نام کتاب: بهادر
نویسنده: maryammoayedi کاربر نودوهشتیا
خلاصه:
در مورد یه مرد جوون خودساخته هست که به عشق و عاشقی اعتقادی نداشته تا اینکه اونم یه روز عاشق میشه اون هم عشق در نگاه اول..
” با بلند شدن صدای اذون سرمو چرخوندم سمت مسجد محل…همونجایی که یکماه پیش دل و دینم رو باخته بودم…منی که به عشق و عاشقی اعتقادی نداشتم چوب بی ایمونیم رو بد رقم خوردم و تو همون نگاه اول شدم اواره یه جفت چشم عسلی .چشمایی که اگر چه حتی نیم نگاهی هم به من نکرد اما از همون دور هم وجودمو به اتیش کشوند و رفت..”
بهادر اون دخترو از پدرش خواستگاری میکنه و قول و قرار عقد هم گذاشته میشه اما چند روز مونده به عقد میفهمه که اون دختر……..
این هم یه رمان با شخصیت اصلی مرد...
مخصوص آقا مجید که گفته بود از شخصیتای دختر خوشش نمی یاد
اینم بگم که این رمان کلی طرفدار داره
آخر خلاصه داستان رو میزاشتی الان تو کفم ببینم آخرش چی میشه(5)
داستان جالبی داره! یک شخصیت مرد، خیلی متفاوت تر از چیزی که تا حالا تو رمان ها و یا حتی اطرافتون دیدین!! یه مرد تقریبا میشه گفت با مرام و افکار قدیمی...مثل اسمش، بهادر!! یه شخصیت قدیمی توی دنیای جدید با ادمای عجیب و غریب امروزی و یه عشق که عشق نیست!
هم سیر داستان قشنگه هم نویسنده خوب تونسته شخصیت پردازی کنه! مثل یهو حرکت ایکسی از فلان شخصیت سر نمیزنه که انتظارشو نداشته باشی!!! دوسش داشتم، یه شانسی بهش بدین!