آگاهسازیها
پاککردن همه
حکایات و اشعار
1
ارسال
1
کاربران
0
Reactions
5,057
نمایش
شروع کننده موضوع 1397/11/14 20:49
شاید بیشتر شهرت عبید زاکانی به سبب اشعار طنز و هزل او باشد اما در اینجا یک شعر عاشقانه از دیوان اشعار او را برای شما عزیزان قرار دادم امیدوارم که خوشتون بیاد :
ز حد گذشت جدایی ز حد گذشت جفا
بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا
*
لبت به خون دل عاشقان خطی دارد
غبار چیست دگر باره در میانهی ما
*
مرا دو چشم تو انداخت دشر بلای سیاه
وگرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا
*
کجا کسی که از آن چشم ترشکوا پرسد
که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما
*
ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست
که زنگیان سیاهش نمیکنند رها
*
دلم ز جعد تو سودائی و پریشانست
بلی، همیشه پریشانی آورد سودا
*
عبید وصف دهان و لب تو میگوید
ببین که فکر چه باریک و نازکست او را******
دیوان اشعار نجم الدین عبیدالله زاکانی
شاعر و نویسنده بزرگ ایرانی
قرن هشتم هجری