سلام گفتم از فیض این شعر نمانید شعر قشنگی از اخوان ثالث (م.امید) که البته فصل پاییز را پادشاه فصل ها در زیبایی و غیره معرفی می کند و اگر بخواهی دقیق نگاه بیندازی یک نوع نقد است به اوضاع اجتماعی کشور.
آسمانش را گرفته سخت در آغوش
ابر با پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران سرودش باد
جامه اش شولای عریانی است
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله زر تار و پودش باد
گو بروید یا نروید هر که در هرجا که خواهد یا نمی خواد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتوی گرمی نمی تابد
ور ز رویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی که میگویند که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنداه اش خونی است اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصل ها پاییز
این شعر اخوان ثالث حرف نداره واقعا.بسیار زیباست
مال کتاب ادبیات سال دوم دبیرستان بود فکر کنم در هرصورت دستت درد نکنه گذاشتیش خیلی شعر زیبایی بود