خوب اینم 9 جلد از رمان های مختلف آر ال استاین !
این رمان ها شاید مانند اسمشون خیلی ترسناک نباشن ولی خیلی قشنگن پشیمون نمیشید !
خیلی از این لینک ها ممکنه اصلا تو اینترنت نباشه ! باورتون نمیشه با هزار تا بد بختی و پارتی بازی لینک خیلیاشونو گیر آوردم ! یادمه 3 سال پیش تب کتابای آر ال استاین رو گرفته بودم ! تا صفحه 17 گوگل دنبال کتاباش میگشتم !!!!!!!!!!!!!!!!
همشونم فارسین :
توجه : اگه تاحالا کتابی از این نویسنده نخوندین توصیه میشه با کتاب به خخانه مردگان خوش آمدید یا کمد شماره 13 شروع کنید !
ویرایش : ماسک نفرین(ماسک شبح زده ) شده اضافه شد
خلاصه: این چیزی است که همه در باره کوپر هلمز می گوییداما هنگامی که خانواده کوپر به خانه جدیدی در اعماق جنگل
نقل مقان می کنند اتفاقات واقعا ترسناکی می افتند.
مشکل اینجاست که هیچکس حرفای گربه
ترسویی مثل کوپر را باور نمی کند...
خلاصه: ارین رایت و دوست صمیمی اش، مارتی، عاشق فیلم های ترسناك هستند.
به خصوص مجموعه ی فیلم های " وحشت در خیابان شوك."
همه جور موجود ترسناك در خیابان شوك زندگی می كنند.
اما هنگامی كه ارین و مارتی ، پارك بازی استودیوی جدید وحشت را دیدند، ترس را در زندگی شان درك كردند.
در ابتدا قطار وحشت از درون غاری پر از موجودات وهم انگیز عبور كرد.
سپس توسط گروهی از ملخ های غول پیكر مورد حمله قرار گرفتند!
زندگی واقعی خیلی ترسناك تر از فیلم های وحشتناك است.
اما خیابان شوك كه واقعی نبود؛ بود؟
خلاصه: دانیل یک دختر 15 ساله است که همراه برادر کوچکتر خود،پیتر و پدر و مادرشان به یک خانه ی قدیمی اسباب کشی میکنند.
دانیل برادرش را دوست دارد، اما از دست شوخی هایش عصبانی میشود.
البته کمی هم حسودی اش میشود چون همه حتی دوست نزدیکش آدی فکر میکنند که پیتر پسری بانمک و جالب است.
دانیل برای تولدش به شوخی آرزو میکند که تنها فرزند خانواده باشد اما نمیداند که در آینده ای نچندان دور همچین اتفاقی می افتد.
خلاصه: لوک به شانس اعتقاد زیادی دارد اما در اولین روز سال هفتم در مدرسه جدید کمد شماره ۱۳ به او میرسد. امروز روز شانس او نیست. اولین روز مدرسه است و امروز کمد او را تعیین کرده اند…کمد شماره ۱۳…۱۳ شانس؟ نه! برای لوک نه! او در را به روی تالار وحشت گشوده… دوست لوک هنا پشت سر هم شانس می آورد .راز خوش شانسی هنا چیست ؟!!!
خلاصه: پسری به نام دالی در شب هالووین میخواهد لوزه هایش را عمل کند.
او از این موضوع میترسد اما چاره ای ندارد.
سپس پرستاران او را به اتاق اش هدایت میکنند.
او در آن جا هم اتاقی اش مارتین چارلز پسری کوتاه قد با موهایی قهوه ای را میبیند.
اسمش را از تابلوی بالای سرش خواند.
پسر جیغ میزد و فریاد میکشید:
من مارتین نیستم! من مارتین نیستم!
پرستاران سعی داشتند آمپولی به او بزنند اما او خودداری میکرد.
پرستار به دالی گفت که قرار است پای مارتین را قطع کنند، به همین دلیل او وانمود میکند که مارتین نیست!
و سپس پرستاران از اتاق خارج شدند و مارتین را با دالی تنها گذاشتند...
من مارتین نیستم
خلاصه: به مگی اکانر تولد مبارک بگویید.
او همان دختر خجالتی و زیبایی است که در بیرون چادر پیشگو ایستاده.
مگی و دوستانش برای تفریح به کارنوال آمده اند ولی شادی مگی چندان دوامی نخواهد داشت.
زنی که دست او را دید مگی را وارد وحشتی نفس گیر کرد.
چون مگی واقعا وارد چادر پیشگو نشده است،
او در را به روی تالار وحشت...
گشوده است .
خلاصه: چهار دوست بسیار صمیمی در یک مدرسه و البته در کلاس هایی جدا درس میخوانند...(ری - تریستان - رزا و بلا) نزدیک جشن هالووین است و این چهار نفر برای خوشگذرانی در جشن نقشه میکشند...
اما آقای مون معلم آنها جشنی برگزار کرده و فقط برای این چهار دوست دعوتنامه میفرستد!
برای آنها بسیار عجیب است که چرا آقای مون فقط آن چهار تا را از آن مدرسه ی پرجمعیت دعوت کرده است؟
و از طرفی دیگر هیچکدام دوست ندارند مهمانی هالووین را در جشن آقای مون که آدمی خشک - جدی و بسیار عجیب است بگذرانند!
اما نهایتا تصمیم میگیرند برای اینکه آقای مون ناراحت نشود یک ساعتی آنجا بمانند و بعد بروند....
همه چیز عادی بود تا اینکه روز قبل از هالووین پسر آقای مون به آنها هشداری عجیب داد....
هشداری که از نظر آنها مسخره بود اما واقعیت داشت:
( مواظب باشید!)
خلاصه: مزرعه پدر بزرگ و مادر بزرگ جودی هیجان انگیز ترین جای دنیا نیست،
با این حال جودی خیلی دوست دارد تابستان را آنجا بگذراند؛
آخر، قصه های ترسناک پدر بزرگ و پنکیک های شکلاتی مادر بزرگ بی نظیر است.
اما امسال تابستان، مزرعه واقعا عوض شده است.
محصول ذرت کم شده
و مادر بزرگ و پدر بزرگ خسته و بی حوصله اند .
خلاصه:
چیزه .... lionheart عزیز لطفا وقتی چیزی از فروم قبلی پایونیر گروپ کپی میکنید بگید نویسندش کی بوده ! توی فروم پایونیر گروپ قبلی من این پستو زده بودم و دونه دونه اینا رو آپلود کرده بودم !
@m.mahdi 15658 گفته:
چیزه .... lionheart عزیز لطفا وقتی چیزی از فروم قبلی پایونیر گروپ کپی میکنید بگید نویسندش کی بوده ! توی فروم پایونیر گروپ قبلی من این پستو زده بودم و دونه دونه اینا رو آپلود کرده بودم !
حرص نخور شیرت خشک می شه خخخخخخخخخخخخخخخ
جالبه
من همین امروز دو تا از این کتابها رو گرفتم از کتابخونه
یکی مهمان هالووین یکی هم ماسک نفرین شده
قبلا هم شوک دهنده در شاک استریت رو خوندم که خیلی خوشم اومد ازش
غافلگیر کننده بود
الان که فهمیدم مال همین نویسنده هستن دخل این دوتا کتابو میارم
جالبه
من همین امروز دو تا از این کتابها رو گرفتم از کتابخونه
یکی مهمان هالووین یکی هم ماسک نفرین شده
قبلا هم شوک دهنده در شاک استریت رو خوندم که خیلی خوشم اومد ازش
غافلگیر کننده بود
الان که فهمیدم مال همین نویسنده هستن دخل این دوتا کتابو میارم
آروین جان پیشنهاد میکنم کمد شماره 13 رو بذاری توی الویت هات
@m.mahdi 15710 گفته:
آروین جان پیشنهاد میکنم کمد شماره 13 رو بذاری توی الویت هات
خب
مرسی از پیشنهادت حتما این کارو میکنم من ماسک شبح زده رو خوندم و به طور کامل لذت بردم ازش
زیا د اهل کتب ژانر وحشت نیستم اما واقعا قشنگ بود
زیا د اهل کتب ژانر وحشت نیستم اما واقعا قشنگ بود
کتابای استاین بیشتر ماجراجوییه تا وحشت ((62))
خب من از ظهر به اینور مهمانی هالووین رو هم خوندم
با اینکه پایانش کاملا قابل حدس بود اما لذت بردم ازش
سبک خوبی داره و خیلی خوب مینویسه
در برابر ایشون امثال بنده غاز چرانی بیش نیستیم