همه اثبات کند که ذات همه ما مانند او شرور و شیطانی است! او دقیقا نقطه ی مقابل بتمن است به عبارتی دیگر آن ها دو روی یک سکه اند! بتمن نماد خوبی و جوکر نماد بدی است. شاید اگر بتمنی نبود جوکری هم بوجود نمیآمد یا اگر جوکری نبود بتمنی هم وجودنداشت! بتمن و جوکر دقیقا دو قطب مخالف هستند جوکر از آشوب و هرج و مرج لذت میبرد و بتمن از عدالت و نظم! بتمن و جوکر با هم معنا مییابند همانگونه که اگر زشت نبود دیگر خوب معنا پیدا نمیکرد.
جوکر عقیده دارد که در درون همه ی ما یک جوکر وجود دارد و میخواهد که ما آن جوکر را آزاد کنیم. حال دیگر به خودمان بستگی دارد.
منبع:dc-comics.ir
عالی...فیلم جوکر و بتمن یکی از بهترین فیلمایی بود که دیدم.تو دیالوگ های جوکر رو میبینی.ولی هیچ وقت به مفاهیم عمیقی که از خودش ارئه میده فکر نمیکنی.عده ی معدودی هستن که مفاهیم عمیق و فلسفی دیالوگاش رو میفهمن.من بعد از چند سال که از اون موقع میگذره هنوز دارم چیازی زیادی درباره ی مفهوم جملات دلقک وقتی که به افکار و ذهن خودم نگاه میکنم دست پیدا میکنم.جوکر اگه شیطان نبود یه فرشته میشد.بدون هیچ حرفی اینو میگم
جوکر
به عقیده من جوکر سه گانه بتمن نولان محبوب ترین ابرشروره
اما خب جز سه گانه وقتی به کمیک های بتمن نکاه میکنی بازم جوکر همین حس رو بهت القا میکنه که من فوق العادم و واقعا هم شخصیت فوق العاده ای هست
صورتک دلقک بهترین و درعین حال ترسناک ترین صورتکی بود که میشد روی یه شخصیتی اینجوری گذاشت در مورد جوکر بروبچ دی سی ترکوندن
و خب بهرتین جوکر هم بیشک جوکره نوالانه چون به شده روی این شخصیت کار شده که باعث شده که بتمن هم توی سایه اون قرار بگیره
و کسی که دنبال کنه کمیک,ها رو امکان نداره عاشق بتمن نشه
به نظر من نولان درمورد جوکر فراتر از عالی حرکت کرد اما در حق بتمن اجحاف شد