تسلسل(زنجیروارگی)
معروف ترین و قدیمی ترین برهان اثبات خدا برهان علیت است
علیت رابطه ی بین یک رویداد (علت) و رویدادی دوم (معلول) است که در آن رویداد دوم نتیجه ی رویداد نخست است.برهان علیت از رابطه ی علیت استفاده کرده است و می گوید وجود هرچیزی در جهان به چیزهایی دیگر وابسته است و بدین وسیله تلاش دارد که ثابت کند هر وابسته ای به چیزهای دیگری وابسته است تا زمانی که تمام وابسته ها به یک وجود وابسته شوند که آن وجود را خدا می نامیم.اما بعد از فهمیدن این برهان ذهن بسیاری از افراد چنین می اندیشد:
بهنظر معقول میرسد که امتداد سلسله علتها و معلولها را درآینده تا بینهایت بدانیم درست به همان وجه که بزرگترین عدد وجود ندارد؛ زیرا همواره میتوانیم به هر عددی که بزرگترین فرض شدهاست، عددی بیفزاییم. اگر وجود سلسلهای بیپایان رو به آینده به هیچ عنوان محال نیست، چرا سلسله ی معلولها و علتها درگذشته تا بینهایت امتداد پیدا نکند؟
این پرسش معقول را تسلسل می نامند
در اصطلاح فلسفه تسلسل یعنی ترتیب وادامه سلسله علت و معلول تا بی نهایت.
تسلسل علل و معلولها تا بی نهایت، از جمله مباحث مهم فلسفی وکلامی بوده، و بسیاری از مسایل مهم فلسفه مانند: مساله «اثبات واجب الوجود بالذات » و... به آن وابسته است این مساله جایگاه بلند و خاصی در مباحث کلام و فلسفه دارد; چه این که مهم ترین مسایل علم کلام درباب اثبات واجب الوجود تعالی است، و همه موضوعات و مسایل علم کلام عاقبت به خداشناسی منتهی می گردد.
همچنین تسلسل سبب شده است که برهان علیت ناقص بماند و برای تعداد قابل توجهی از افراد کاملا قابل قبول نباشد.
تعدادی از افراد نیز باطل بودن تسلسل را بدیهی می دانند(عموما معتقدین به ادیان الهی) و بر این باورند که از باید وجود مستقلی در زنجیره علیت باشد.هرچند آن دسته از افراد که تسلسل را بدیهی می دانند دلیل خاصی برای آن اقامه نمی کنند.
این نوشتار بطلان یا درستی تسلسل را بررسی می کند.
برای درک علیت ما از معلول به علت رسیدیم اما با کمی فکر متوجه می شویم علت نخست وجود داشته سپس معلول وجود پیدا کرده است و دلیل آن علت است.یعنی تا زمانی که علت نبوده معلولی نیز نبوده است.برای نمونه اگر دیوار قسمتی از خانه گرم است به این دلیل است که شوفاژ از قبل روشن بوده است و باعث گرم شدن دیوار کنار خود شده. اما نخست شوفاژ روشن شده سپس دیوار گرم شده است.
و به همین شکل سلسله ی علت و معلول به عقب بر می گردد و و قبل از هر معلولی(همان علت قبلی) ، علتی دیگر وجود داشته که سبب علت بعد از خود شده است.پس اگر معلولی وجود دارد بدین معنی است که علتی وجود داشته است که باعث آن شده است
حال تسلسل می گوید وقتی تمام پدیده ها به علتی واحد رسیدند خود آن علت واحد علتی دارد و آن علت نیز علتی دارد و...
از انجایی که گفتیم اگر معلولی وجود دارد پس قبل آن علتی بوده است در تسلسل نیز چون جهان وجود دارد باید از قبل علتی وجود می داشته است که این جهان بوجود امده و اگر آن علت ها تا بی نهایت ادامه پیدا کنند پس هیچ زمانی نباید این جهان بوجود می آمده است
به بیانی دیگر با فرض درستی تسلسل وقتی سلسله تا بی نهایت ادامه پیدا کند پس هیچ گاه علت ها به انتها نمی رسند پس نباید هیچ گاه معلولی نیز بوجود بیاید و از آن جایی که معلول بوجود آمده پس سلسله باید به انتها برسد یا درواقع این زنجیر علت و معلول انتها دارد.
محمد حسین موسوی منزه
خواهشمندم دیدگاه فراموش نشه
امممم دخترم الان واقعا فکر کردی من اینا رو نمی دونستم؟؟؟؟؟((3))((3))((3))((3))الان واقعا فکر کردی فکر می کردم تسلسل درسته؟؟؟؟
الان احیانا فهمیدی موضوع تاپیک چی بود؟؟؟؟؟؟؟کلا یک ساعت من داشتم یه چیزی با همین مضمون می گفتم
درضمن دخترم این استدلالی که شما گفتی اصلا قابل قبول نیست
اول اینکه دوره نمیشه و تسلسل می شه
دوره با تسلسل فرق داره
ممنون بابایی که پستا رو پیگیری میکنی و جواب میدی!
آخجون بحث
وقتی پست اولیه رو می خونی خود به خود یه سری اشکالات و شبهات تو ذهن خواننده شکل میگیره که من سعی کردم اشکالات ذهنی خودم رو جواب بدم. میدونم که خودت همه ی اینا رومیدونی
خخخخخخ خواهش می کنم وظیفمه هرچی باشه خودم تاپیک زدم خودمم باید توش فعالیت کنم
البته البته و منم خوشحال می شم اشکالات بم گفته بشه ولی اخه تو فقط برام توضیح دادی اخرشم گفتی فهمیدی؟؟؟؟بعد من خندم گرفته بود چون یه جورایی انگار حرفای خودم تحویل داده شد به خودم البته استدلال هامون متفاوت بود ولی خب نتیجه ای که می خواستیم بهش برسیم یکسان بود
نه واقعا منظورم این نبود که همشو می دونم منظورم این بود که نیازی نیست منو قانع کنی دخترم نیازه خودت درست قانع بشی.موقعی خودت درست قانع شدی که بتونی دیگرون رو درست قانع کنی
من مثال آدم رو به فرض اینکه داخل سلسله است گفتم تو این مثال دور ایجاد میشه که دورم یه تسلسله (تسلسل دور) چون وجود داشتن شی قبل از خودش محاله! در مرتبه اول لازمش اینه که شی هم علت باشه هم معلول مثه ای اینکه آدم قبل از اینکه موجود باشه وجود داشته!!! در کل وقتی دور ایجاد میشه که شی تقدم وجودی به خودش پیدا می کنه و اینم باطله پس تسلسل دور باطله!!!
البته دور که غلطه منم شکی درش ندارم
درواقع براساس عدم اجتماع نقیضین دور غلطه
علت بودن برای یه چیز و معلول یه چیز دیگه بودن نقیض هم نیست ولی اینکه معلول خودت باشی علت اون معلول هم خودت باشی اجتماع نقیضینه و عدم اجتماع نقیضین از اصول بدیهی هست
درمورد مثال دونده احیانا از ویکی پدیا نخوندی؟؟؟((3))((3))
درمورد این مثال یه مشکلی وجود داره و اینم اینه که با موضوع علت و معلول خیلی فرق داره
علت و معلول با شرط و مشروط خیلی فرق داره
(ان خودم ویکی پدیا نخوندم) طبق برداشت من شرط و مشزوط با علت و معلول وابستگی داره (ما هیچ حادثه ای نداریم که وجودش مشروط به شرط قبلیش نباشه)اگه سلسله ی علت و معلول ایجاد بشه (وجود داشته باشه) در این صورت سلسله باید به نقطه ای رسیده باشه که تحقق و وجودش مشروط به شرط دیگه نبوده اینم همون واجب الوجوده و هستی مطلقه.در غیر این صورت سلسله وجود نداره!
چون من توی ویکی پدیا دقیقا همین مثال رو خوندم
می دونی ه ویکی پدیا اصلا منبع معتبری نیست ولی خوبیش اینه که هرکسی اومده نظرشو گفته برای همین همش با نظرات مختلف روبرو می شی بعضیاش سفسطه و مغلطه بعضیاشم درست
درواقع تنوع مطلبیش خیلی بالاتر از بقیه جاها هست
البته که علت و معلول با شرط و مشروط رابطه دارن ولی موضوع اینه که یکی نیستن
علت شرط معلوله
و معلول مشروط علته
نگاه کن دخترم مشکل همین جاست تو همش می گی باید به نقطه ای برسه که تحقق و وجودش مشروط به دیگری نباشه ولی هیچ دلیلی برای این حرفت نمیاری
موضوع همینه که باید برای این دلیل اورده بشه که باید حتما به نقطه ای برسه
درواقع تو فرض می گیری تسلسل غلطه بعد نتیجه می گیری که تسلسل غلطه و این اشتباهه
کاری به این ندارم که نتیجه ای که می گیری درسته یا غلطه
موضوع اینه که نحوه ی استدلالت غلطه
فک کنم می دونی که نتیجه گیری عقلی سه قسمت داره
مقدمه اول یا صغرا
مقدمه دوم یا کبرا
و نتیجه گیری
مقدمه اول و دوم براساس فرض ها اصول بدیهی و... چیده می شن ول نمیشه حکممون رو فرض کنیم و در مقدمه بیاریم بعد با استفاده از اون مقدمه نتیجه گیری کنیم چون می شه مغلطه
برای نتیجه گیری درست باید دو مقدمه درست باشن و از دو مقدمه هم به درستی نتیجه گرفته بشه
اگر هرکدومش غلط باشه شاید نتیجه در اخر درست بشه ولی نحوه ی نتیجه گیری غلطه
اقا بعضی از مردم یه پرسش معقول دارن اونم اینه که:
بهنظر معقول میرسد که امتداد سلسله علتها و معلولها را درآینده تا بینهایت بدانیم درست به همان وجه که بزرگترین عدد وجود ندارد؛ زیرا همواره میتوانیم به هر عددی که بزرگترین فرض شدهاست، عددی بیفزاییم. اگر وجود سلسلهای بیپایان رو به آینده به هیچ عنوان محال نیست، چرا سلسله ی معلولها و علتها درگذشته تا بینهایت امتداد پیدا نکند؟
در مورد مثال اعدادباید بگم این قیاس مع الفارغه ( مقایسه اشتباهه) چون ما داریم از کثرت به سمت وحدت میریم یعنی وضعیت معلول رو تعقیب میکنیم تا به علت العلل برسیم نه اینکه از علت العلل به سمت معلول ها و کثیر ها حرکت کنیم مثلا توی مثال اعداد اگر ما عدد 100 رو در نظر بگیریم متوجه میشیم هر عددی بر مبنای 0 شکل گرفته یعنی همه ی اعداد معلول عدد 0 هستند و ناگزیر برای وجود داشتن احتیاج به 0 دارند که سلسله وار به اون اضافه بشن!
مع الفارغ بودن بستگی داره به منظوری که می خواسته از مثال استنباط بشه
موضوع اینجا خود تسلسل اعداد نبود
موضوع شکل تسلسل بود
اعداد مثالی بودن برای اینکه گفته بشه تسلسل علت ها هم می تونه دقیقا شبیه همین باشه
یعنی هر علتی که بیان شد به عنوان علت اول می شه گفت علت این علت اول قبل از اون بوده پس اون علته اوله
و همین طور ادامه داد تا نامحدود
مثال ها هیچوقت کامل نیستن برای همین فقط باید اون قسمتیش که مربوطه برداشت کرد بقیشو انداخت دور چون اگر زیاد به مثال تکیه کنیم به مغلطه میوفتم
شما اگر الان به من بگی نه به یه علت و العلل می رسیم من بهت می گم خب علت علت العلل چیه؟؟اگر جواب بدی علت نداره می گم پس از کجا اومده؟؟؟اگر بگی از اول بوده من می پرسم اول چه زمانیه؟؟؟اصلا گیریم بگیم از اول بوده و من قبول کنم اینو ولی تو بهم بگو قبل از اون اول چی بوده؟؟
موضوع اینه که شما هرجا دست بزاری بگی اینجا اخرشه من می تونم بیام روی اخر بودنش در حداقل حالت شک بزارم و در حداکثر حالت مردودش کنم
تنها باید یه شکلی به من ثابت کنی قطعا انتهایی هست و جوری اینکارو بکنی که من نتونم روش شک بزارم
با عقل بسیاری از ادما هم تسلسل منطقیه هم غیر منطقیه
همچنین پایان یافتنش با عقل بسیاری منطقیه هم غیرمنطقیه
یعنی از یه طرف می بینی خب می گن باید انتها داشته باشه منطقیه
از یه طرف می گن خب می تونه سلسله ادامه داشته باشه منطقیه(توجه کن گفتم "می تونه" یعنی امکان دارد)
توی هر چیزی نمیشه چرا اورد چون چراش ممکنه تو ذاتش باشه مثل اینکه آب بریزه زمین خوب تو میگی چرا زمین خیسه؟ منم میگم آب ریخته تو هم اگه لان بپرسی چرا آب خیسه خوب این سوالت جواب نداره چون خیسی ویژگی ذاتی آبه وجود هم ویژگی ذاتی علت العلل چون اگه این ویژگی رو نداشته باشه دور تسلسل پیش میاد دور تسلسل هم باطله!
اها خب دخترم تو می گی پرسیده می شه چرا اب خیسه و این سوال بی معنیه بعد خودت به چراییش پاسخ می دی چون خیسی ذات ابه
دقیقا همینه
تو به چرایی پاسخ دادی و اون چرا هم بی معنی نبود
چون جواب داشت ولی جوابش نزدیک به بدیهی بود
درضمن چطور تعیین می کنیم که چه چیزی چرایی داره چه چیزی نه؟؟
همچنین دخترم پس تو یه چیزی به نام علت و العلل تعریف می کنی که ویژگی ذاتیش اینه که وجود داشته باشه بعد می گی این پایان سلسله هست؟؟؟؟خب دخترم تو که استدلال نکردی تو فقط اعتقادتو بیان کردی
درواقع تو فقط یه نظریه دادی
دیدگاهتو بیان کردی ولی استدلال نکردی
استدلال کردن برای این موضوع یعنی باید اثبات کنی که باید یه چیزی وجود داشته باشه که ذاتش وجود باشه و خود حقیقت وجود باشه و سر سلسله یا همون علت العلل یا همون علت اول باشه
آفرین و مسی بابایی خیلی باپستات به ما حال اساسی میدی!((200))((3))
(از تذکر تشکر!)
اوه ممنون دخترم و منم ممنون بابت پیگیری و جواب های جالبت
تو هم همین طور دخترم
درست حدس زدم که نفهمیدی
خو من از حرفت اینو فهمیدم! حالا که این نیست بیشتر توضیح بده! :دی فقط قربونت آروم آروم بگو که من گیج نشم! :دی
البته که فهمیدم
همون اولم فهمیدم ولی خیلی حال می ده ادم سوتیای دیگرونو بهشون بگه
به ویژه اگر تو باشی:دی:دی:دی
اوج محبتت منو کشته! )) لطف داری واقعا!!! )
بچه حرف نزن
من کنکوریم تو وقت نداری؟؟؟؟:دی:دی
والا من که مثل بعضیا نیستم مدرسه ندارن! :دی ( ااااای از گلوت پایین نره که مدرسه ت تموم شده! :دی )
@smhmma 78175 گفته:
اها پس مشکل تو اینجاست
خب دخترم تو دقیقا رابطه علت و معلولی درک نکردی
نگاه کن اعظم برای اینکه یه گیاهی رشد کنه چه چیزهایی نیازه؟؟؟
و برای اینکه من انگشتمو تکون بدم چه چیزی هایی نیازه؟؟
یا بهتر بگم علت رشد کیاه و تکون دادن انگشت چیه؟؟؟
برای رشد یه گیاه باید اب و خاک و نور افتاب وجود داشته باشه و هر سه ی اینا علت رشد گیاه هستن
اما هیچکدوم از این سه تا به هم ربطی ندارن و هرکدوم تاثیر جداگونه ی خودشون رو دارن
حالا درمورد تکون دادن انگشت
من می خوام انگشتمو تکون بدم
پس مغز من پیام می فرسته به سلول های عصبی و سلول های عصبی منتقل می کنن به سلول های ماهیچه و سلول ماهیچه منقبض می شه و انگشت من تکون می خوره
همه ی اینایی که گفتم علت های رشد گیاه و تکون دادن انگشت بودن اما به نظرت تفاوتشون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟
شاید اول به نظر برسه تفاوتی ندارن و هردو دلیلن اما درواقع یه تفاوت اساسی دارن
در مورد اول همون طور که گفتم سه علت در کنار هم قرار دارن و هیچ ربطی هم بهم ندارن
اما درمورد دوم درواقع یه علت اولیه وجود داره که روی علت دوم تاثیر می زاره(معلول علت اولیه) و علت دوم هم روی علت سوم(معلول علت دوم) و در اخر علت سوم باعث معلول یعنی تکون خوردن انگشت من میشه
همه ی اینا علت بودن ولی درواقع یه رابطه ی از بالا به پایین داشتن به این شکل که یکی روی دیگری تاثیر می زاره و بعد اون یکی روی بعدی تا به نتیجه میرسه
به این نوع از رابطه ی علت و معلولی می گن رابطه طولی
به رابطه ای که بین علت ها رشد گیاه هست می گن رابطه عرضی
رابطه ای که ما بین خودمون و واجب و الوجود بالذات تعریف می کنی(خدا) از نوع رابطه ی طولی هست
و نباید با رابطه ی عرضی اشتباه گرفته بشه یا مقایسه بشه
در واقع هرچیزی در جهان بی نهایت دلیل داره
چون پدید اومدن لپ تاپ یا کامپیوتر معلول بی نهایت علت هست از جمله اینکه قابیل هابیل رو کشت
این وسط بسیاری از این علت ها رابطه ی عرضی یا طولی با هم دارن
تو با مثال های رابطهی عرضی داری درمورد رابطه ی طولی فکر می کنی
اها یه چیزی رو در اخر بگم بهت
مون طور که سر بسته چند خط قبل گفتم هر پدیده ای کلی علت عرضی و طولی داره که از هم جدا هستن
یکمی روش فکر کن تا رابطه ای که کل جهان رو بهم پیوند داده متوجه بشی
هممم ببین درست فهمیدم یا نه، رابطه ی عرضی یعنی اینکه یه پدیده ای ( یه معلولی) چن تا علت جدا از هم و مستقل داشته باشه که هیچ ربطی به هم ندارند؟
و رابطه ی طولی، یعنی یه سلسله از علت و معلول ها، علت یه معلول اند؟؟؟ :دی ( چی گفتم!!! :دی)
مثلا برای پدید اومدن یه معلولی، یه علت نیازه، برای انجام اون علت هم یه علت دیگه و همین طوری میره جلو تا برسه به علت واحد؟
خوب نمیشه گفت که هر معلولی میتونه علت های عرضی داشته باشه که هرکدوم از اون علت های عرضی هم خودش یه علت طولیه؟ (:دی)
:دی:دی:دی:دی:دی:دی:دی دقیقا
مرسی واقعااااا! :دی:دی:دی:دی
البته منظورم از باهوش خیلی باهوش بود نه باهوش معمولی
یکیشون الان توی ذهنمه که خیلی باهوشه
البته از اونجایی که تفکر ادما خیلی با هم متفاوته بعضی وقتا یه نابغه چیزی رو نمی فهمه که یه بچه ی 7 ساله می فهمه
پس نتیجه میگیریم که تو الان اون بچه ی هفت ساله ای و من اون نابغه هه! :دی:دی:دی:دی:دی:دی:دی:دی
آهاااااااااااااااااااااااااا گرفتم چی شد! خیییییییییییط شدم! ممنون بابت راهنماییت محمد حسین الان فک کنم فهمیدم اشکال کارم از کجاست ولی عجب پست باحال بود یه مدت کلا تو چالش فکری بودم لکنتم دیگه داشتم میگرفتم بس که عل عل کردم((200)) یه وقت فک نکنی ول کن ماجراما مثه چسب دوقلو همچین میچسبم بهش تا کاملا جا بیفته (بلتیا!((200)))
@کساندرا 78270 گفته:
آهاااااااااااااااااااااااااا گرفتم چی شد! خیییییییییییط شدم! ممنون بابت راهنماییت محمد حسین الان فک کنم فهمیدم اشکال کارم از کجاست ولی عجب پست باحال بود یه مدت کلا تو چالش فکری بودم لکنتم دیگه داشتم میگرفتم بس که عل عل کردم((200)) یه وقت فک نکنی ول کن ماجراما مثه چسب دوقلو همچین میچسبم بهش تا کاملا جا بیفته (بلتیا!((200)))
دخترم اصلا فک نکن خیط شدی
اول اینکه بهتر از بسیاری از افراد ظاهر شدی که شاید خیلیاشون حتی نتونن بفهمن چی گفتی
دوم اینکه اشتباهاتت خیلی معمول و منطقی بود
یعنی اشتباهاتی بود که بین افراد نسبتا متفکر هم بشدت مرسومه
سوم اینکه اگر ادم از اشتباهی در بیاد باید خوشحال باشه که دیگه اشتباه نمی کنه(که البته به نظر می رسه تو در این مورد واقعا کارت درسته چون به نظر خیلی خوشحالی)
چهارم اینکه اون چیزی که درمورد دور گفتی خیلی خوب بود و راسیاتش من نه تا به حال بهش فکر کرده بودم نه می دونستم و الان که گفتی فهمیدم و واقعا برام لذت بخش بود در این مورد واقعا ممنون
خخخخخ خیلی خوبه که ول نکنی تا در چیزی که روش مشکل داری یا فک می کنی دیگری مشکل داره به نتیجه برسی
اما دخترم یه وقتایی می شه با کسانی برمیخوری که هم سفسطه یم کنن هم مغلطه
کلا از بحث با این دسته از افراد بپرهیز
چون فقط اعصابت خورد می شه وگرنه به نتیجه ای نمی رسید
دمت گرم خیلی حال کردم مخ منم به کار گرفته شد برای جواب دادن بهت
ممنون دخترم
والا در مورد سنگین بودنش من سعی کردم ساده بنویسم مثل اینکه موفق نبودم شرمنده
حالا تو می تونی یه جوری بازنویسیش کنی هم مفهوم کامل برسه هم ساده تر بشه؟؟اگر بتونی خیلی ممنون می شم
@Fateme 78712 گفته:
سلام.
بله تسلسل یکی از راه های ساده ی اثبات خداست کاملا هم دوست داشتنی و قابل استفاده برای همه ی سنین!
نکته: چرا اینقدر سنگین حقیقتا؟؟؟ منی که تسلسل رو میدونستم قیافه ام این شکلی شد(5) چه برسه به اون بینوایی که نمیدونست! @smhmma
اره راه ساده ای که می تونه به نظر من خیلی پیچیده هم بشه
درواقع این تسلسل و سلسله ی علت و معلول هایی که ما بیان می کنیم نسخه بسیار ساده شده ی حقیقته
اگر بخوایم نسخه ی پیچیده و اصلی رو بررسی کنیم من فک می کنم به طور کامل بررسی کردنش برای انسان یا حتی ابرکامپیوتر ها غیر ممکنه
اگرم بخوام به صورت کلی به نسخه ی اصلی نگاه کنیم بازم خیلی پیچیده و قشنگه
یه اشاره ی کوچیکم توی جواب هایی که بعد دادم کردم به این موضوع
درواقع هر معلولی به تعداد خیلی خیلی زیادی علت داره نه صرفا چهار پنجتا علت
جدا از علت های عرضی و طولی که بیان می کنیم مثلا ذرات سازنده ی هر ماده هم علت اون ماده می تونن حساب بشن
همچنین تمام علت های عرضی علت های عرضی و طولی یه معلول
مثلا اگر می گیم علت رشد گیاه اب و خاک و نوره(علت های عرضی رشد گیاه) درواقع ملکول های اب و ذرات زیرملکولی اب و ذرات خاک و حتی روندی که طی می شه تا اینا به گیاه و سلولوز تبدیل بشن همش علت رشد گیاهه
دقیق به قضیه نگاه کنیم بی شمار علت داریم
بعد جالبیش اینه که همه علت ها در کنار هم جمعن ولی یه علت خیلی خیلی کوچیک یه نقصان می کنه بعد ی دفعه تمام سلسله دگرگون می شه
درحالی که اگر می خواستیم همین کار رو به شکل دیگه ای انجام بدیم باید چندین تا از علت ها رو به طور کامل عوض می کردیم
می فهمی چی می گیم؟؟
نتیجه این حرفم اینه که یه دفعه بال زدن یه پروانه در افریقا می تونه باعث بشه یه طوفانی صد سال بعد در امریکا به وقوع نپیونده یا اینکه به وقوع بپیونده
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اقا من الان تازه متوجه شدم یادم رفته جوابتو بدم:دی:دی
@azam 78267 گفته:
خو من از حرفت اینو فهمیدم! حالا که این نیست بیشتر توضیح بده! :دی فقط قربونت آروم آروم بگو که من گیج نشم! :دی
من دوباره ساده تر و خیلی ناقص تر برات می گمش
نگاه کن عموجون ما میام سلسله ی علت و معلولی رو می چینیم می گیم به یه جایی می رسه که یه چیزی می شه علت همه چیز درسته؟؟
این وسط ما می گیم همه چیز اما همه چیز رو حساب نمی کنیم
علیت هم یه معلوله که علتش می شه همون علت واحدی که فرض گرفتیم درسته؟؟
خب از اون جایی که در علیت معلول تابع علت هست پس باید علیت تابع علت اصلیه باشه درسته؟؟
نه اینکه علت اصلیه تابع علیت باشه
به زبون دیگه ای علیتی که توسط خود اون علته ایجاد شده بر اون علته صادق نیست
یا به عبارت دیگه ای علیت برای بعد از علت خودش دیگه معتبر نیست در نتیجه سلسله ی علت و معلولی هم بعد از اون علت اصلیه نیست گرفتی؟؟؟
البته این نسخه ی خیلی ناقص و ساده ی موضوع بود
اوج محبتت منو کشته! )) لطف داری واقعا!!! )
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
والا من که مثل بعضیا نیستم مدرسه ندارن! :دی ( ااااای از گلوت پایین نره که مدرسه ت تموم شده! :دی )
والا من مثل بعضیا نیتسم کنکور ندارن(از گلوت پایین نره این راحتی و بیخیالیت):دی:دی
هممم ببین درست فهمیدم یا نه، رابطه ی عرضی یعنی اینکه یه پدیده ای ( یه معلولی) چن تا علت جدا از هم و مستقل داشته باشه که هیچ ربطی به هم ندارند؟
و رابطه ی طولی، یعنی یه سلسله از علت و معلول ها، علت یه معلول اند؟؟؟ :دی ( چی گفتم!!! :دی)
مثلا برای پدید اومدن یه معلولی، یه علت نیازه، برای انجام اون علت هم یه علت دیگه و همین طوری میره جلو تا برسه به علت واحد؟
خوب نمیشه گفت که هر معلولی میتونه علت های عرضی داشته باشه که هرکدوم از اون علت های عرضی هم خودش یه علت طولیه؟ (:دی)
بله به صورت ساده درست گفتی
مثلا برای پدید اومدن یه پدیده(معلول) به یه علت نیازه و خود اون علت هم معلول یه علت دیگه هست و ... این رابطه طولیه هست
مثل همون مثالی که زدم من علت حرکت اونگ هستم حرکت اونگ و برخوردش با اینه علت شکستن اینه
درمورد اینکه می ره جلو تا برسه به یه علت واحد موضوع اینجاست که بعضی وقتا علت طولی یه چیزی خودش واحد هست اما تمام علت های و معلول های جهان باید در کنار هم برسن به یه علت
مثلا توی همون مثال ادم و اونگ و اینه علت شکستن اینه تنها برخورد اونگ هست و علت برخورد اونگ تنها حرکت دادنش به وسیله ی ادم هست
شکستن اینه خودش یه علت واحد داره ولی موضع اینجاست که بقیه ی پدیده های جهان هم علت هایی دارن بعد تمام این علت ها در کنار هم باید برن بلا تا برسن به علت طولی اصلی
گرفتی؟؟؟
نگاه کن می شه یه چیزی علت طولی باشه و علت عرضی هم باشه اما برای پدیده های متفاوت
مثلا اب می تونه علت عرضی رشد گیاه باشه علت طولی تولید خاک هم باشه
مرسی واقعااااا! :دی:دی:دی:دی
پس نتیجه میگیریم که تو الان اون بچه ی هفت ساله ای و من اون نابغه هه! :دی:دی:دی:دی:دی:دی:دی:دی
خواهش می کنم
خخخخخخ موضوع اینجاست که نه من بچه ی هفت ساله هستم نه تو نابغه ای
ولی خب شاید یه نکته ای به ذهن تو برسه که به ذهن من نرسه و یه نکته ای به ذهنم من برسه که به ذهن تو نرسه
@A3man 80654 گفته:
عالی بود و کامل! ((48))
تمام بحث ها رو خوندم و کلی کیف کردم ! ((200))
خیلی عالیه
خب به عنوان کسی که درس فلسفه و منطق رو خونده هیچ مشکلی توی بحث ها یا توی تاپیک ندیدی؟؟نقدی؟؟تکمیلی؟؟چیزی؟؟