بسم الله
این اولین تایپیکیه که تویه این انجمن میزنم ایشالا دوستان استقبال کنن هر سوالی که راجب فیزیک کانتوم یا در مورد کلا فیزیک براتون پیش اومده اینجا میتونین بزارین تا شاید یه نفرپیدا بشه جوابه سوالتون رو بدونه اگه هم دیدین یه سوالی جالبه جوابشم میدونستین میتونین اینجا بزارید تا دیگرانم استفاده کنن
اولین سوال رو خودم شروع میکنم بایدم بگم مشکله مفهومی دارم اگه کسی اطلاعی چیزی داره ممنونه جوابش میشم اگه چیزی از سوالم هم براتون نا مفهوم بود ذکر کنین روشن سازی میکنم
خب طبق اصل موضوع هایه نسبیت خاص سرعت نور تو تمامیه مراجع لخت و ساکن یکیه(منظور این که اگه شما به سمت یه پرتویه نور بدویی بازم نور با سرعت c به شما نزدیک میشه نه با سرعت c+v وحتی اگه ساکن هم بایستی بازم نور باهمین سرعت به شما میرسه حتی اگه از دست یه پرتوه نور فرارم کنی بازم نور با همون سرعت و نه کمتر به شما میرسه) حالا یه آزمایشه ذهنی مشهوری داریم که توش اتساع زمان و ... معلوم میشه من یه جایه این آزمایش مشکل دارم این آزمایش هم تویه کتاب فیزیک پایه اثر فرانک.ج.بلت به صورت مفصل توضیح داده شده خلاصه آزمایش اینه که اگه (از s و y استفاده نمیکنم شاید گیج کنندش کنه) باب وسطه یه جاده ایستاده باشه اگه در ابتدا و انتهایه جاده همزمان دوتا چراغ پرنور روشن شن باب هردورو چون به یه فاصله از هرکدومشون هست همزمان میبینه که روشن شدن چون پرتو هیاه نوری همزمان به باب میرسن به عبارتی باب اگه نزدیک به چراغه آلیس باشه و از چراغه حنا دورتر از باب باشه اول چراغه آلیس رو میبینه که روشن میشه چون پرتو هایه نوره چراغه آلیس زودتر از پرتو هایه نوره چراغه حنا به چشمایه باب میرسن چون نزدیکترن حالا اینجا مشکلی به وجود میاد طبق نظریه نسبیت اگه باب از نزدیکی چراغه آلیس به سمته وسطه جاده دوباره بدوه به عبارتی به چراغه حنا نزدیک شه تو لحظه ای که به نقطه ی وسطه جاده میرسه اگه حنا و آلیس همزمان چراغاشون رو روشن کنن اونوقت باب اول چراغه حنا رو میبینه که روشن میشه بعد چراغه آلیس رو این اصل همون اتساعه زمانه سواله من اینجاست که طبق اصل نسبیت خاص سرعت نور تو تمامیه مراجه ساکن و لخت یکیه بنابرین با اینکه باب داره به سمت چراغه حنا میدوه با این حال پرتو هایه نوره آلیس و حنا بازم باید بهش همزمان برسن به عبارتی سرعته نوره چراغه حنا + سرعته دویدن باب به سمته چراغه حنا نمیشه طبق نسبیت باید نور چراغ حنا و نور چراغه آلیس با اینکه باب داره از چراغه آلیس با یه سرعتی دور میشه و با یه سرعتی به چراغه حنا نزدیک میشه همزمان به باب برسه
باب بین چراغه الیس و حنا تویه سکون ایستاده و پرتو هایه نوره چراغه حنا و آلیس همزمان به چشمه باب میرسه
باب در حاله دویدن به سمت وسط جاده و دیدن اول پرتوهایه چراغه حنا
نکته ای که میمونه باب پشته سرشم چشم داره ....
سفر تو زمانم هست چون داری میری گذشته ی یه دنیایه دیگه البته تخیلی بودنش نه تخیلی نیست چون گفتم اگه تو به عقب برگردی نا خودآگاه خاطراتتم همراهه خودت میبری تویه اون دنیا در صورتی که تویه اون دنیا اصلا اون خاطرات اتفاق نییوفتادن پس درواقع وارد یه دنیایه دیگه شدی
اینم بگم دیگه 99% دانشمندا قبول کردن که زمان مثل رودخانست و میتونه پیچ برداره یا انشعاب داشته باشه تو خودت وقتی یه تصمیم میخوای بگیری اون لحظه زمان رو به هزاران دنیایه جداگانه تقسیم کردی که تویه هرکدوم یه تصمیم گرفتی و یه جور عمل کردی
خب دیگه بنظرتون مشکلی نداره سفر تو گذشته؟
اینم بگم شما میتونی تو گذشته با همین تکنولوژی امروزی هم سفر کنی البته نمیری عصر حجر ولی تا چند ثانیه یا حتی دقیقه هم میشه برگردی به گذشته تازه تو دنیایه موازی میری که کپی برابره اصله دنیایه خودته کسی میدونه چطوری؟
کسی میدونه قضیه این درهم تنیدگی کوانتومی چیه ؟ یه مشت کلیات میدونم ازش ولی نمیدونم دقیق چیه اینطور که متوجه شدم با پرتویه لیزر اتم هارو به یه حالت خاص و منظمی در میارن ولی نفهمیدم چطور
@sickkmind 84249 گفته:
سلام .
این اولین پستم پس اگه اشکالی دارد به بزرگی خودتون ببخشید.
در مورد سفر در زمان ، سفر به گذشته که کلن از نظر من ملقاست چه منطقی چه فلسفه ای ، چون یا پارادوکس ایجاد میشه یا جبر.
در مورد آینده اول یه چیزی روو بگم ،به نظرم واژه سفر درست نیست اگه بگیم مهاجرت درست تره چون اگه بری آینده دیگه نمیتونی برگردی پس باید همون جا بمونی پس سفر نیست دیگه چون سفر برگشت هم داره. سفر به آینده هم طبق نظریه ی نسبیت که کند شدن و تند شدن گذر زمان (با توجه به واحد زمانی،یا آزمایش ساعت نوری)امکان پذیره ولی الان خیلی زیادش نه. شما میری یه جایی که مثلا واحد زمانش 2 برابر زمینه یعنی یه روزش 2 روزه . 100 روز اونجا میمونی بعد برمیگردی ، و در زمین 200 روز گذشته حالا هرچی این واحدها اختلاف بیشتری باشد ،شما میتونی بیشتر به جلو حرکت کنی .
توصیه میکنم فیلم "اینتر استلار"و هم حتما ببینید.
تاپیک جالبیه مشکلیم نداره پسرم
درمورد دیدم فیلم هم دیدمش
درمورد سفر به زمان والا منم درمورد سفر به گذشته خیلی شک دارم امکان پذیر باشه اما درمورد اینده سفر کردن خب باید دید این سفر چه ویژگی هایی داره
اونجوری که به نظر میاد شما می گی به نظر سفر در زمان نیست.درواقع اینه که برای بنده سریع تر زمان می گذره بری یکی کند تر.یا به عبارتی زندگی برای من با سرعت بیشتری می گذره
انگار یه چرخ دنده ی بزرگ که یه سوراخ دایره ای شکل وسطش داره
اگر این چرخ دنده بچرخه هم زمان اون سوراخ داخل چرخ دنده هم داره می چرخه
درواقع چرخ دنده و اون سوراخه با هم دارن می چرخن اما یکیش مسافت خیلی بیشتری رو طی می کنه یکیش مسافت خیلی کمتر
اگر بنده برم یه جایی که سرعت گذر زمان خیلی بیشتر باشه انگار من توی اون سوراخ وسط چرخ دنده ایستادم و دیگرون روی خود چرخ دنده(از یه نگاه دیگه دقیقا برعکس من روی چرخ دنده هستم و بقیه توی اون سوراخه:دی )
این یه سفر در زمان نیست به نظرم
اما درمورد سفر در زمان یه حالت به نظر من می رسه
اونم اینکه فرد در یک زمان مکان خاصی به وسیله کرم چاله یا هر چرت و پرت دیگه ای (:دی) منتقل بشه به اینده که چنتا نتیجه در بر داره
یکی اینکه انگار اینجا غیب شده و دیگه نقشی در اینده ایفا نمی کنه
یعنی این اینده ای که بهش سفر کرده اینده ای هست که خودش درش حضور نداره
یعنی نمیشه این اینده ای که بهش سفر کرده خودشو درونش داشته باشه
مگر اینکه تصویر اینده رو ببینه.مگر اینکه متوجه بشه در اینده چی می شه ولی خودش در اینده حضور نداشته باشه
نمی دونم چقدر تونستم منظورمو برسونم
این روزا خیلی حوصله بحث و اینا ندارم برای همین دیگه بیشتر از این حرف نمی زنم:دی
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
@paradoxy 84257 گفته:
خب پس درست حدس زدم شما مشکل پارادوکسه بابابزرگ رو داری (محمد حسین نیشخند نزن)
من ماشین زمانی میسازم و میرم به زمان پدر بزرگ و مادربزرگم خب حالا من اینجا یه سوال میکنم از شما وقتی به گذشته میرم و پدربزرگ ومادربزرگم رو میبینم آیا خاطراتی که باهاشون داشتم (سفرایی که باهاشون رفتم - عیدی هایی که ازشون گرفتم و ..)
رو به خاطر دارم؟بنظره من دقیقا همینطوره (درواقع نظره دانشمنداست )
خب حالا من یه دیوونه روانی هستم و تصمیم به قتلشون دارم حالا چند حالت پیش میاد
1-حالت اول همون جبره که کلا باطله شما هم اشاره کردی بهش (یه قدرته ماورایی جلویه این کارم رو میگیره)
2-حالت دوم اینه که من موفق به کشتنشون میشم و در آن دود میشم میرم تو هوا (تو آیینده و گذشته خودم دستکاری کردم که پارادوکسه)
3-حالت سوم که شما بهش توجه نکردی اینه که همونطور که اشاره کردم من خاطراتم رو نسبت به پدربزرگ و مادربزرگم دارم این یعنی اینکه اونها در داخل دنیایه من با هم ازدواج کردن بچه دار شدن و بعد هم من این خاطرات رو باهاشون طی کردم و بعدم اگه مردن سره مزارشون رفتم بنابرین این پدربزرگ و مادربزرگی ه الآن جلویه منن تویه یه دنیایه موازی هستن که قراره به دست من کشته بشن و در واقع آینده ی اون دنیا قراره بدست من رقم بخوره بنابرین موفق به کشتنشون میشم و تویه اون دنیا قاتلی به وجود میاد که از آینده ی یه دنیایه دیگه به گذشته ی یه دنیایه دیگه سفر کرده و اونجا پدربزرگ و مادربززرگ همزادش رو کشته (اگه نا مفهومه شما بگو من از نو توضیح میدم )
دوتا فرض اول و دوم شما هم تقریبا یکیه کاملا منم با شما هم عقیده هم که اونا باطلا
درواقع من فکر می کنم یه حالت چهارمی هم هست
البته بسیار شبیه به حالت سوم
اینم محتمله
بنده وقتی می رم به گذشته درواقع بعد از اون گذشته دیگه اینده ای وجود نداره
اینده ای بوده که از بین رفته الان دوباره از نو اینده به شکل دیگری براساس اون چیزی که من در حال(گذشته ی سابق) تغییر می دم
بنابراین درواقع سفر به دنیایی دیگه نیست همون دنیاست اما به جای تغییر های ماهیتی تغییر وجودی می کنه(این جا دیگه زد به وادی فلسفه )
یعنی به جای اینکه ماهیت عوض بشه مثلا از ماده بشه غیر ماده یا ...تغییر در وجود یا عدم وجوده یعنی اینده ای که بنده ازش اومدم دیگه وجود نداره الان فقط حالی وجود داره که بنده درش تغییر ایجاد می کنم
اگر اینجوری حساب کنیم با نسبیت زمان هم کاملا هم خونی داره
با مثاله چرخدندت خیلی حال کردم (هیچی ازش نفهمیدم((200)) ) دقیقا طرزه تفکره منم همینه البته
حالت 4 م رویای برایه یه مسافر زمان بنظر میرسه ولی اگه تویه دنیایه خودش به گذشته سفر کنه و طبق مورد 4 که میتونه تغییر تویه این دنیا ایجاد کنه پس میتونه بزنه پدر مادرش رو بکشه و از هستی محو شه البته اینم امکان پذیر نیست چون درست وقتی میخواد پدر مادرش رو بکشه یاده مادرش میوفته که براش ناهار میپخت وپدرش که داشت از سرکار برمیگشت با کشتنه پدرمادرش سرنوشت اون خاطرات چی میشن؟بالاخره اتفاق افتاده بودن یا نه؟مسلما اتفاق افتادن که اونارو بخاطرداره پس چطور میشه اونا خاطرات نابود بشن؟این ممکن نیست ازین بابت اگه پدر مادرشو بکشه درواقع یه آینده دوم یا به عبارته دیگه یه جهان موازی با جهانه خودش ساختهکه تویه این جهان خودش متولد نمیشه اون بنده 4 شما مشکل پارادوکس اطلاعات داره
(ولی جدی بخش توضیحاتت راجب سفر در زمان و اینا دقیقا همونیه که دانشمندا تعریفش میکنن)
فقط یه سوال اگه سریع تر این چرخ دنده ه برات بچرخه خب اصولا تو به آینده سفر میکنی و بالعکس چرا سفر تو زمان نیست؟اینطوری که نمیشه با یه دکمه یهو بری گذشته با یه دکمه بری آینده اول باید شتاب بگیری به سرعت نور و فراتر ازون برسی بعد تو واحد زمان با اون سرعت حرکت میکنی تغییرات نسبی محسوس میشن برات کرم چاله هم باید ازش خارج شی البته کرم چاله هنوز رویت نشده بنظرمم یکم خیالیه ولی سیاه چاله که هست میتونی بری تو سیاه چاله بعدم با سرعته ماورایه نور ازش خارج شی سفر در زمانم کرده باشی
@paradoxy 85120 گفته:
با مثاله چرخدندت خیلی حال کردم (هیچی ازش نفهمیدم((200)) ) دقیقا طرزه تفکره منم همینه البته
حالت 4 م رویای برایه یه مسافر زمان بنظر میرسه ولی اگه تویه دنیایه خودش به گذشته سفر کنه و طبق مورد 4 که میتونه تغییر تویه این دنیا ایجاد کنه پس میتونه بزنه پدر مادرش رو بکشه و از هستی محو شه البته اینم امکان پذیر نیست چون درست وقتی میخواد پدر مادرش رو بکشه یاده مادرش میوفته که براش ناهار میپخت وپدرش که داشت از سرکار برمیگشت با کشتنه پدرمادرش سرنوشت اون خاطرات چی میشن؟بالاخره اتفاق افتاده بودن یا نه؟مسلما اتفاق افتادن که اونارو بخاطرداره پس چطور میشه اونا خاطرات نابود بشن؟این ممکن نیست ازین بابت اگه پدر مادرشو بکشه درواقع یه آینده دوم یا به عبارته دیگه یه جهان موازی با جهانه خودش ساختهکه تویه این جهان خودش متولد نمیشه اون بنده 4 شما مشکل پارادوکس اطلاعات داره
(ولی جدی بخش توضیحاتت راجب سفر در زمان و اینا دقیقا همونیه که دانشمندا تعریفش میکنن)
فقط یه سوال اگه سریع تر این چرخ دنده ه برات بچرخه خب اصولا تو به آینده سفر میکنی و بالعکس چرا سفر تو زمان نیست؟اینطوری که نمیشه با یه دکمه یهو بری گذشته با یه دکمه بری آینده اول باید شتاب بگیری به سرعت نور و فراتر ازون برسی بعد تو واحد زمان با اون سرعت حرکت میکنی تغییرات نسبی محسوس میشن برات کرم چاله هم باید ازش خارج شی البته کرم چاله هنوز رویت نشده بنظرمم یکم خیالیه ولی سیاه چاله که هست میتونی بری تو سیاه چاله بعدم با سرعته ماورایه نور ازش خارج شی سفر در زمانم کرده باشی
خخخخخخخخخخخ
نگاه کن درمورد چرخ دنده بزار بهتر توضیح بدم
یادته یه سوالتی داشتیم این مدلی بود که می گفتن یه تایر یا چرخی هست که محیط درونیش مثلا 5 متره و محط بیرونی مثلا 9 متر؟؟
منظورم این بود که مثلا اگر بنده برم توی یه سیاره ای که سرعتش خیلی بیشتر از سرعت زمنی باشه و زمان برام کند بشه اینجوری نیست که من در زمان سفر کرده باشم.
درواقع اینه که هر لحظه ای که من گذرونم افراد روی کره زمینم دارن می گذرونن
یعنی اینکه اینجوری نیست اونا ثبات باشن بعد من برم به اینده
اینجوریه که انگار بنده در مدت کوتاه تری مقدار ماجراهای بیشتری رو طی می کنم
انگار که دنیا در اطراف من با سرعت بیشتری بگذره تا من
سرعت دنیا بیشتر از من باشه درنتیجه یه کسی که با بنده بدنیا اومده یه مرد 90 ساله شده و من 20 سالمه
منظورم از مثال چرخ دنده این بود و گفتم این سفر در زمان نیست.استفاده از نسبیت زمانه
پس وقتی من برم یه سیاره ی دیگه یا سفینه ای که به سرعت نسبی برسه و زمان برای من کند بشه در زمان سفر نکردم فقط هر لحظه ای که من سپری می کنم انگار چند ساعت یا ...زمین یا هرجای دیگه هست
سفر دز مان به نظرم خیلی فرق داره.
درمورد اولی که گفتی و پارادوکسی که مطرح یم کنی اتفاقا این مشکلو نداره یه بار دیگه بخونی حرفمو متوجه منظورم می شی:دی
مثله اینکه متوجه نشدی که کاملا فهمیدم چی میگی حتی تعریفم کردم از مثاله قشنگت ولی احتمالا خوده شما متوجه منظوره من نشدی که گفتی دوباره بخون!
البته بسیار شبیه به حالت سوم
اینم محتمله
بنده وقتی می رم به گذشته درواقع بعد از اون گذشته دیگه اینده ای وجود نداره
من گفتم اتفاقا اون آینده ای که میگی وجود نداره وجود داره چطور؟خاطراتت!! (میشه دلایله دیگه ای هم گفت ولی ملموس ترینش همینه)همینکه تو دنیایه خودت برمیگردی به عقب (نه اینکه به یه جهان موازی بری)وقتی تصمیم بگیری مثلا پدر مادرت رو بکشی با توجه به حرفت دیگه تویه اون دنیا وجود نخواهی داشت!چون
بنابراین درواقع سفر به دنیایی دیگه نیست همون دنیاست اما به جای تغییر های ماهیتی تغییر وجودی می کنه(این جا دیگه زد به وادی فلسفه )
درواقع با تغییر وجودی که تویه اون دنیا میدی خودت رو نابود میکنی درست؟نه من میگم درست نیست چون اون اطلاعاتت (خاطرات)همراهه خودت نابودمیشن پس پارادوکسه اطلاعات به وجود میاد(یه جواریی دوتا پارادوکسه ولی یکیشم برایه نقض کافیه)
اگه با مثاله خاطره خوب متوجه نمیشی میتونم مثالایه دیگه ای هم بزنم ولی این قابل فهمترینشه
منظورم این بود که مثلا اگر بنده برم توی یه سیاره ای که سرعتش خیلی بیشتر از سرعت زمنی باشه و زمان برام کند بشه اینجوری نیست که من در زمان سفر کرده باشم.
خب دقیقا من اسمه این اتفاق که زمان برات کند میشه رو سفر تو زمان میزارم چطور؟چون اگه زمان رو یه رودخونه بگیری که توهم توش شناوری با کند شدن زمان انگار که تو داری سعی میکنی خلافه جهته رودخونهه حرکت کنی این حرکتی که میکنی یا به عبارت دیگه سفری که تویه این رودخونه میکنی همون سفر تو زمانه
@paradoxy 85152 گفته:
مثله اینکه متوجه نشدی که کاملا فهمیدم چی میگی حتی تعریفم کردم از مثاله قشنگت ولی احتمالا خوده شما متوجه منظوره من نشدی که گفتی دوباره بخون!
درواقع من فکر می کنم یه حالت چهارمی هم هست
البته بسیار شبیه به حالت سوم
اینم محتمله
بنده وقتی می رم به گذشته درواقع بعد از اون گذشته دیگه اینده ای وجود نداره
تا اینجاش که عین حرف منه
من گفتم اتفاقا اون آینده ای که میگی وجود نداره وجود داره چطور؟خاطراتت!! (میشه دلایله دیگه ای هم گفت ولی ملموس ترینش همینه)همینکه تو دنیایه خودت برمیگردی به عقب (نه اینکه به یه جهان موازی بری)وقتی تصمیم بگیری مثلا پدر مادرت رو بکشی با توجه به حرفت دیگه تویه اون دنیا وجود نخواهی داشت!چون
اهااااااا
نگاه کن خاطراتت دلیلی می شه بر اینکه وجود داااشته
نه اینکه وجود داره
وجود داشته که تو خاطراتی ازش داری ولی به این معنی نیست که وجود داره
اگر به گذشته ای برگردی که هنوز خودت قبلیت بدنیا نیومدی که بلایی سرت نمیاد چون اینده قبلی که تو همین بچه بودی دیگه از بین رفته
درواقع تو دیگه همین بچه نیستی
هرچند اگر نیومده بودی به گذشته همین بچه بودی
گرفتی منظورمو؟؟
ه خاطرات دلیل بر اینکه هست نیست.دلیل بر اینه بوده بوده
بنابراین درواقع سفر به دنیایی دیگه نیست همون دنیاست اما به جای تغییر های ماهیتی تغییر وجودی می کنه(این جا دیگه زد به وادی فلسفه )
درواقع با تغییر وجودی که تویه اون دنیا میدی خودت رو نابود میکنی درست؟نه من میگم درست نیست چون اون اطلاعاتت (خاطرات)همراهه خودت نابودمیشن پس پارادوکسه اطلاعات به وجود میاد(یه جواریی دوتا پارادوکسه ولی یکیشم برایه نقض کافیه)
اگه با مثاله خاطره خوب متوجه نمیشی میتونم مثالایه دیگه ای هم بزنم ولی این قابل فهمترینشه
منظورم این بود که مثلا اگر بنده برم توی یه سیاره ای که سرعتش خیلی بیشتر از سرعت زمنی باشه و زمان برام کند بشه اینجوری نیست که من در زمان سفر کرده باشم.
خب دقیقا من اسمه این اتفاق که زمان برات کند میشه رو سفر تو زمان میزارم چطور؟چون اگه زمان رو یه رودخونه بگیری که توهم توش شناوری با کند شدن زمان انگار که تو داری سعی میکنی خلافه جهته رودخونهه حرکت کنی این حرکتی که میکنی یا به عبارت دیگه سفری که تویه این رودخونه میکنی همون سفر تو زمانه
خب مگه زمان رودخونه هست؟؟
اگر به رودخونه یه جایی تشبیه شده قرار نیست همه ویژگی های رودخونه رو داشته باشه
بعد تازه این که به این معنی نیست که برگشتی به گذشته یا رفتی به اینده
مشکل اینجاست که زمان رودخونه نیست.زمان کند می شه تند یم شه.تو مکان های مختلف و سرعت های مختلف تند و کند می شه اما رودخونه نه
و اگر من به سرعت نسبی رسیده باشم به این معنی نیست که بنده برام زمان حرکت نمیکنه
یا به این معنی نیتس که من اتفاقی رو از دست می دم
هرچی برای کسی در زمین میگذره برای منم گذشته انگار
مثالی که درمورد چرخ زدم یادته؟؟به اون فکر کن
چرخ داخلی و چرخ بیرون همزمان دارن می گردن
هرمکانی که چرخ بیرونی بره چرخ داخلی هم میره چون با همن
خب نشد دیگه
وقتی وجود داشته بعد وجود نخواهد داشت یعنی داره اون خاطرات نابود میشه دیگه یعنی پارادوکس اطلاعات میدونم منظورت اینه که دیگه کلا اون خاطرات اتفاق نمیوفتن ولی همین که تو ذهنت داری اون خاطرات رو همون اطلاعاتی که تو ذهنه خودته چه بلایی سرش میاد؟
اصن یه مثال دیگه میزنم تو سفر میکنی به گذشته روزه خاستگاریت روزی که عاشقه دختری میشی که بعدها باهاش ازدواج میخوای بکنی حالا نمیزاری اون خواستگاری به ثمر برسه حالا خوده گذشتت رو راغب میکنی با یکی دیگه عروسی کنه حالا خوده تو که سفر کرده بودی گذشته خاطراتت به محضه اینکه خوده گذشتت با یه عروسه دیگه ازدواج میکنه نابود میشه یا نمیشه؟
اگر به گذشته ای برگردی که هنوز خودت قبلیت بدنیا نیومدی که بلایی سرت نمیاد چون اینده قبلی که تو همین بچه بودی دیگه از بین رفته
این تعریفی که کردی همون جهانایه موازیه یعنی مورد 3 درواقع وارد جهانی موازی میشی که تو همون بچه نیستی وگرنه تویه این دنیا اگرچه به قبله خودت رفتی ولی بازم همون بچه ای چون تویه همین دنیایی گرفتی؟
@paradoxy 82138 گفته:
بسم الله
این اولین تایپیکیه که تویه این انجمن میزنم ایشالا دوستان استقبال کنن هر سوالی که راجب فیزیک کانتوم یا در مورد کلا فیزیک براتون پیش اومده اینجا میتونین بزارین تا شاید یه نفرپیدا بشه جوابه سوالتون رو بدونه اگه هم دیدین یه سوالی جالبه جوابشم میدونستین میتونین اینجا بزارید تا دیگرانم استفاده کنن
اولین سوال رو خودم شروع میکنم بایدم بگم مشکله مفهومی دارم اگه کسی اطلاعی چیزی داره ممنونه جوابش میشم اگه چیزی از سوالم هم براتون نا مفهوم بود ذکر کنین روشن سازی میکنم
خب طبق اصل موضوع هایه نسبیت خاص سرعت نور تو تمامیه مراجع لخت و ساکن یکیه(منظور این که اگه شما به سمت یه پرتویه نور بدویی بازم نور با سرعت c به شما نزدیک میشه نه با سرعت c+v وحتی اگه ساکن هم بایستی بازم نور باهمین سرعت به شما میرسه حتی اگه از دست یه پرتوه نور فرارم کنی بازم نور با همون سرعت و نه کمتر به شما میرسه) حالا یه آزمایشه ذهنی مشهوری داریم که توش اتساع زمان و ... معلوم میشه من یه جایه این آزمایش مشکل دارم این آزمایش هم تویه کتاب فیزیک پایه اثر فرانک.ج.بلت به صورت مفصل توضیح داده شده خلاصه آزمایش اینه که اگه (از s و y استفاده نمیکنم شاید گیج کنندش کنه) باب وسطه یه جاده ایستاده باشه اگه در ابتدا و انتهایه جاده همزمان دوتا چراغ پرنور روشن شن باب هردورو چون به یه فاصله از هرکدومشون هست همزمان میبینه که روشن شدن چون پرتو هیاه نوری همزمان به باب میرسن به عبارتی باب اگه نزدیک به چراغه آلیس باشه و از چراغه حنا دورتر از باب باشه اول چراغه آلیس رو میبینه که روشن میشه چون پرتو هایه نوره چراغه آلیس زودتر از پرتو هایه نوره چراغه حنا به چشمایه باب میرسن چون نزدیکترن حالا اینجا مشکلی به وجود میاد طبق نظریه نسبیت اگه باب از نزدیکی چراغه آلیس به سمته وسطه جاده دوباره بدوه به عبارتی به چراغه حنا نزدیک شه تو لحظه ای که به نقطه ی وسطه جاده میرسه اگه حنا و آلیس همزمان چراغاشون رو روشن کنن اونوقت باب اول چراغه حنا رو میبینه که روشن میشه بعد چراغه آلیس رو این اصل همون اتساعه زمانه سواله من اینجاست که طبق اصل نسبیت خاص سرعت نور تو تمامیه مراجه ساکن و لخت یکیه بنابرین با اینکه باب داره به سمت چراغه حنا میدوه با این حال پرتو هایه نوره آلیس و حنا بازم باید بهش همزمان برسن به عبارتی سرعته نوره چراغه حنا + سرعته دویدن باب به سمته چراغه حنا نمیشه طبق نسبیت باید نور چراغ حنا و نور چراغه آلیس با اینکه باب داره از چراغه آلیس با یه سرعتی دور میشه و با یه سرعتی به چراغه حنا نزدیک میشه همزمان به باب برسه
باب بین چراغه الیس و حنا تویه سکون ایستاده و پرتو هایه نوره چراغه حنا و آلیس همزمان به چشمه باب میرسه
باب در حاله دویدن به سمت وسط جاده و دیدن اول پرتوهایه چراغه حنا
نکته ای که میمونه باب پشته سرشم چشم داره ....
درنهایت یه نفر تویه انجمن فیزیک پیدا شد و ثابت کرد حق با منه بهرحال مشکله این آزمایش همون برابری فاصله بود هروقت فاصله دو رویداد از ناظری برابر باشه آنگاه اون دو رویداد برایه ناظر همزمان خواهد بود
اصلاح شده این آزمایش رو میشه تویه کتاب آشنایی با نسبیت خاص لورنتس پیدا کرد که نشون میده دو پدیده همزمان از نظر ناظرایه مختلف ممکنه همزمان بنظر برسه یا نرسه.لازم دیدم اینجا ذکر کنم
یه سوال تقریبا بی ربط به فیزیک کوانتوم داشتم دیگه الکی تایپیک نمیزنم
آیا سیاره ای ,ستاره ای یا هر چیز دیگه ای که چرخش به دور خودش(حرکت وضعی) نداشته باشه ولی قمر یا سیاره یا هرچیز دیگه که تحت تاثیر نیروی گرانشش باشه داریم؟
به عبارت ساده تر زمینی که دور خودش نچرخه و ماه داشته باشه یه همچین مثالی لطف کنید برام بزنید خیلی دنبالشم چیزی پیدا نکردم تو اینترنت (با منبع مثال بزنیدا)