سفیر کبیر
جلد اول: قدرت ذهن
پیشگفتار:
آن هنگام که آخرین بازمانده از دو قوم باستانی زاده می شود، آخرین پیشگویی به حقیقت می پیوندد. سرنوشت تغییر می کند و دروازه های آینده به روی محارم بسته می شوند. حقیقتی تلخ شکل می گیرد، در آن هنگام حقیقت شکلی تازه به خود می گیرد. در آن دم که خود را در دنیایی ناشناخته می بیند، دنیایی پر از شگفتی و خیال انگیز... که هر کاری در آن ممکن است، پس به واسطه قدرتی ناخواسته قدرتی را می دزدد. در آن دم تقدیر همگان عوض می شود و سیاهی ...
- جلد یک و نیم و تا حدودی جدا
سلام
خوبید؟ در مورد داستان اینکه نیاز هست یه جلد هم مرتبط و هم جدا نوشته بشه که یه چیزایی رو روشن کنه، چون با توجه به زاویه دید ، محدودیت دارم و نمی تونم یه سری از حقایق رو روشن کنم. البته خیلی راحت میشه توجیه کرد اما مسائلی هست که با توجه به اتفاقات جلد اول نیاز هست یه توضیحاتی داده بشه. همینجا نظرتون رو در مورد کاور بگید، این پیشگفتار هم که دیگه تابلو هست. البته تکه ای از داستانه مثل سفیر کبیر، حتما در مورد جادوگر ریشه و کاور نظر بدید، ممنون.
آنگاه که دوران کهن خاتمه و دوران نو آغاز شود و ماه قدیم در آغوش ماه جدید ناپدید شود. آخرین فرمان منتِس اجرا خواهد شد، دروازه های سرنوشت برای آخرین بار به روی محارم گشوده خواهند شد و آینده در مسیر پر از ابهام قرار خواهد گرفت. آنگاه که وارث میراث کهن انتخاب شود، فَتوم برای آخرین بار بیدار خواهد شد تا جدال آخر زمان را نظارگر باشد. جدالی خونین میان بازماندگان روی خواهد داد، در حالی که تقدیر در آخرین سپیده دم سرخ رقم خواهد خورد.
پیشگفتار:
چه کسی باور میکرد که یک مرگ به چنین فاجعه عظیمی بدل شود، خون ریخته شده بر زمین مهمترین راز این دنیا را آشکار کرده بود. زمین و زمان به لرزه درآمده بود، باید به کسی خبر میدادم، اربابان فراموششده، باشکوهی باستانی از زندان ابدی خود آزاد و از میان شکافی که در پهنه آسمان ایجاد و امتداد آن به زمین میرسید، بهسوی دنیاهای بیکران رهسپار شده بودند؛ اما بیآنکه خود بدانند، نیرویی مخوف و اهریمنی با زیرکی آنان را همراهی میکرد. شاید هم آنها، آن نیرو را همراهی میکردند. مطمئن نبودم، تنها اطمینانم بوی مرگی بود که در فضا پیچیده شده بود. گویی خالق تباهی آزادشده بود. به درون تاریکی زل زده بودم و وقتی او از آن میان خارج شد، نفسم بند آمد. او ... خشایار بود.
توجه: در مورد کاور و همینطور ذهنیتتون در مورد پیشگفتار نظر بدید. البته یه نکته، این متن و کاور رو هر کجا دیدید همون جا تو همون سایت نظر بدید. ممنون. فصل اولم برای پنج شنبه هفته بعد، طبق گفته های قبلی. تشکر از پست اول یادتون نره. همچنین روی قسمت خوانده ام پست اول کلیک کنید تا در صورت بروز رسانی مطلع بشید. ممنون.
- فصل بعدی در کار نخواهد بود، همانطور که گفتم اول جادوگر ریشه بعد آوای مرگ؛ پس اگر خواستید فصل رو نخونید.
- هر کسی گفت سینا می خواد فصل بذاره و اینکه فصل بهش دادم؛ اصلا باور نکنید.
- کسانی که از اعتمادم سوئ استفاده کنند، خب خودشون ضرر می کنند.
- از کسانی که کمک کردن هم تشکر می کنم.
- داخل سایتم آپ نکنید، لینکش رو چون قرار نیست فصل بعدی در کار باشه.
- در آخر هم امیدوارم از این فصل لذت ببرید.
دوستان هر کی کاور جلد اول و لینک مابقی فصول را داره بده اضافه کنیم به پست اول .
ژوپیتر جان ممنونم .
من تا فصل 67 خوندم ولی حوصلم دیگه سر رفت باور کنید. تقریبا 5 برای مجبور شدم از اول این کتاب را بخونم .
راستی بچه ها اگه می تونید اجازش را از سینا بگیرید که کل فصول را ادغام کنیم و حجمش را پایین بیاریم و بزاریم رو سایت خودمون هم .
خواهش میشه
من خودم چندین بار این کتاب رو خوندم
منتظریم سینا لینک کلی رو بده آخه میخواد تغییراتی توش بده بعد بخونیم دربارهی جلد دومش هم اینجا یچیزایی گفته
سلام
یه تبریک همینجا بگم و بعد برم. همین ادغام سایت و وبلاگ رو( امیدوارم که سایت روی روال بی افته و با شتاب پیش بره)
در مورد داستان، نه کسی لینک کلی نذاره، متاسفانه من وقتی به اون صورت ندارم که روی داستان بذارم. برای همین مجبور شدم، بین دو گزینه نوشتن داستان(کتاب جدید و جلد دوم این مجموعه )و ویرایش و بازنگری کلی جلد یک، یکی رو انتخاب کنم. در مورد حوصله سر رفتن، سهراب جان منم باشم کتابی رو 5 بار بخونم که عمرا بخونمش. چی بگم...
نوع نوشتن به صورت فصل فصل شاید شما ها رو اذیت کرده باشه اما منو بیچاره کرد، بعضی از این فصل ها رو نزدیک بیست بار خوندم، به حدی که که خودم ازشون بدم می اومد. در هر صورت اگر وقت بشه یک ماه ضربتی روش وقت بذارم و بازنگری کنم. البته نه الان....پس فعلا بی خیال لینک کلی بشید. همین لینک ها رو فعلا داشته باشید تا بعد.((3))
ممنونم سینا جان
ناراحت نشیا . داستان خیلی مهیجه ولی خداییش چون وقفه می افتاد یادم می رفت و مجبور میشدم از اول بخونمش .
ولی خیلی ذهنت بیسته داداش . عالی
سلام
یه تبریک همینجا بگم و بعد برم. همین ادغام سایت و وبلاگ رو( امیدوارم که سایت روی روال بی افته و با شتاب پیش بره)
در مورد داستان، نه کسی لینک کلی نذاره، متاسفانه من وقتی به اون صورت ندارم که روی داستان بذارم. برای همین مجبور شدم، بین دو گزینه نوشتن داستان(کتاب جدید و جلد دوم این مجموعه )و ویرایش و بازنگری کلی جلد یک، یکی رو انتخاب کنم. در مورد حوصله سر رفتن، سهراب جان منم باشم کتابی رو 5 بار بخونم که عمرا بخونمش. چی بگم...
نوع نوشتن به صورت فصل فصل شاید شما ها رو اذیت کرده باشه اما منو بیچاره کرد، بعضی از این فصل ها رو نزدیک بیست بار خوندم، به حدی که که خودم ازشون بدم می اومد. در هر صورت اگر وقت بشه یک ماه ضربتی روش وقت بذارم و بازنگری کنم. البته نه الان....پس فعلا بی خیال لینک کلی بشید. همین لینک ها رو فعلا داشته باشید تا بعد.
ممنون بابت تبریک
منتظر جلد دوم هم هستیم اونم از نوع بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــصبرانه اش
من با این چیزا ناراحت نمشم، یکی از ایرادات اساسی این روش نوشتن همینه، یعنی فاصله بین فصل ها و این فاصله به همه چیز بستگی داره و با اتفاقاتی که ممکنه رخ بده، این فاصله بیشتر میشه. برای همین هم گفتم دیگه به این شیوه نمی نویسم. باید داستان به جایی برسه که مطمئن باشم می تونم تموم کنم یا کلا تمومش کنم. هر چند آخر جلد سفیر کبیر رو ماه پیش نوشتم. منتهی باز هم نیاز به وقت هست. در مورد لوگو هم فعلا که وقت نیست بشه یه فکری می کنم ببینم چی از آب در میاد.
ممنون.
خب فکر کنم اینجا هم سوالم رو بذارم، برای کسانی که اینجا این داستان رو خوندن. البته داخل وبلاگ نظرات به اندازه کافی بود منتهی خوبه نظرات بیشتر رو بدونم.
از نظر شما جلد دو از چه زاویه دیدی ادامه پیدا کنه؟ آیا از نگاه آلفرد یا افراد دیگه، کلا نظر بدید. البته اگر حسش رو دارید.
خب فکر کنم اینجا هم سوالم رو بذارم، برای کسانی که اینجا این داستان رو خوندن. البته داخل وبلاگ نظرات به اندازه کافی بود منتهی خوبه نظرات بیشتر رو بدونم.
از نظر شما جلد دو از چه زاویه دیدی ادامه پیدا کنه؟ آیا از نگاه آلفرد یا افراد دیگه، کلا نظر بدید. البته اگر حسش رو دارید.
اونور هم گفتم آلفرد
البته برای تنوع اگه مثلا لحضات خیلی جالب رو از دید یه نفر دیه هم باشه عالیه
ولی کلی آلفرد باشه
@snap 19968 گفته:
خب فکر کنم اینجا هم سوالم رو بذارم، برای کسانی که اینجا این داستان رو خوندن. البته داخل وبلاگ نظرات به اندازه کافی بود منتهی خوبه نظرات بیشتر رو بدونم.
از نظر شما جلد دو از چه زاویه دیدی ادامه پیدا کنه؟ آیا از نگاه آلفرد یا افراد دیگه، کلا نظر بدید. البته اگر حسش رو دارید.
اولین کتابی بود که بیشتر از دو روز خوندنش برام طول کشید 3جلدم می تونست باشه((220))
یکم باید از قدرتاش کم بشه دیگه زیادی تو قدرتاش زیاده روی شده به نظرم جالب میشه اگه یه جنگم توش باشه بعد یکمم رگه ها عاشقانه بهش اضافه شه بالاخره 18سالش شده. نه مثله کتاب اول که ملوم نبود به کی حس داره با کی دوسته با کی دشمن یهو الکی الکی ریتا رو بوسید. پدرشم پیدا شه یه نزاع هایی بین الفردو پدرش پیش بیاد . مثل کتاب اول 3000 صفحه نشه لطفا اونجوری انگار داری چنتا جلد کتابو با هم میخونی اگه قصد چاپشو داشتی مطمئنا بقیه هم بهت میگن که باید چند جلد شه یا خلاصه تر شه. وقتی از اول از نگاه الفرد بوده سخته بخوای از نگاه یه نفر دیگه ادامش بدی مگه اینکه هر فصلش از دیدای مختلفی باشه از دید الفردم توش باشه. اگه انتقاده بدی کردم مظرت ((200))
@snap 19968 گفته:
خب فکر کنم اینجا هم سوالم رو بذارم، برای کسانی که اینجا این داستان رو خوندن. البته داخل وبلاگ نظرات به اندازه کافی بود منتهی خوبه نظرات بیشتر رو بدونم.
از نظر شما جلد دو از چه زاویه دیدی ادامه پیدا کنه؟ آیا از نگاه آلفرد یا افراد دیگه، کلا نظر بدید. البته اگر حسش رو دارید.
اولین کتابی بود که بیشتر از دو روز خوندنش برام طول کشید 3جلدم می تونست باشه((220))
یکم باید از قدرتاش کم بشه دیگه زیادی تو قدرتاش زیاده روی شده به نظرم جالب میشه اگه یه جنگم توش باشه بعد یکمم رگه ها عاشقانه بهش اضافه شه بالاخره 18سالش شده. نه مثله کتاب اول که ملوم نبود به کی حس داره با کی دوسته با کی دشمن یهو الکی الکی ریتا رو بوسید. پدرشم پیدا شه یه نزاع هایی بین الفردو پدرش پیش بیاد . مثل کتاب اول 3000 صفحه نشه لطفا اونجوری انگار داری چنتا جلد کتابو با هم میخونی اگه قصد چاپشو داشتی مطمئنا بقیه هم بهت میگن که باید چند جلد شه یا خلاصه تر شه. وقتی از اول از نگاه الفرد بوده سخته بخوای از نگاه یه نفر دیگه ادامش بدی مگه اینکه هر فصلش از دیدای مختلفی باشه از دید الفردم توش باشه. اگه انتقاده بدی کردم مظرت ((200))