نام کتاب: زیتون
نویسنده: baste کاربر نودوهشتیا
خلاصه:
داستان باده من از شروع در نقطه پایانی آغاز میشه از همون جایی که باده برای زن بودن ، نفس کشیدن، بودن اون جا رو ترک کرده
باده تلخ و شیرین …آرام و طوفانی …مستقل و وابسته است پر از تناقض و پر از زیبایی …
برای باده همه چیز در شهر آبی رنگ شکل میگیره و در شهری خاکستری به نقطه اوج میرسه ….
میتوان زیبا زیست…
نه چندان سخت که از عاطفه دلگیر شویم،
نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بد و خوب!
لحظه ها میگذرند،
گرم باشیم پر از فکر و امید…
عشق باشیم سراسر خورشید…
2/3 اولش خیلی عالیه ولی بقیش یکم کیفیتش میاد پایین...
رمان قشنگیه من خوندمش
توصیه می کنم بخونینش
قصد توهین ندارم آبجیا... ولی من اصلاً با رمان ایرانی دخترونه حال نمی کنم.... نه این که کلاً از کتابایی که دخترا قهرمانن خوشم نیاد، اما با مدل ایرانیش حال نمی کنم.
با این حال... بازم تشکر.((226))
جالب بود اما جا برای پیشرفت خیییییییییییلی داشت! زیادی رمانیتک و رویایی تموم شد....کلا میتونم بگم جالب بود اما پتانسیل بهتر شدن رو داشت...میتونست به جای اینکه کتاب خوبی باشه کتاب عالی باشه! با اینحال اولین تجربه نویسنده بود و به این نسبت خیلی هم خوب نوشته و حداقل اگه یه مقدار زیادی رویایی هستش مثل خیلی کتابای دیگه نیست که کوچکترین حرفی برای گفتن نداشته باشه....
@Fateme 40502 گفته:
جالب بود اما جا برای پیشرفت خیییییییییییلی داشت! زیادی رمانیتک و رویایی تموم شد....کلا میتونم بگم جالب بود اما پتانسیل بهتر شدن رو داشت...میتونست به جای اینکه کتاب خوبی باشه کتاب عالی باشه! با اینحال اولین تجربه نویسنده بود و به این نسبت خیلی هم خوب نوشته و حداقل اگه یه مقدار زیادی رویایی هستش مثل خیلی کتابای دیگه نیست که کوچکترین حرفی برای گفتن نداشته باشه....
کاملا موافقم فاطمه جان!
این رمان هم نمیشه گفت خیلی حرف برای زدن داره ولی از اون حالت تکراری که الان خیلی مد شده خارج شده.