سلام و درود
خوب بعله دیگه خودتون می دونید دیگه
باید بیاید تصورتون رو درباره بچگی و بزرگسالی امیرحسین بگید
یعنی هرچی شناخت تا به حال ازش کسب کردید رو بریزید بیرون
خخخخخخخ
اصن لهش کنید اقا
که دیگه داوطلب نشه
من افتتاح میکنم :
ژوپیتر بچگیاش از این بچه ها بودخ که وقتی بش شکلات میدادی کل دستتو گاز میگرفت. :دیدو:
دیگههههه اوممممم از این بچه بیش فعالا بوده که شب تا صب صب تا شب روی سقف خونه راه میرفته
بعدش اوممممم از این بچه ها فک کنم بوده که خیلی لوس بوده و تو جمع نیم زبونی حرف می زده و بعد از این که چرا کسی حرفشو نمی فهمیده ناراحت میشد :دی بعد فکر کنم وقتی رفت مدرسه هر زنگ تفریح 2 بار پا دفتر بود. :دی اگرم تو زمان حال بود امممم ستا گوشی یا لب تاب داشت.
در اون صورت امممممم :
من آینده نگر نیستم نمی تونم بگم اما واسه 30 خببببب امممممم :
فکر کنم پایونیر زن شوهر شده باشه :دی
بعدم اممممم زنش حاملس و شده سوژه بچه های سایت :دی برای همین همرو بن می کنه و این میشه پایان کار زندگی پیشتاز + وصیت نامه در سن 90 سالگی :
من ملکی که در پاریس فرانسه دارم را برای پسر اول و ملکی که در لندن انگلستان دارم را برای تنها دخترم به ارث
برای کوچک ترینشان زندگی پیشتاز و برای زنم بقیه چیزهام. + 1 جک میگه ( چون آدم خیلی سرحالی بوده ) بعد نحوه کار مدریت زندگی پیشتاز برای کوچیک ترین پسرو بعد خدا رحمتش کنه.
خخخخخخخخخخخخخ
@BOOKBL 54792 گفته:
من افتتاح میکنم :
ژوپیتر بچگیاش از این بچه ها بودخ که وقتی بش شکلات میدادی کل دستتو گاز میگرفت. :دیدو:
دیگههههه اوممممم از این بچه بیش فعالا بوده که شب تا صب صب تا شب روی سقف خونه راه میرفته
بعدش اوممممم از این بچه ها فک کنم بوده که خیلی لوس بوده و تو جمع نیم زبونی حرف می زده و بعد از این که چرا کسی حرفشو نمی فهمیده ناراحت میشد :دی بعد فکر کنم وقتی بزرگ شد رفت مدرسه هر زنگ تفریح 2 بار پا دفتر بود. :دی اگرم تو زمان حال بود امممم ستا گوشی یا لب تاب داشت.
بزرگسالیش منظورم زمانی هست که بزرگ شده زن گرفته 30 40 50 60 70 سالشه
نه الان
خب..طبق معمول اول من...حرفمو پس میگیرم..با توجه به شناختی که از این امیر تو چند روزه گذشته پیدا کردم...از این بچه ساکتا...شرا...شلوغا...و خلاقا بوده که هی دنبال چیز میزا راه میفتاده و فضولی میکرده...به عبارت روشن تر گند میزده تو وسیله..ولی خب این موجب افزایش ابتکارش شده ...و الان امیر مبتکر شده..سبک جدید شکلکا که سایتو ریخته بهم..بر عکس قبل اصن ازش نمیترسم واو واقعا یه پسر باحال و خوب میدونم ولی خب بماند که یکی از این بچه پاستوریزه ها و ترسو ها در امور ازدواج و خواستگاری هستش....و ....خیلی مردم آزار و بی مسئولیت در مورد مجرد موندن کاربرای سایتش که حاضر نیس یه قدمم برداره..ولی خب امید هعست که با محمد حسین بیشتر دم خور بشه و درست بشه..بعد..امممممم...فک میکنم یکم زیادی ساکته الان..چون زیاد پیداش نمیشه تو محافل گفت و گو..و بماند که من یکی باهاش دعوا نمیکنم..طرف خیلی شره..علاقه ی زیادی به کتلت کردن کاربراش داره..پس توصیه میکنم از این موجود ساکت و مهربون با حوصله ولی خطرناک فاصله بگیرید....خب..بازم میگم انا لله و انا الیه راجعون...امیر جون میدونم با جنبه ای خیلیم خوشم اومد اون روز ازت که در مقابل پررویی و بی ادبی منحصر به فرد من ساکت موندی و بچه باحال شدی..ولی خب الان یکم بیشتر خودتو کنترل کن و منو کتلت نکن..و طبق معمول اعلام میکنم با این که خیلی بی ادبم ولی خب دوس ندارم کسی ازم ناراحت بشه..قاطی دارم نه>؟؟؟...پس امیر اینارو یه شوخی بدون ..خخخ..الان میگه مرد حسابی من با تو شوخی دارم؟؟/ میزنم کتلتت میکنما...خب رییس چون تاپیکو زدی مسئول جون مایی..خودمو بعد خدا سپردم به تو((72))((72))((72))((72))((72))((72))((72))((72))((107))((107))((107))((107))
بچگی رو گفتم..امم..الان با توجه به تهدید این فرد خطرناک محمد حسین در مورد پیریتم میگم...
اممم..تو پیری از این پیرمرد پیرزنا میشی که یه نت بزارن جلوت با لپتاپ هیچی نمی خوایو اذیت نمیکنی..و فقط پلاس میشی تو سایتا و مردمو کتلت میکنی..امم..وقتی بچه دار شدی سه روز جشن و سرور به سایت میدی به افتخارش...و مطمئنم بچت بزرگ بشه حرفای پدرانتو با مضمون های خطر ناکو کتلتی..بهش پ.خ مکنی..و این سایتو بهش به ارث میذاری..ااممممم...با زنت مدام در مورد نت حرف میزنیو..بدون شک از همینجا پیدا میکنی زنتو..خواستگاریتم اینتر نتی میشه...امممم..این خط این نشون..من میشم ساقدوشت..یا تو فرهنگ اصیل خودمون رفیق شفیق داماد که بهش حرص میده...اممم...و محمد حسین فسیلی هم میشه مشاور ازدواجت و زندگیت..این بروبچ علاف دختر هم میشن خاله زنکای زندگیت..داداشای ول معطلمم میشن از این دوستای ناباب که هی میگن..امیر مجردیو عشقه بیا بریم تو سایت عشق و حال..خخخخ..اممم تو دوران زندگیت در رفتنای مجردیت میشه اومدن به سایت..با عنوان یه کاربر معمولی تا زنت پیدات نکنه..مزاحمش میشی تا بخندی..ولی کور خوندی من لوت میدم زنت دو یه تا با ماهیتابه بزنه تو سرت تا کتلت بشی..خب..همین دیه
@vahidkia 54794 گفته:
خب..طبق معمول اول من...حرفمو پس میگیرم..با توجه به شناختی که از این امیر تو چند روزه گذشته پیدا کردم...از این بچه ساکتا...شرا...شلوغا...و خلاقا بوده که هی دنبال چیز میزا راه میفتاده و فضولی میکرده...به عبارت روشن تر گند میزده تو وسیله..ولی خب این موجب افزایش ابتکارش شده ...و الان امیر مبتکر شده..سبک جدید شکلکا که سایتو ریخته بهم..بر عکس قبل اصن ازش نمیترسم واو واقعا یه پسر باحال و خوب میدونم ولی خب بماند که یکی از این بچه پاستوریزه ها و ترسو ها در امور ازدواج و خواستگاری هستش....و ....خیلی مردم آزار و بی مسئولیت در مورد مجرد موندن کاربرای سایتش که حاضر نیس یه قدمم برداره..ولی خب امید هعست که با محمد حسین بیشتر دم خور بشه و درست بشه..بعد..امممممم...فک میکنم یکم زیادی ساکته الان..چون زیاد پیداش نمیشه تو محافل گفت و گو..و بماند که من یکی باهاش دعوا نمیکنم..طرف خیلی شره..علاقه ی زیادی به کتلت کردن کاربراش داره..پس توصیه میکنم از این موجود ساکت و مهربون با حوصله ولی خطرناک فاصله بگیرید....خب..بازم میگم انا لله و انا الیه راجعون...امیر جون میدونم با جنبه ای خیلیم خوشم اومد اون روز ازت که در مقابل پررویی و بی ادبی منحصر به فرد من ساکت موندی و بچه باحال شدی..ولی خب الان یکم بیشتر خودتو کنترل کن و منو کتلت نکن..و طبق معمول اعلام میکنم با این که خیلی بی ادبم ولی خب دوس ندارم کسی ازم ناراحت بشه..قاطی دارم نه>؟؟؟...پس امیر اینارو یه شوخی بدون ..خخخ..الان میگه مرد حسابی من با تو شوخی دارم؟؟/ میزنم کتلتت میکنما...خب رییس چون تاپیکو زدی مسئول جون مایی..خودمو بعد خدا سپردم به تو((72))((72))((72))((72))((72))((72))((72))((72))((107))((107))((107))((107))
می گم وحید حس نمی کنی اصلا پست اول رو نخوندی؟؟
قرار بود درمورد کودکی و بزرگسالی امیر بحرفی نه الان و شناختت ازش
جدا خودت بگو چن امتیاز ازت کم کنم؟؟
@smhmma 54797 گفته:
می گم وحید حس نمی کنی اصلا پست اول رو نخوندی؟؟
قرار بود درمورد کودکی و بزرگسالی امیر بحرفی نه الان و شناختت ازش
جدا خودت بگو چن امتیاز ازت کم کنم؟؟
هیچی رحم کن..بعدشم همینو نوشتم ..دلم خواست..مثل این بچه ها..خخخ...ولی همینو نوشتم تا کلا بگم..پاکش نکنی وااا...خخ..بزار بمونه بیاد بخونتش..قربون فسیلوودارم پاچه خواری میکنم پاک نکنی..اینو خواستی بپاک ولی اونو نه
ای بیرحم..باشه
@vahidkia 54802 گفته:
هیچی رحم کن..بعدشم همینو نوشتم ..دلم خواست..مثل این بچه ها..خخخ...ولی همینو نوشتم تا کلا بگم..پاکش نکنی وااا...خخ..بزار بمونه بیاد بخونتش..قربون فسیلوودارم پاچه خواری میکنم پاک نکنی..اینو خواستی بپاک ولی اونو نه
اینو که حتما پاک می کنم ولی الان برو به اون پستت چیزایی که گفتم رو اضافه کن تا پاکش نکنم
وگرنه باید با همش بای بای کنی
بعله
زود تند سریع برو چیزایی که پست اول ازت خواسته بهش اضافه کن
خدا خودش بخیر کنه....
نوزادی: از این بچه ساکتای مظلوم بوده که کلا از دیوار صدا درمیومده، اما از این نه! خیلیم مظلومانه صداش درمیومده از این صداهای که جیگر ادم کباب میشه! با وجودی که ساکت بوده اما یخورده کمتر از حد نرمال میخوابیده و بیدار هم که میشده با چشای باز زل میزده به درو دیوار تا حوصله اش سر بره و با جیغ جیغ خونه رو بزاره رو سرش. کلا از این بچه ها که همه فک میکردن اخی چه بچه ماهی، چقد ارومه! کسی خبر نداشت در اینده از این بلاهای ناگهانی میشه! البته وقتی به راه افتادن میفته پدر پدر و مادرشو درمیاره بس که به همه چیز دست میزنه و در حال اکتشاف بوده.
کودکی:
با برزگتر شدن ساکتی و ارامش جای خودشو به شیطنت و طی کردن عرض و طول سقف میده! از این بچه ها بوده که همچین شراره ی شرارت از چشاش میریخته بیرون ها! ولی بازم از اون مظلومیت نوزادی درش بوده و وقتی دعواش میکردن واقعا متنبه میشده.....البته تا چند ساعت فقط!!!!!
با وجود شیطنت حس میکنم از اینا نبوده که بچه ملتو اذیت کنه و مو بکشه و از این کارا....بلکه بچه ملتو از راه راست خارج میکرده و به شرارت میکشونده.
یک کوچولو قدر عدس حسود بوده منتها در عین حال از اینا بوده که میدیده کسی ناراحته مهربونیش عود میکرده.
دبستان: اوه اوه!!! شیطنت شدت میابد! از اینا بوده که معلم یه چی میگفته نقشه قتل برا معلم میریخته و کلیم دوست و اینا دور برش بوده. یه نصفه نیمه درسیم میخونده!
راهنمایی: فقط به خاطر ماجراهایی که سر پدر و مادر و معلم و مدرسه اورده سکوت میکنم به خاطر صبری که این بندگان خدا نشون دادن!
البته هرچی به دبیرستان نزدیک شده از شدت بلاها کمتر هم شده.
دبیرستان: پایه ثابت شیطنت،فرمانده عملیات های انتحاری( چه از نظر حمله چه از نظر پس گرفتن جاماندگان از سیاهچال(دفتر))، از اینا بوده که تو صورت معلمه بهش میخنده پشت سرش نقشه قتل میریزه! البته وقتی با یکی خوب بوده، دیگه خوب بوده دیگه نقشه مقشه خبری نبوده. کلا هم که تبدیل به جغدشده بوده و درس و اینا هم که کلا بیخی...دیگه خیلی درس میخونده هفته ای یه ساعت سرجم!
دانشجو: از این دانشجوها که کارشون خوبه، رفتارشون خوبه ولی جیگر استادو در میارن! پایه ی تیکه و شیطنت و نقشه های شیطانی و غیرشیطانی کلاس.
سربازی: خدا بیامرزه فرمانده اشو! مرد خوبی بود ولی سکته کرد رف!!!! چقد به این بشر گف درست اجرا کن!!! چقد سعی کرد این بشرو به راه راست بکشونه نشد!!! سردسته جنگ پتوها، پدر بچه نخاله ها رو دراوردن، و پدر پایگاه رو در اوردن و دائم با نیش باز که موجب حرص خوردن دیگران میشه!!! یخورده هم شوخی شهرستانی میکنه با تفنگ که کلا اصلاح نمیشه تا اخر سربازی. بیشترین مکان حضورش هم دیدبانیه...البته سربازیش بیشتر از معمول طول میکشه چون نمیتونه دست از سر کچل گوشی و کامپیوتر ور داره!!!
ازدواج و بچه: از این باباها میشه که تا میاد بچه ها از سر و کولش بالا میرن و با بچه ها بازی میکنه. مادر بچه ها رو هم دیوونه میکنه بس که یواشکی بچه ها میبره کارخطرناک و شیطنتت کنن!!!! البته کوچکترین تخطی از قوانین خونه رو هم تحمل نمیکنه و با کمال مهربونی یهو بچه رو یک هفته از استفاده از چیز موردعلاقه اش منع میکنه!!! یه دوتا سه تا بچه رو فک کنم داشته باشه که یکیشون از اون یکی شرتر!!!! البته یکیشونم هس که نسبتا اروم تره ولی وای به حال وقتی که بخواد شیطنت کنه دیگه واویلا!!! بچه هاش هم همه خوبن و از اونان که درس نمیخونن ولی درسش نسبتا خوبه.
سالخوردگی: همچنان دست از شیطنت نکشیده و به هرکی میرسه سر به سرش میزاره!!! از موارد نگرانی خانواده اش حضورش در مراسم خواستگاری بچه های خانواده اس که مبادا یهو جو شیطنت ایشونو فرا بگیره!!! که خب ترس بیموردیه و به جز یه بار همچین اتفاقی نمیفته!!! کلا هم در این سن تو خونه بند نمیشه و بیرونه...تو پارک، کتابخونه، سینما و هرجا که فکرشو بکنی...خودش مسن شده ولی دلش جوونه....از ایناس که همیشه لپ نوهه اشونو میکشن و یه اب نبات بهش میدنو یواشکی با نوهه اتیش میسوزنن!!!!
خب فک کنم کافیه!
کودکی...کنجکاو...شیطون..از این بچه ها که دل و روده ماشین اسباب بازی درمیارن ببینن توش چیه...
بزرگی..کت و شلواری....آروم... با کلاس...
خیلی بزرگی...در حال شیطنت با نوه هاش..داره میگه هی بچه ها موقع ما یه زندگی پیشتاز بود که یه خانواده بودیم توش..یه صادقم بود که تک بووود
نوزادی : از اینا که کف پاشونو قلقلک میدادی بهت میخندید ولی اسمتو مینوشت تو لیست کسایی که باید در آینده ازش انتقام بگیره ((200))
بچگی : از اینا که بر میدارن سوسک و مارمولک رو تشریح میکنن ! اینایی که با یه لیوان میفتن دنبال مگس تا بگیرنش ! من فک کنم کم حرف بوده بیشتر عمل میکرده .... از اینایی که قیافه هاشون خیلی بامزست ولی منتظر یه نیروی محرکن تا خونه رو منفجر کنن ((200)) فک کنم از این بچه هایی که با شلوار پاره و خاکی و با دمپایی داغون ( که صبح همشون نو بودن) با اعتماد به نفس میومد خونه میگفت مامان ناهار چی داریم ؟؟
دهــــــوم ولی فک کنم خیلی با احساس بوده و همینطور با وفا .
دانشجویی : پای ثابت شوخیای خرکی ((200)) از اینا که شوخیای سر کلاسو هماهنگ میکنه با بچه ها .... درس هیچی نمیخونه ولی نمره خوب میگیره !
سربازی : از اینا که سر پست خوابش میبره از شدت شانس هم هیشکی نمیفهمه !
بزرگ سالی : خخخ از این بابا ها میشه که تا زنش از خونه میره بیرون با بچه ها گند میزنن به خونه ((119)) یهو زنش وارد میشه میبینه زودپز سوراخ شده امیر هم صورتشو پشت روزنامه قایم کرده بچه ها هم خودشونو زدن به مطالعه کردن ! کلا از اینا که خیلی با بچه هاشون رفیقن ! خخخخ اون موقع مدیریت سایت رو به بچه هاش واگذار کرده .... خخخخ فک کنین بچه امیر بیاد بقیه رو بن کنه ((42))
پیری : از این پیر مرد خفنا که تابستون با نوه هاش میره کوه !
@m.mahdi 54836 گفته:
من فک کنم کم حرف بوده بیشتر عمل میکرده .... از اینایی که قیافه هاشون خیلی بامزست ولی منتظر یه نیروی محرکن تا خونه رو منفجر کنن ((200))
این تیکه رو شدیدددددددددد موافقم!((95))
نوزادی:از این بچه مظلوما و اروما که واقعا ارومن
بچگی : در اثر لولیدن بچه ها شر شده یکم
دبستان: از این بچه درسخون مودبا هستن که همه شر زیر سر اوناس ولی کسی نمیفهمه
دانشجویی:مخ کل دخترا دانشگاشو زدن ولی نمیگیرتشون همه در کف جناب عالی ایشون کلا ابه کف نمیکنه
ازدواج:نمیکنه همیجوری مجرد عشق و حال دنیا رو میکنه
@smhmma 54791 گفته:
اصن لهش کنید اقا
که دیگه داوطلب نشه
خو من میدونستم خودم انتخاب میشم بخاطر همین داوطلب شدم اصن
من فکر می کنم در کودکی عقده ای شده((205))، به احتمال براش عروسک اسب تک شاخ بالدار نخریدند،((230)) برای همین الان این عقده رو کاملا نشون میده.
تصورم اینه که دست بزن هم داشته((218)) در کودکی و البته زیاد قلدری کرده برای بچه های هم سن و سالش ((69))منتهی از دختر بچه های فامیل حسابی کتک خورده((212)) برای همین از دخترای خشن به شدت می ترسه8-|.
بر عکس دوستان تصور می کنم به خاطر همین کتک ها در دوران دبستان و دبیرستان بچه فوق العاده مظلومی شده :-$تا اینکه سمت مدیریت اینجا بهش رسید:Milk: که در نتیجه این عمل باز اون عقده ها خودشون رو بروز دادند:hmmm: و اون رگه خشانتش برای کوچکتر ها گل کرده:cerealguyspitting:((جرات نمی کنه به بزرگتر از خودش حرف بزنه((دلش کتک نمی خواد((231)))))
از طرفی با توجه به دوران پر بار کودکی((42))، عمرا این بشر دوستی از نوع مخالف داشته باشه((64))، عمرا بهش اس بدن و اینا((227))...
به احتمال خیلی هم خسیس باید باشه((127)) و از همه مهمتر خیلی هم تنبل تشریف داره((228))، چون رو بهش بدید دیگه هر چی کار داره میندازه گردن شما.((66))...
والا با این اوصاف می ترسم در مورد دانشگاه و آیندش حرف بزنم اما یقین داشته باشید که از اون زن ذلیل هایی خواهد بود که همتایی نداره.((218))
نوزادی:بشدت بچه پر سر و صدا..شیر خشک خورده..خدایا این دیگه کیه؟((119))
تونست توی 2تا پا راه بره: هیچ کابینت و در و دیواری از دست این پسر در امون نیست.. همه شیشه ها هم میشکنه پچه پروو((119))
تونست حرف بزنه:اسپمر ندید...پدر چرا حرف اسپمرر می زنی دکمه تشکر رو بزن..خخخخخخخخخخخ((119))
وقتی که 6 سالش شد: بشدت از بچه های پس گردنی می خورد ..اخه پسیش ملسه خخخخخخ((119))
وقتی وارد مدرسه:یه هم کلاسی قلدر داشت که ازش به شدت می ترسی ..چنان چه یک بار از ترس خودش رو خیس کرده ..((119)) .یه پاش توی کلاس یه پاش توی دفتر((119)) بی چاره چقدر کتک می خورد
دبیرستان بود که مدیر اینجا شد به قول سینا ......که در نتیجه این عمل باز اون عقده ها خودشون رو بروز دادند:hmmm: و اون رگه خشانتش برای کوچکتر ها گل کرده:cerealguyspitting:((جرات نمی کنه به بزرگتر از خودش حرف بزنه((دلش کتک نمی خواد((231))))) عقده ای
کنکور بود: اول شد................. البته از اخر
ترک تحصیل کرد ...با دوست های ناباب گشت و گشت و گشت که اخر سر معتاد شد..توی جوب خیابون پیداش کردند
به زور ترکش دادن...مگه ترکش می کرد چنان چسبیده بود
رفت و یه زن گرفت.....کاری که امیر می کرد چشم گوی زنش بود.........چشم عزیزم....چشم
بد بدخت اخر سر پیر شد و پسرش چنان این پیر مرد رو میزد که نگو و نپرس
بیچاره همیشه کتک می خورد
بیچاره
.
.