Header Background day #27
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

آریا کالدورن-بوت

7 ارسال‌
3 کاربران
16 Reactions
5,199 نمایش‌
pegah.x
(@pegah-x)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 4
شروع کننده موضوع  
IMG_20180207_203843_036.jpg

سلام..:)

این اولین فن فیکشن منه..خوشحال میشم بخونید و نظرتونو بگید.

این داستان در ادامه ی "فرزند نفرین شده" نوشته شده، و درباره ی دختری به اسم آریا ست که از ایلورمورنیِ آمریکا به هاگوارتز میاد و آشناییش با آلبوس و اسکورپیوس، اتفاقاتی رو براش رقم میزنه.

داستان شامل بیست و دو فصل و 140 صفحه است.امیدوارم خوشتون بیاد.

از فصل اول کتاب:

"صبح یکی از اولین روزهای پاییزی بود و هوا هنوز ملایم بود.خانه ی جدید کالدورن بوت ها، کلبه ای در نزدیکی حومه لندن بود که در مجاورت دریاچه ای کم آب قرار داشت .خانم کالدورن بوت آنجا را خیلی دوست داشت؛ زیرا او را به یاد کلبه مادرش در پنسیلوانیا می انداخت. امروز اولین روز تحصیلی دخترشان آریا در مدرسه جدیدش هاگوارتز بود.خانم کالدورن بوت از ترس اینکه دیر نشود دو ساعت زودتر او را بیدار کرده بود، اما آریا همچنان پایین نیامده بود..."

<a href=" https://www.pioneer-life.ir/library/download/1054

" class="btn btn-outline-info btn-pl d-block">دانلود «آریا کالدورن-بوت» از پیشتازان کتاب

   
s-jasempour10، Azi، bahani و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
pegah.x
(@pegah-x)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 4
شروع کننده موضوع  

کسی نظری،نقدی نداره؟!


   
z-nasirisarvi و jmobasher1999 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mmm20001378
(@mmm20001378)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1717
 

سلام ^____^

من فعلا فصل اول رو خوندم پس نظری که میدم فقط درباره همین فصله :-"

اول اینکه ایده داستان خیلی جالبه، که یه دانش آموز از ایلورمونی منتقل بشه به هاگوارتز.

اما روند داستان خیلی سریع بود. از خیلی از وقایع و صحنه ها عبور کردی و بیشتر به دیالوگ بین کاراکترا پرداختی. مثلا بلافاصله بعد از اینکه رفت تو یه کوپه تو قطار نشست بلافاصله داستان رفت جلو رسید به سرسرای هاگوارتز. یا اینکه کلا جشن اول سال رو اسکیپ کردی. مطمئنا خواننده ها خیلی دوست دارن که بدونن جشن اول سال موقعی که پروفسور مک گونگال مدیر شده چجوریه. آیا طنازی و شوخ طبعی دامبلدور رو به کار میبره ، آیا مثل دامبلدور سخنرانیشو نگه میداره برای بعد از صرف شام ، آیا موضوع سخنرانیاش مثل دامبلدوره یا بیشتر اهداف آموزشی داره؟ یا اینکه مثلا اونسال کلاه گروهبندی درباره چی شعر خونده بود.

میدونی خود روند داستانی هری پاتر یه شاهکار نیست، کتابای فانتزی خیلی بیشتری هستن که غنای داستانی فوق العاده بیشتر و قوی تری رو دارن، ولی چیزی که هری پاتر رو اینقدر محبوب کرده یکی شخصیت پردازیای خیلی قوی رولینگه یکی هم این جزئیات جادویی خیلی دقیقی که بکار میبرده توی داستان. به عنوان یه طرفدار هری پاتر من دوست دارم این جزئیات رو بیشتر ببینم. مثلا میتونستی وقتی داشتن میرفتن توی دفتر مدیریت، به ناودان کله اژدری و رمز ورودیش اشاره کنی. ( که خود همین جالبه که خواننده رمز های طنز و بامزه دامبلدور مثل زنبور ویژ ویژوی جوشان رو مثلا با رمز های جدی تر و منطقی تر مک گونگال مقایسه کنه) یا مثلا به تابلوی مدیر و مدیره های هاگوارتز توی دفتر مدیر اشاره کنی یا حتی براشون دیالوگ بنویسی. حتی با توجه اینکه تابلوی دامبلدورم اونجاست میتونستی شخصیتو با دامبلدور روبرو کنی. مطمئنن ایده جالبی میشد. یا مثلا خیلی دقیق تر میتونستی به آثار سوختگی کلاه گروهبندی اشاره کنی (که از نبرد هاگوارتز باقی مونده بود) یا مثلا بگی که شمشیر گریفیندور روی دیوار بود یا نه. ( یه شمشیر یاقوت نشان براق مطمئنن توجه حتی یه آمریکاییم به خودش جلب میکنه ، صرف نظر از اینکه قضیشو بدونه یا نه )

توی فصل اول به کاراکترای قدیمی زیادی بر نخوردیم، اما مثلا همین پروفسور مک گونگال هم که بود به نظرم یه ذره از شخصیتی که رولینگ براش درست کرده بود فاصله گرفتی و یه ذره پروفسور رو مهربون تر کردی ((200)) مثلا وقتی میگه « اوه خب عزیزم» آدم یه لحظه یاد لوس بازیای آمبریج میفته اصلا ((200)) یا وقتی مک گونگال چشمک میزنه.

در آخر میتونستی خوابگاه رو بیشتر توصیف کنی که ببینیم مثلا آیا مثل خوابگاه هری تختای پرده دار داره؟ یا مثلا بقیه که خواب بودن رو توصیف میکردی. حتی دخترا هم میتونن خروپف کنن ((200)) ( با توجه به اینکه سالن عمومی خالی بود نتیجه میشه گرفت که همه ملت تو خوابگاهشون بودن دیگه ؟!((54))) یا اینکه اصلا مسیر رسیدن به سالن عمومی اسلایترین رو توصیف کنی. مثلا همه میدونیم سالن گریفیندور تو یه یکی از برجای هاگوارتزه. ولی درباره اسلایترین بجز اون موقعی که تو جلد دوم هری معجون مرکب میخوره میره اونجا اطلاعات چندان دیگه عی نداریم.

اوه ببخشید خیلی حرف زدم ((200)) بازم میگم اینا فقط مال فصل اول بوده ممکنه تو فصلای بعدی که هنوز نخوندم برطرف شده باشه :-" فقط خواستم زودتر نظر بدم که یه انگیزه ای باشه برات :)

پ.ن: اینکه این همه گیر دادم صرفا بخاطر علاقم به مجموعه هری پاتره وگرنه اگه یه داستان مستقل بود این همه روش دقیق نمیشدم :-" چون من اعتقاد دارم وقتی داریم ادامه کار یه نفر دیگه رو مینویسیم موظفیم شخصیتا و جزئیاتی که نویسنده اصلی برامون گذاشته رو حفظ کنیم. اگه خواستیم میتونیم داستان و شخصیت اضافه کنیم ولی درباره اونایی که توی مجموعه اصلی بودن مسئولیم ((92))

پ.ن2 : تشکر ((200))


   
z-nasirisarvi، jmobasher1999، Azi و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
pegah.x
(@pegah-x)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 4
شروع کننده موضوع  

@M.Mahdi 105552 گفته:

سلام ^____^

من فعلا فصل اول رو خوندم پس نظری که میدم فقط درباره همین فصله :-"

اول اینکه ایده داستان خیلی جالبه، که یه دانش آموز از ایلورمونی منتقل بشه به هاگوارتز.

اما روند داستان خیلی سریع بود. از خیلی از وقایع و صحنه ها عبور کردی و بیشتر به دیالوگ بین کاراکترا پرداختی. مثلا بلافاصله بعد از اینکه رفت تو یه کوپه تو قطار نشست بلافاصله داستان رفت جلو رسید به سرسرای هاگوارتز. یا اینکه کلا جشن اول سال رو اسکیپ کردی. مطمئنا خواننده ها خیلی دوست دارن که بدونن جشن اول سال موقعی که پروفسور مک گونگال مدیر شده چجوریه. آیا طنازی و شوخ طبعی دامبلدور رو به کار میبره ، آیا مثل دامبلدور سخنرانیشو نگه میداره برای بعد از صرف شام ، آیا موضوع سخنرانیاش مثل دامبلدوره یا بیشتر اهداف آموزشی داره؟ یا اینکه مثلا اونسال کلاه گروهبندی درباره چی شعر خونده بود.

میدونی خود روند داستانی هری پاتر یه شاهکار نیست، کتابای فانتزی خیلی بیشتری هستن که غنای داستانی فوق العاده بیشتر و قوی تری رو دارن، ولی چیزی که هری پاتر رو اینقدر محبوب کرده یکی شخصیت پردازیای خیلی قوی رولینگه یکی هم این جزئیات جادویی خیلی دقیقی که بکار میبرده توی داستان. به عنوان یه طرفدار هری پاتر من دوست دارم این جزئیات رو بیشتر ببینم. مثلا میتونستی وقتی داشتن میرفتن توی دفتر مدیریت، به ناودان کله اژدری و رمز ورودیش اشاره کنی. ( که خود همین جالبه که خواننده رمز های طنز و بامزه دامبلدور مثل زنبور ویژ ویژوی جوشان رو مثلا با رمز های جدی تر و منطقی تر مک گونگال مقایسه کنه) یا مثلا به تابلوی مدیر و مدیره های هاگوارتز توی دفتر مدیر اشاره کنی یا حتی براشون دیالوگ بنویسی. حتی با توجه اینکه تابلوی دامبلدورم اونجاست میتونستی شخصیتو با دامبلدور روبرو کنی. مطمئنن ایده جالبی میشد. یا مثلا خیلی دقیق تر میتونستی به آثار سوختگی کلاه گروهبندی اشاره کنی (که از نبرد هاگوارتز باقی مونده بود) یا مثلا بگی که شمشیر گریفیندور روی دیوار بود یا نه. ( یه شمشیر یاقوت نشان براق مطمئنن توجه حتی یه آمریکاییم به خودش جلب میکنه ، صرف نظر از اینکه قضیشو بدونه یا نه )

توی فصل اول به کاراکترای قدیمی زیادی بر نخوردیم، اما مثلا همین پروفسور مک گونگال هم که بود به نظرم یه ذره از شخصیتی که رولینگ براش درست کرده بود فاصله گرفتی و یه ذره پروفسور رو مهربون تر کردی ((200)) مثلا وقتی میگه « اوه خب عزیزم» آدم یه لحظه یاد لوس بازیای آمبریج میفته اصلا ((200)) یا وقتی مک گونگال چشمک میزنه.

در آخر میتونستی خوابگاه رو بیشتر توصیف کنی که ببینیم مثلا آیا مثل خوابگاه هری تختای پرده دار داره؟ یا مثلا بقیه که خواب بودن رو توصیف میکردی. حتی دخترا هم میتونن خروپف کنن ((200)) ( با توجه به اینکه سالن عمومی خالی بود نتیجه میشه گرفت که همه ملت تو خوابگاهشون بودن دیگه ؟!((54))) یا اینکه اصلا مسیر رسیدن به سالن عمومی اسلایترین رو توصیف کنی. مثلا همه میدونیم سالن گریفیندور تو یه یکی از برجای هاگوارتزه. ولی درباره اسلایترین بجز اون موقعی که تو جلد دوم هری معجون مرکب میخوره میره اونجا اطلاعات چندان دیگه عی نداریم.

اوه ببخشید خیلی حرف زدم ((200)) بازم میگم اینا فقط مال فصل اول بوده ممکنه تو فصلای بعدی که هنوز نخوندم برطرف شده باشه :-" فقط خواستم زودتر نظر بدم که یه انگیزه ای باشه برات :)

پ.ن: اینکه این همه گیر دادم صرفا بخاطر علاقم به مجموعه هری پاتره وگرنه اگه یه داستان مستقل بود این همه روش دقیق نمیشدم :-" چون من اعتقاد دارم وقتی داریم ادامه کار یه نفر دیگه رو مینویسیم موظفیم شخصیتا و جزئیاتی که نویسنده اصلی برامون گذاشته رو حفظ کنیم. اگه خواستیم میتونیم داستان و شخصیت اضافه کنیم ولی درباره اونایی که توی مجموعه اصلی بودن مسئولیم ((92))

پ.ن2 : تشکر ((200))

درود بر شما.

اول مرسی که خوندید.من قبول دارم که به طور کل خیلی جزئی نمینویسم که خب بیشتر به علت کمبود وقت و پارت پارت گذاشتن بود، و به همین دلیل من بیشتر به روند داستانی تاکید داشتم تا ذکر همه ی جزئیات.از یک طرف دیگه هم اتفاقا به نظر من در فن فیکشن سخت تره ذکر جزییات چون همه ی طرفداران تصور کاملی از مکان ها و شخصیت های رولینگ دارند و توضیح دوباره ی همه ی اونها با جزییات ممکنه برای خواننده کسل کننده بشه.من معمولا در جاهایی که اساتید جدید وارد میشن یا چیز های جدید بیشتر توصیفشون میکنم.ولی به طور کل اینو قبول دارم که جزئیات رو نپرداختم بهش چندان و میتونه ضعف محسوب بشه.

در مورد مسیر سالن اسلیتیرین راستش دقیق نمیدونستم کجاست و برای همین زیاد به مسیر نپرداختم،خود سالن هم که شبیه عکس های پاترموری که دیده بودم توصیفش کردم.

در مورد ناودان کله اژدری هم اگر دقت کرده باشید،مک‌گوناگل رمز رو میگه: کلاس تغییر شکل ساعت ۸ صبح! که اتفاقا تفاوت اون رو با دامبلدور نشون میده.

در مورد شخصیت مک گوناگل شاید در برخورد اول اینجوری به نظر بیاد ولی تا اونجایی که خودم میدونم شخصیتش رو حفظ کردم.حالا ببینید در فصل های بعد هم اینطور به نظر میرسه.

اتفاقا من یادمه مک گوناگل جایی دیالوگی مثل "oh dear" داشت.اینو باید با لحن خودش تصور کنید نه آمبریج.

پ. ن: من اگر از اول یک خواننده ی دقیق مثل شما داشتم احتمالا این موارد رو هم اضافه میکردم به داستان.مرسی بابت نظرتون


   
jmobasher1999، z-nasirisarvi و mmm20001378 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mmm20001378
(@mmm20001378)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1717
 

@pegah.x 105558 گفته:

درود بر شما.

اول مرسی که خوندید.من قبول دارم که به طور کل خیلی جزئی نمینویسم که خب بیشتر به علت کمبود وقت و پارت پارت گذاشتن بود، و به همین دلیل من بیشتر به روند داستانی تاکید داشتم تا ذکر همه ی جزئیات.از یک طرف دیگه هم اتفاقا به نظر من در فن فیکشن سخت تره ذکر جزییات چون همه ی طرفداران تصور کاملی از مکان ها و شخصیت های رولینگ دارند و توضیح دوباره ی همه ی اونها با جزییات ممکنه برای خواننده کسل کننده بشه.من معمولا در جاهایی که اساتید جدید وارد میشن یا چیز های جدید بیشتر توصیفشون میکنم.ولی به طور کل اینو قبول دارم که جزئیات رو نپرداختم بهش چندان و میتونه ضعف محسوب بشه.

در مورد مسیر سالن اسلیتیرین راستش دقیق نمیدونستم کجاست و برای همین زیاد به مسیر نپرداختم،خود سالن هم که شبیه عکس های پاترموری که دیده بودم توصیفش کردم.

در مورد ناودان کله اژدری هم اگر دقت کرده باشید،مک‌گوناگل رمز رو میگه: کلاس تغییر شکل ساعت ۸ صبح! که اتفاقا تفاوت اون رو با دامبلدور نشون میده.

در مورد شخصیت مک گوناگل شاید در برخورد اول اینجوری به نظر بیاد ولی تا اونجایی که خودم میدونم شخصیتش رو حفظ کردم.حالا ببینید در فصل های بعد هم اینطور به نظر میرسه.

اتفاقا من یادمه مک گوناگل جایی دیالوگی مثل "oh dear" داشت.اینو باید با لحن خودش تصور کنید نه آمبریج.

پ. ن: من اگر از اول یک خواننده ی دقیق مثل شما داشتم احتمالا این موارد رو هم اضافه میکردم به داستان.مرسی بابت نظرتون

عه راست میگید من فکر کردم «کلاس تغییر شکل ساعت ۸ صبح» رو به آریا داره میگه ((200)) ((200))

سالن اسلایترینم اونطوری که تو جلد دو پیداست انگار تو زیرزمین و دخمه هاست ورودیش :-" میتونی جزئیاتشو از خودت بگی ^_^ البته همه اینا صرفا پیشنهاد بود نه انتقاد :)

ایشالا فصلای بیشتری خوندم بازم نظرمو میگم ^____^


   
jmobasher1999 و z-nasirisarvi واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Light.bringer
(@light-bringer)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 29
 

اسم من و تو رو به عنوان آخرین فن فیکشن نویس های هری پاتر در تاریخ ثبت میکنن

ماشالا عالی بود((207))


   
پاسخنقل‌قول
pegah.x
(@pegah-x)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 4
شروع کننده موضوع  

خیلی ممنون((200))


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: