در زمان های قدیم پیش از آن.
که قدم گذاری تو به این جهان.
زندگی می کرد پیرمردی جوان.
که نه پیر بود و نه چندان جوان.
و سنش نبود ز سی بیشتر این بدان.
زندگی می کرد در خانه ای بسان اشراف و اعیان.
روزی برون شد ز خانه ان مرد نه چندان جوان.
تا رسید به دشتی که پر بود ز گوران و آهوان.
و چون راضی نبود به تکه ای نان.
بر ان شد تا شکار کند آهویی جوان.
به یک آن به زه کرد کمان.
حاجت او گشت بر حیوانات عیان.
و همه گریختند و شدند پنهان.
و جز یکی گور در آن دشت نشد عیان.
که پیر بود و حاذق به فن بیان.
چنین گفت به ان نیک مرد جوان.
که تا شیره مالد سرش با زبان.
چنین گفت آن گور پیر مغان.
تو که صورتت بسان فرشتگان.
و سیرتت بسان نیک مردان خدا.
مگر ندانی که تلخ بود گوشت گوران.
و تناول نشود مگر با نمک گران؟
جوان به فکر فرو رفت به یک آن.
پس از آن شد سوی دریاچه نمک روان.
چو رسید به دریاچه مرد داستان.
کاسه ای پر کرد از آب آن.
و گذاشت آن را در ایوان.
تا بخار شود، طی مدتی ، به مرور زمان.
یکی دو روز گذشت و ته ظرف شد عیان.
نمکی سپید، به سپیدی دندان.
دوباره گشت مرد به سوی دشت روان.
تا رسید به گور پیر حاذق به فن بیان.
دوباره تیر گذاشت در کمان.
و نگذاشت که منعقد شد کلام آن حیوان.
و هدف گرفت از وسط مگسک آن.
و تیر مستقیم خورد به آن حیوان.
دقیقا وسط دو چشمان.
و کشت گور عالم به فن زبان.
انگلیسی و فرانسه و امثال آن.
کبابش کرد تا بخوردش به همراه نان.
گوشت تازه و بریان.
به هنگام پخت ریخت نمک روی آن.
سپس به نیش کشید گوشت آن حیوان.
بعد از صرف نهار و گذر زمان.
برای هضم بهتر آن.
بازگشت به خانه اش که ساکن بود در آن.
و خفت تا صبح روز بعد از آن.
اینک به پایان رسید داستان.
و اگر پندی نگرفتی از آن.
قطعا مشکل بود از خودتان.
که درک نکردید پند نهفته در آن.
بــــــــــله، بسیار آموزنده بود... ((231))((231))((231))
ولی خداییش قافیه هاش بد نبودند. آورین، آورین... ((86))
((105))
من هنوز تو کف پیام این شعرم، اصلا آدم رو شرمنده می کنه((3))
آورین قشنگ بود...
((27))((27))((27)):fuuthatshi::fuuthatshi::fuuthatshi::newspaperguytear::newspaperguytear::Facepalm::Facepalm::ExcitedTroll::happyforeveralone:)):-j
بازم مارو سرکار گذاشتی
خدا بود!! (حمل بر کفر نشود)
@Leyla 39501 گفته:
بــــــــــله، بسیار آموزنده بود... ((231))((231))((231))
ولی خداییش قافیه هاش بد نبودند. آورین، آورین... ((86))
پس چی که آموزنده بود فکرکردی من از اون آدم هایی هستم بی هدف و انگیزه می نویسن
@argotlam 39502 گفته:
((105))
من هنوز تو کف پیام این شعرم، اصلا آدم رو شرمنده می کنه((3))
آورین قشنگ بود...
بله من خودم بعد از نوشتن این داستان کلی مطنبه شدم
@JuPiTeR 39503 گفته:
((27))((27))((27)):fuuthatshi::fuuthatshi::fuuthatshi::newspaperguytear::newspaperguytear::Facepalm::Facepalm::ExcitedTroll::happyforeveralone:)):-j
بازم مارو سرکار گذاشتی
بده تو این دوره زمونه بی کاری گذاشتمت سرکار جای تشکره؟
@master 39504 گفته:
خدا بود!! (حمل بر کفر نشود)
تشکر فور یو
@m.mahdi 39521 گفته:
پسیام داستان اشک رو توی چشام جمع کرد ((84))
خیلی عالی بود نپتون فقط بگو اگه دستم بهت برسه من ! این همه مدت کجا بودی تو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ((89))((89))
از اینکه می بینم توانستم تاثیر عمیقی بر پیکره محمد مهدی بگذارم بسسی شادمانم
چرا دعوا می کنی حال تحریم بودم کامپیوتر خراب. درس براه. زندگی خراب.
اووووووووووم این کمی بهتر شده توی قافیه ها کار بیشتری کردی معلوم بود .((216))
اما من هنو تو کف پیام داستانم ((105))((105))((105))((105))
هوراس؟؟؟؟؟؟((105))
من داستان نوشتم پودر ماشین لباس شویی که ننوشتم که کف کنه
بعد از مدت ها من اومدم....به قول معروف اژدها وارد می شود......البته من پلنگم...
بله داستان بسیار آموزنده ای بود و از این داستان پند می گیریم که باید میوه ها رو بشوریم و بخوریم وگرنه امکان ابتلا به بسیاری از بیماری ها هست!
درست می گم یا نه؟؟؟
ولی خدایی خیلی قشنگ بود نپتون جان!!!ایول!!!
@Montazer 39688 گفته:
بعد از مدت ها من اومدم....به قول معروف اژدها وارد می شود......البته من پلنگم...
بله داستان بسیار آموزنده ای بود و از این داستان پند می گیریم که باید میوه ها رو بشوریم و بخوریم وگرنه امکان ابتلا به بسیاری از بیماری ها هست!
درست می گم یا نه؟؟؟
ولی خدایی خیلی قشنگ بود نپتون جان!!!ایول!!!
محمد! از تو دیگه انتظار نداشتم. فکر می کردم الاقل تو بتونی پند نهفته ی توی اون رو درک کنی اینی که گفتی پند رو کار بود پند اصلی زیر کار هست باید تا ته اعماق داستان فرو بری
عجب داستان پر پندی و میگفت دشمنت رو خوب گول بزن نه نصفه نیمه نگو فقط با نمک خورده میشه بگو اصلا قابل خوردن نیست(تا عقل در کار نباشد جان در عذاب است)
وراستی این اصطلاح جدید چیه؟پیرمرد جوان!!منکه ذهنم با جایی قطع نمیده((54))((54))
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
عجب داستان پر پندی و میگفت دشمنت رو خوب گول بزن نه نصفه نیمه نگو فقط با نمک خورده میشه بگو اصلا قابل خوردن نیست(تا عقل در کار نباشد جان در عذاب است)
وراستی این اصطلاح جدید چیه؟پیرمرد جوان!!منکه ذهنم با جایی قطع نمیده((54))((54))
یعنی مردی میان سال که بین برزخ پیری و جوانی مانده است