سلام
والا خدمتتون باید عرض کنم یه مدته بنده شیفته ایشون شدم، گفتم شما هم باهاش آشنا بشین...((200))
قبل از اینکه بریم سراغ بیوگرافی اصلی یه چندتا چیز میگم که همه حرفای خودمه!
غزل های بسیار جالبی دارن، بازی با کلماتشون هم بسیار تا بسیار جالبه...یه جاهایی بین بیتا ربط خاصی نیست ولی اینقد بیت ها قشنگن که بیخیالش میشی! و به قول یکی از دوستام شعرای ایشون دوست داشتنی ان چون سپید فکر میکنه اما غزل مینویسه...
فاضل در سال 1358 در خمین واقع در استان مرکزی متولد شد. وی برای ادامه تحصیل در رشته های معارف إسلامی و مدیریت در دانشگاه امام صادق(ع) به تهران آمد و تحصیلات خود را در مقطع دکترای رشته مدیریت تولید و عملیات در دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد.
دبیری سه دورهجشنواره بینالمللی فیلم صد دبیری علمی جشنواره بینالمللی شعر فجر و عضویت در شورای علمی أدبیات انقلاب فرهنگستان زبان و ادب بعضی از عناوین ادبی و هنری و علمی او است. تا کنون از این شاعر، چهار مجموعه شعر «گریههای امپراطور»، «اقلیت»،«آنها» و «ضد» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده که هر کدام از این مجموعهها به دلیل استقبال فراوان تا سی نوبت تجدید چاپ شدهاند. شعر فاضل نظری، شعری متفاوت از جریانهای شعری امروز است و نگاهی کلاسیک به غزل دارد .در روزگاری که کمتر کتاب شعری به چاپ دوم و سوم می رسد ،فکر می کنم که رسیدن به چاپ یازدهم سه گانه نظری به خوبی بیانگر عظمت این مجموعه باشد.استاد موسوی گرمارودی گفته است: "غزل های من کوششی است و غزل های فاضل عزیزم جوششی".
یکی از نکات جالب مجموعه، تنوع موضوعات و گستردگی آنها می باشد ،شعر های عاشقانه،عارفانه، اجتماعی،سیاسی و مذهبی و ....همه در کنار هم در این 3 کتاب جمع شده اند تا اینگونه مورد استقبال همه طیف ها و سلیقه ها قرار بگیرد.از او به عنوان شاعر جریان ساز در دهه هشتاد و همچنین پرمخاطب ترین شاعر به انتخاب مردم تجلیل به عمل آمده است. برخی آثار او در کشورهای فارسی زبان منتشر شده است. همچنین گزیده اشعار وی در سال نود و دو در دو قطع رقعی و جیبی به همراه مقدمه ای در باره غزل به قلم او در انتشارات مروارید منتشر شده است.
منبع: تبیان و ویکی پدیا( ویکی پدیا فاضل رو که باز کنید چندین منبع برای متنش ذکر شده بنابراین مستنده حرفاش)
به شخصه اکثر شعراشو دوست دارم اما این یکی رو با توجه به اینکه چندین و چند نفر ازش خوششون اومده براتون میزارم تا با سبکش آشنا بشید:
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت، به پروانه نمی آید عشق
((5))
من واقعا از ایشون الهام گرفتم مخصوصا ان قطعه ایی که می گه:
غرض رنجیدن ما بود - از دنیا - که حاصل شد
مکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا
برای چرخش این آسیاب کهنه دل سنگ
به خون خویش میغلتند خلقی بیگناه اینجا
نشان خانه خود را در این صحرای سردرگم
بپرس از کاروان هایی که گم کردند راه اینجا
اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست
نشان میجوید از من تا نیاید اشتباه اینجا
تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا