در پی حرکتم برای معرفی کتاب ها و مجموعه های برتر سایت goodreads به سراغ فانتزی برتر سال 2013 رفتم.
Results for Best Fantasy
literary awardsNebula Award Nominee for Best Novel (2013), Locus Award for Best Fantasy Novel (2014), World Fantasy Award Nominee for Best Novel (2014), Mythopoeic Fantasy Award Nominee for Adult Literature (2014), Goodreads Choice for Best Fantasy (2013) Specsavers National Book Award for Book of the Year (2013), Paris Review Best of the Best (2013) ...less
Sussex, England. A middle-aged man returns to his childhood home to attend a funeral. Although the house he lived in is long gone, he is drawn to the farm at the end of the road, where, when he was seven, he encountered a most remarkable girl, Lettie Hempstock, and her mother and grandmother. He hasn't thought of Lettie in decades, and yet as he sits by the pond (a pond that she'd claimed was an ocean) behind the ramshackle old farmhouse, the unremembered past comes flooding back. And it is a past too strange, too frightening, too dangerous to have happened to anyone, let alone a small boy.
Forty years earlier, a man committed suicide in a stolen car at this farm at the end of the road. Like a fuse on a firework, his death lit a touchpaper and resonated in unimaginable ways. The darkness was unleashed, something scary and thoroughly incomprehensible to a little boy. And Lettie—magical, comforting, wise beyond her years—promised to protect him, no matter what.
A groundbreaking work from a master, The Ocean at the End of the Lane is told with a rare understanding of all that makes us human, and shows the power of stories to reveal and shelter us from the darkness inside and out. It is a stirring, terrifying, and elegiac fable as delicate as a butterfly's wing and as menacing as a knife in the dark.
مردی میانسال برای شرکت در مراسم یادبودی به محلهی دوران کودکیاش بازمیگردد. خانهشان از میان رفته است، اما او ناخودآگاه به مزرعهای که در انتهای جاده قرار دارد کشانده میشود، جاییکه در هفتسالگی با دخترکی فراموشنشدنی به نام لتی همپستاک، مادرش و مادربزرگش آشنا شده بود. او که از دهها سال پیش دیگر دخترک را از یاد برده بود، حالا با نشستن در کنار برکهای که لتی آن را اقیانوس مینامید، گذشتههای دور را به خاطر میآورد، گذشتهای که میتوانست برای هرکس بسیار خطرناک و هولناک باشد، چه برسد به پسربچهای هفتساله...
چهل سال قبل، مردی در ماشینی مسروقه که در این مزرعه انتهای جاده پیدا شد، خودکشی کرد. مرگ او همچون ماده ای منفجره که انفجاری را منجر می شود، آتشی عظیم را روشن کرد که تبعات غیر قابل وصفی را منجر شد. تاریکی، چیزی که برای پسرک بسیار ترسناک و کاملا غیر قابل درک بود، اکنون آزاد شده بود. و لتی ـ که با جادو، آرامش و دانشی که بیش از آنچه اقتظای سنش بود را داشت ــ قول داده بود هر اتفاقی که بیفتد، از او محافظت کند. . . .
مرسی بابت معرفی.
تعریف اقیانوسی در انتهای جاده رو خیلی شنیدم. و جدیدا قصد داشتم بخونمش. حالا اگه وقت شد:دی
ممنون واقعا دخترم
اتفاقا منم تعریفشو خیلی شنیدم و کتابشو هم دارم باید بخونم ببینم چطوره
ممنون دخترم
خوب دوستان گفتم یه خلاصه فارسی هم براش بذارم
مردی میانسال برای شرکت در مراسم یادبودی به محلهی دوران کودکیاش بازمیگردد. خانهشان از میان رفته است، اما او ناخودآگاه به مزرعهای که در انتهای جاده قرار دارد کشانده میشود، جاییکه در هفتسالگی با دخترکی فراموشنشدنی به نام لتی همپستاک، مادرش و مادربزرگش آشنا شده بود. او که از دهها سال پیش دیگر دخترک را از یاد برده بود، حالا با نشستن در کنار برکهای که لتی آن را اقیانوس مینامید، گذشتههای دور را به خاطر میآورد، گذشتهای که میتوانست برای هرکس بسیار خطرناک و هولناک باشد، چه برسد به پسربچهای هفتساله...
چهل سال قبل، مردی در ماشینی مسروقه که در این مزرعه انتهای جاده پیدا شد، خودکشی کرد. مرگ او همچون ماده ای منفجره که انفجاری را منجر می شود، آتشی عظیم را روشن کرد که تبعات غیر قابل وصفی را منجر شد. تاریکی، چیزی که برای پسرک بسیار ترسناک و کاملا غیر قابل درک بود، اکنون آزاد شده بود. و لتی ـ که با جادو، آرامش و دانشی که بیش از آنچه اقتظای سنش بود را داشت ــ قول داده بود هر اتفاقی که بیفتد، از او محافظت کند. . . .
توی پست اصلی قرار داده میشه
این کتاب توسط انتشارات پریان به چاپ رسیده است. مترجم این اثر فرزاد فربد نام دارد.
اقیانوس انتهای جاده
نويسنده: نيل گيمن
مترجم: فرزاد فربد
ناشر: پريان
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 260
اندازه كتاب: رقعی
مرسی تعریفشو شنیده بودم!((72))