خلاصه: داستان درباره ی دختری به اسم تارا هستش که پدرش رو تو یه تصادف از دست میده و مادرش هم زمین گیر میشه.بن شاپیرو رئیس تارا بهش کمک زیادی میکنه اما تارا به شدت از بن نفرت داره و هر وقت با بن رو به رو میشه یه دعوا پیش میاد.اما ………
عاشقانه خیلی قویی نبود به نظرم...یعنی به نظرم اصلا قوی نبود...یه جور روند تکراری رو انجام میداد و به علاوه صرفا چه دختر و چه پسر قصه رو اعصاب بودن...هیچ کدوم نمی دونستن چی میخوان...کلا برعکس معمول خیلی با دختر داستان ارتباط برقرار نکردم...اما خب میشه به عنوان یه عاشقانه نسبتا خوب قبولش کرد ولی حداقل من دوسش نداشتم...
@fateme 12205 گفته:
عاشقانه خیلی قویی نبود به نظرم...یعنی به نظرم اصلا قوی نبود...یه جور روند تکراری رو انجام میداد و به علاوه صرفا چه دختر و چه پسر قصه رو اعصاب بودن...هیچ کدوم نمی دونستن چی میخوان...کلا برعکس معمول خیلی با دختر داستان ارتباط برقرار نکردم...اما خب میشه به عنوان یه عاشقانه نسبتا خوب قبولش کرد ولی حداقل من دوسش نداشتم...
برعکس فاطمه جون،من این کتاب و خیلی دوست داشتم،و و قتی میخوندمش خیلی با علاقه دنبالش کردم!
یه جورایی هردو میخواستن استقلال عمل داشته باشن (فکر میکنم این باعث شده بود که رو اعصاب فاطمه بره((94)))
و من هم به عنوان یه عاشقانه نسبتا خوب قبولش دارم!