Header Background day #27
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

باش تا ببین چه میکنی!

1 ارسال‌
1 کاربران
4 Reactions
2,554 نمایش‌
kianick
(@kianick)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 391
شروع کننده موضوع  

اگه توی دستشویی گیر کردین چه میکنین؟ :دی

شهروند نوجوان : گریه و زاری راه می اندازد و مادرش را صدا می زند!‏

شهروند دهه 70 (مذکر): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از جیب شلوار قرمزرنگش درمی آورد و ‏آهنگ «نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن …» را گوش می دهد!‏

شهروند دهه 70 (مونث): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از کیف رنگی رنگی اش درمی آورد و ‏اپلیکیشن تبدیل موبایل به آینه را فعال می کند. سپس با کمک آینه مشغول زیباسازی صورت خود می شود

شهروند دهه 60 (مذکر): در فکر این است که آیا پدرش برای تنبیه، در را از پشت قفل کرده است؟! آیا نامزدش که نیم ساعت ‏دیگر سر چهار راه انقلاب با هم قرار داشتند، رابطه اش را با او به هم می زند؟ آیا گشت ارشاد نامزدش را دستگیر می کند؟! ‏آیا مادرش در مورد بویِ بدِ لباس هایش فکر بدی می کند؟! آیا در این لحظه دارند از او فیلم می گیرند تا علیه اش در دادگاه ‏استفاده کنند؟ آیا زنده خواهد ماند؟! آیا … در حالی که همینطور به فکرهایش ادامه می دهد، با نگرانی از جیب شلوار جین آبی ‏رنگش، یک سکه در می آورد و با آن به درِ دستشویی می زند!‏

شهروند دهه 60 (مونث): در فکر این است که آیا پسرهای هم دانشگاهی اش با او شوخی کرده و در را از پشت قفل کرده اند؟ ‏اگر خواستگارش این موضوع را بفهمد؟! اگر تا شب اینجا بماند و درِ خوابگاه بسته شود؟! اگر به خانواده اش در شهرستان ‏اطلاع بدهند؟! اگر پدرش دیگر اجازه ادامه تحصیل به او ندهد؟! اگر او را مجبور کنند تا با پسرِ مش قاسم ازدواج کند؟! اگر از ‏پسر مش قاسم بچه دار شود؟! اگر مجبور باشد تمام عمرش را خانه داری کند؟! اگر … در حالی که برای سرنوشت شوم ‏خودش گریه می کند از داخل کوله لپ تاپش یک آینه درمی آورد و ریمل های ریخته شده روی صورتش را پاک می کند!‏

شهروند دهه 50 (مذکر): یاد جوانی های خود می افتد که چقدر پر زور بود و می توانست در دستشویی را از جا بکند! از ‏جیب شلوار پارچه ای خاکستری رنگش، یک ماژیک درمی آورد و روی در دستشویی یادگاری و شعر می نویسد!‏

شهروند دهه 50 (مونث): به خودش تلقین می کند که برای رسیدن به آرمان های برابری حقوق زنان با مردان، باید این ‏شرایط سخت را تحمل کند. در همین حال سعی می کند تصویر خودش را در کاشیِ سفید دستشویی ببیند و جوش سه روز مانده ‏روی صورتش را منهدم کند!‏

شهروند زندانی: سعی می کند با یک قاشق چایخوری دیوار دستشویی را خراب کند تا بتوان از مسیر فاضلاب فرار کند!‏

شهروند روشن فکر: از وقت به دست آمده نهایت استفاده را می کند و از داخل تبلتش مشغول خواندنِ ایبوکِ «جامعه باز و ‏دشمنان آن» می شود!‏

شهروند روشن فکر نما: یک گوشه ای می نشیند و سیگار می کشد!‏

شهروند شاعر: شعر می سراید؛ «سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / و با این بو اگر در پشت در مانند، درمانند!»‏

شهروند متوقع: سیفون را می کشد و می گوید: «بیا اینم سیفون، حالا در رو باز کن بیام بیرون!»‏

شهروند مهندس: سعی می کند با باز کردن لولای در، از دستشویی خارج شود.‏

شهروند فیزیکدان: از فرمول فشار (‏p=f/a‏) استفاده می کند. شیر آب را تا انتها باز می کند و مسیر آب را به طرف در ‏خروجی می گیرد، سپس با کمک انگشت شستش، دهنهِ شلنگ را تنگ و تنگ تر می کند تا با کم شدن سطح (‏a‏) فشار افزایش ‏یابد و بتواند در را سوراخ کند!‏

شهروند کامپیوتردان: برق دستشویی را یک بار خاموش و روشن (ری استارت!) می کند، سپس دستگیره در را فشار می دهد ‏تا ببیند آیا قفل در باز شده است یا نه؟

شهروند نگران: با 125 تماس می گیرد.‏

شهروند خیلی نگران: با 115 تماس می گیرد!‏

شهروند رِند: نوشته های رویِ در و دیوارِ دستشویی را می خواند و برخی از شماره ها را در موبایلش ذخیره می کند!‏

شهروند معمولی: کمی در را فشار می دهد، در باز می شود، دستش را داخل روشویی می شورد، آبی به موهایش می زند و ‏خارج می شود!‏

بله بله بله.

بخندید :دی


   
girl.of.wind، Azi، sheyton-divane و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
اشتراک: