دو دوتا=چهارتا(یاس)

حساب کتاب بهت میگه حالا بدو با چهار پا

میفهمی با چند تا ضرب وتقسیم

باید جلو پول فرودبیاری سر به تعظیم

:تودیگه نمیشه بذاری رو این جمله سرپوش

انگار پولُ بستن به دُمِ خرگوش

صبحه زوده دیروزکه جمعه بوده

چشمِ نیمه بازتو میگه تو دیگه حاضر شو

که دیره رسید سپیده دیگه عازم شو

خب تو خب میدونی طول و عرض

زندگی یه چیزه که اونم پولُ و ارزِ

حرف تلخیه ولی بدون به مولا راس میگم

ببین آدما جلوی کیا دولا راست میشن

چون که اون رئیسه اُ توکارمندی

مثه یه ماشینی که تو واسش یه باربندی

ممکنه که دیگه حرف دلت خونده نشه

تو دوره ای که کِسی نمیده خون به پشه

باید سعی کنی که با یه نبوق قشنگ

حقتو یه جور بگیری از حقوق بشر

گیج ویـجی به یه نقطه خیره میشی

توفکرِ این که آیا سرِکار میشه پیچید

نـه نباید بدی تو روزُ از دست

میدونم که کار سخته وقتی روح خسته است

ولی خب تو این وضعِ کیشمیشی

وتو این شطرنج اگه نجنبی کیش میشی

چرا فقط همش من و تو دمِ کیشمیشیم

ضعیفُ و پوچی واین ضریب هوشی میگه کمی بکوشی

دیگه دمیده خورشید میره همینکه جوشید شیرت کمی بنوشی

نگاه های بد به هم که یعنی شروع جنگ

چند نفر میان میگن که آقا باشه ول کن

اگه نه که باصورت میری تو باجه تلفن

کلی بد و بیراه بارت شد با اعصاب خورد سرِکارِت وارد شو

اسم کاره اسمشِ که ژست داره

فقط فکرت اینه نشی زیره قسط پاره

کدوم کار کدوم مشتری توسرخوش به

جز اینکه نخ لباستو دورِ انگشت بپیچی

اونیم که میادتو می بینی باچشم خیره

گدا بود یا خواسته ازت آدرس بگیره

انگار که توی دلِ کوه یه غار کندی

کسر وقت نمیده به تو یه استراحت

زندگی واست شده یه دوی اسقامت

خیلی دوست داری تاخونتون یه دربست بگیری

گوله برسی خونه بخوابی در اصل بمیری

شرایطش نیست پس واسه چی واستادی

خطیا رو بغل کن آزادی آزادی

تو راه خونه با فکرِ مشغول و هزار استرس

که نکنه فردا گاوت هشت قلو بزادُ

وقتِ رعد وبرقِ قلبه وُ جزر ومدِ منه و وضع من که بده چون که قبضه برق اومده

باید قبض و پـولـِتـو با کش ببندی

باهاش خداحافظی کنی و بهش بخندی

اینه تنها راه خنده توی قشر غمگین