چرخهایی که آغاز گشته پایان خواهد یافت.
خیلی وقته که می خوام این کتاب رو بزارم، اما هر بار با یک سری مشکلات مخصوصا تنبلی مواجه می شدم. این بار دل رو زدم به دریا و با کمک های بی انتهای فاطمه بالاخره فصل گذاشتن رو شروع کردم.
این یک مجموعه ی دو کتابه است. کتاب اول با عنوان نفرین ابدی و کتاب دوم با عنوان پیشگویان. هنوز هیچ کاوری براش در نظر ندارم اما به مرور، همزمان با گذاشتن فصل ها روی اون هم کار می کنم و طراحی صفحه هم بهش اضافه می کنم. بنابه قولی که داده بودم با وجود تمام این کاستی ها می خواستم فصل رو بزارم.
احتمالا هر هفته یا دو هفته یک بار یک فصل گذاشته میشه.
امیدوارم از کتاب لذت ببرید و منتظر نظراتتون هستم.
اما قبل از هر چیز باید از @JuPiTeR @snap @Fateme به طور مخصوص تشکر کنم که توی این مدت من رو همراهی کردن و با تشویق هاشون بهم امید دادن تا به این مسیر ادامه بدم.
واقعا ممنونم به خاطر همه چیز!
@feel 80233 گفته:
یعنی من الان چی بهت بگم برادر؟ اولش نخونده نظر داده بودی؟ :دی
منم وقتی نوشته ی سینا رو برای خواهرم می خوندم اون هم دقیقا همین حرف رو زد- یه جورایی میشه گفت لحن نوشتاریمون به هم شبیه - و البته لازم به ذکره که این کتاب رو من دو سال و خورده ای پیش شروع کردم به نوشتن و یک سالی هست که تموم شده. توی اون یک سال و خورده ای کتاب های زیادی خوندم و مطمئنا هر کدوم تاثیر گذاشتن روی نوشته هام. یکیشون کتاب سفیرکبیر بود که خیلی بهم کمک کرد و البته کمک های سینا هم توی این شباهت بی تاثیر نیست.
مرررسی انشاا.. این مشکل نوشتاری و گفتاری در فصل دوم کمتر بشه.
خب خوبه... منظورم درباره ی اسپمه! اگه مشکلی داشت بهم بگو بعدا! دیگه شرمنده دیگه رئیس من هم دستم زیادی گرمه نمی تونم توی فعالیت ها کمک کنم. :دی
فصل دوم هم انشاا... فردا یا پس فردا! ((220))((227))
ارررررررررررره
نمیشد که بی نظر ازش بگذرم
اون موقع هم نمی تونستم تمام فصل یک رو بخونم
اره خیلی جالبه اینقدر شبیه می نویسید
بله بله
فردا؟؟؟منظورت همین امروزه دیگه؟؟؟؟چون من اینو دیشب بهت گفتم پس باید همین امروز فصل بزاری؟؟؟
اقا فصل دهیت رو بکن دو روزه
یا ته تهش 3 روزه
باشه؟؟؟؟؟؟؟؟((227))((227))((227))
@smhmma 80215 گفته:
تنها چیزی که می تونم بگم اینه که بعضی جاها با خودت کنار نیومدی که می خوای نوشتاری بنویسی یا گفتاری
مثلا یه جا نوشتی
و کارها و رفتارشون می تواند تاثیر بدی روی من و پیت بگذارد
قسمت اول جمله رحت و صمیمانه و گفتاریه
قسمت دومش کاملا نوشتاریه
هرچند بقیه چیزاشو اینقدر خوب کار کردی که این چندان مشکل مهمی نیست
سلام! دوستان هر مشکل نگارشی هست زیر سر منه تقصیر غزل نیست((10))
متن کلش به شیوه محاوره ای نوشته شده در اصل، که خب متن خارج از دیالوگ ها حتما باید به شکل ادبی و کامل نوشته بشن و خب راستشو بخواین یخرده یک جاهایی از دستم در میره، چون دیالوگ باید محاوره بمونه و متن عوض بشه یک چیزاییش به چشمم نمیاد. انشالله تو فصلای بعدی این مورد کمتر میشه. ((99))
همین جا از همتون عذر میخوام((110))
خب اول تبریکات که شروع کردی به گذاشتن! معلومه نویسنده تازه کار نیستی:دی
مکالمه هات فوق العاده بودن! نوشته بعضی از نویسنده ها رو که می خونی یه ریتم ریلکس خاصی داره! نمی دونم چطوری بگم یه جوریه؛ شاید قابل پیشبینی بودن بهترین صفت باشه. اما صرفا از مکالمه ها و متن کارشده داستان خوشم اومد
ص 16:
از پائین با نگاه کردن به درختای بلند بالا احساس سقوط ارتفاع بهش دست داده؟؟؟؟
فکر کنم باید حس ترس از ارتفاعش رو توی پاراگراف بعدی می آوردی
قوانین طبیعت چی شد پس؟:دی تصویر یه شخص توی شیشه ماشین فقط در صورتی کامل دیده می شه که شب باشه و چراغ داخلی ماشین روشن باشه:دی
تو تصویر محو رنگ چشماش رو هم دید؟:دی
آقا من کلی نقد نوشته بودم اما همش پرییییید
داستان عالی جلو رفت؛ لفظ عالی خیلی عالیه)
اما بعضی اوقات تو توصیفات فضا مشکل داشتی!
سطح نوشتت بالا بود و داستان خوب
انشاا... ببینیم چ می کنیاااا
البته خوبیش اینه که جلد اول کامله:دی:دی
منتظر فصل بعد نشسته ام
اررررررررررررهنمیشد که بی نظر ازش بگذرم
اون موقع هم نمی تونستم تمام فصل یک رو بخونم
اره خیلی جالبه اینقدر شبیه می نویسید
بله بله
فردا؟؟؟منظورت همین امروزه دیگه؟؟؟؟چون من اینو دیشب بهت گفتم پس باید همین امروز فصل بزاری؟؟؟
اقا فصل دهیت رو بکن دو روزه
یا ته تهش 3 روزه
باشه؟؟؟؟؟؟؟؟
((227))((227))
دستت درست. :دی
محمدحسین! سه روزه؟ میخوای ما رو نابود کنی؟ نه من از پس سه روزه برمیام یه فاطمه. گفتم که جلد تموم شه اما داریم روی ادیت نهاییش کار می کنیم. :دی :دی
بنده خدا فاطمه رو دیشب تا دیروقت بیدار نگه داشته بودم. اما سر قولم موندم. الان به زمان من تازه پس فردا بعد از روزیه که پست رو ارسال کردم.
سلام! دوستان هر مشکل نگارشی هست زیر سر منه تقصیر غزل نیست((10))
متن کلش به شیوه محاوره ای نوشته شده در اصل، که خب متن خارج از دیالوگ ها حتما باید به شکل ادبی و کامل نوشته بشن و خب راستشو بخواین یخرده یک جاهایی از دستم در میره، چون دیالوگ باید محاوره بمونه و متن عوض بشه یک چیزاییش به چشمم نمیاد. انشالله تو فصلای بعدی این مورد کمتر میشه.همین جا از همتون عذر میخوام
خواهر گلم اگه نبودی که متن به این خوبی نمیشد. واقعا دستت درست به خاطر تمامیه کمک هات.
در ضمن فقط تویی که می تونی با این همه ادا اصول من کنار بیای. واقعا یه دنیا مرسی :* ((201))((201))
خب اول تبریکات که شروع کردی به گذاشتن! معلومه نویسنده تازه کار نیستی:دی
مکالمه هات فوق العاده بودن! نوشته بعضی از نویسنده ها رو که می خونی یه ریتم ریلکس خاصی داره! نمی دونم چطوری بگم یه جوریه؛ شاید قابل پیشبینی بودن بهترین صفت باشه. اما صرفا از مکالمه ها و متن کارشده داستان خوشم اومدص 16:
از پائین با نگاه کردن به درختای بلند بالا احساس سقوط ارتفاع بهش دست داده؟؟؟؟
فکر کنم باید حس ترس از ارتفاعش رو توی پاراگراف بعدی می آوردی
قوانین طبیعت چی شد پس؟
:دی
تصویر یه شخص توی شیشه ماشین فقط در صورتی کامل دیده می شه که شب باشه و چراغ داخلی ماشین روشن باشه:دی
تو تصویر محو رنگ چشماش رو هم دید؟:دی
آقا من کلینوشته بودم اما همش پریییییدداستان عالی جلو رفت؛ لفظ عالی خیلی عالیه
)
اما بعضی اوقات تو توصیفات فضا مشکل داشتی!سطح نوشتت بالا بود و داستان خوب
انشاا... ببینیم چ می کنیاااا
البته خوبیش اینه که جلد اول کامله
:دی:دی
منتظر فصل بعد نشسته ام
:دی مرررررسی به خاطر نظر! کلی امیدوارم کردی.
امیدوارم ادامه ی داستان هم خوب شده باشه.
اقا ( ( ( ( یکی به من یادبده چطور نقل قول چندگانه کنم!!!!!!
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
این هم از فصل دوم. فاطمه جان واقعا دستت درد نکنه.
امیدوارم که خوشتون بیاد. + منتظر نظراتتون هستم.
((227))((227))((227))((227))
پ. ن: الان متوجه شدم سر فصل (اسم فصل) توی فایل نیست. :دی :دی
انشاا... زودی درست می کنیم این نکته رو.
مررررررررسی غزل! خیلی خوب نوشته بودی! تنها ایرادی که میتونم بگیرم فقط یکی دوتا غلط املاییه! :دی:دی
خسته نباشی! فاطمه، تو هم خسته نباشی! ((112))
@feel 80365 گفته:
اقا ( ( ( ( یکی به من یادبده چطور نقل قول چندگانه کنم!!!!!!
اممم اون گزینه ی کنار پاسخ با نقل هست که کنارش یه + داره هااا، هرکدوم از پیام ها رو که خواستی نقل قول کنی، روش کلیک کن و بعد صفحه ی مربوط به پاسخ دهی و باز کن، پیاما به ترتیبی که انتخاب کردیشون نقل قول شده آماده ن تا جواب شونو بنویسی! :دی:دی:دی
مررررررررسی غزل! خیلی خوب نوشته بودی! تنها ایرادی که میتونم بگیرم فقط یکی دوتا غلط املاییه!:دی:دی
خسته نباشی! فاطمه، تو هم خسته نباشی!
اممم اون گزینه ی کنار پاسخ با نقل هست که کنارش یه + داره هااا، هرکدوم از پیام ها رو که خواستی نقل قول کنی، روش کلیک کن و بعد صفحه ی مربوط به پاسخ دهی و باز کن، پیاما به ترتیبی که انتخاب کردیشون نقل قول شده آماده ن تا جواب شونو بنویسی!
:دی:دی
مرسی که داستان رو می خونی و نظر می دی! نمی دونی چه قدر برام اهمیت داره. ((5))((5))((5))
اهم اهمم.... اون گزینه برای من کار نمی کنه نمی دونم چرا! بیخیالش من که دیگه بیخیال شدم. :دی :دی
ب خیلی خوب بودهرچند ماجرای خاصی نداشت این فصل ولی بازم جذاب بود
فک نکنم نیازی باشه بگم زودتر فصل بعدو بده نه؟؟؟؟
:دی :دی :دی :دی
مرسی و مرسی به خاطر نظر!
:دی :دی :دی زودتر نمیشه!
فصل بعد رو بخونم و بعدفصل دوم و سوم با هم باشهممنونمی گم این کتابم خوب بهونه ای شد که بیشتر سر بزنیا..خخخخخخخخخخ
مررررررسی
باشه پس منتظر نظرت هستم برای فصل جدیدد
:دی :دی بلی آگاه هستم به این موضوع... و به خاطرش بیچاره شدم! زمان نداشتم و حالا کمتر هم شده :دی :دی
بچه ها کلی مرسی به خاطر حمایتتون.
سلام
راستش همین الان این داستانو دیدم اول کل نظرات رو خوندم ولی داستانو هنوز نه!
ولی با این همه تعریف و تمجید از این بزرگواران داخل انجمن نخونده میگم کات بیسته ولی همین الانم میرم بخونمش ببینم بعدش نظرم عوض میشه بکنمش 21 یا نه ((200))
20 دقیقه بعععععععععععععد
خواستم بگم داداش کارت خیلی درستته ولی وقتی دقت کردم دیدم اسمت غزله!((207)) به خودم خندیدم و حالا میگم آبجی کارت درسته!
خوندمشون به نظرم پیش درامد یه داستان عالی باید باشن
به گفته یکی از دوستان یکم شببیه داستان اقا سینا شده فکر کنم حق داشته باشه اینجام مثل سفیر کبیر یه دفعه با فامیل هایی اشنا میشن که خیلی مرموزو عجیب غریبا و هر چی بدبختی سرشون اومده بود از همین فامیل های ناشناس بود ولی باید منتظر ادامه داستان بود من که هر روز سر میزنم ببینم فصل جدیدی دادی یانه شدم یکی از طفدارای سفتو سخت داستانت((200))
این دو فصل رو وقتی خوندم به صحت نظرات دوستان پی بردم و فهمیدم اصلا قلو نکردن داستانت خیلی خوبه امید وارم موفق باشی!
راستی یادم رفت بگم منتظر فصل بعدی هستم.
با ارزوی موفقیت یاعلی.((48))
@ambrella 80706 گفته:
سلام
راستش همین الان این داستانو دیدم اول کل نظرات رو خوندم ولی داستانو هنوز نه!
ولی با این همه تعریف و تمجید از این بزرگواران داخل انجمن نخونده میگم کات بیسته ولی همین الانم میرم بخونمش ببینم بعدش نظرم عوض میشه بکنمش 21 یا نه ((200))
20 دقیقه بعععععععععععععد
خواستم بگم داداش کارت خیلی درستته ولی وقتی دقت کردم دیدم اسمت غزله!((207)) به خودم خندیدم و حالا میگم آبجی کارت درسته!
خوندمشون به نظرم پیش درامد یه داستان عالی باید باشن
به گفته یکی از دوستان یکم شببیه داستان اقا سینا شده فکر کنم حق داشته باشه اینجام مثل سفیر کبیر یه دفعه با فامیل هایی اشنا میشن که خیلی مرموزو عجیب غریبا و هر چی بدبختی سرشون اومده بود از همین فامیل های ناشناس بود ولی باید منتظر ادامه داستان بود من که هر روز سر میزنم ببینم فصل جدیدی دادی یانه شدم یکی از طفدارای سفتو سخت داستانت((200))
این دو فصل رو وقتی خوندم به صحت نظرات دوستان پی بردم و فهمیدم اصلا قلو نکردن داستانت خیلی خوبه امید وارم موفق باشی!
راستی یادم رفت بگم منتظر فصل بعدی هستم.
با ارزوی موفقیت یاعلی.((48))
يه دنيا مرررررررسي.
سلام.
خیلی داستان قشنگیه من دچار نوستالژی با چندتا داستان دیگه شدم. خخخخ. کلا خیلی حس خوبی داد. مرسی.
حتما ادامش بده.((48))
@the ship 81043 گفته:
سلام.
خیلی داستان قشنگیه من دچار نوستالژی با چندتا داستان دیگه شدم. خخخخ. کلا خیلی حس خوبی داد. مرسی.
حتما ادامش بده.((48))
مرررررسی :دی
امیدوارم از فصل جدید هم خوشت بیاد.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
این هم از فصل سوم!
امیدوارم خوشتون بیاد و منتظر نظراتتون هستم.
درود
3 فصل زیبا که داره معرفی می کنه و در پس زمینه هم به این اشاره میکنه که دنیای جادوگری وجود داره و به طرز مرموزی هنوز این دختر نفهمیده اما خوب من که فهمیدم ((200))
چند تا خواهش 1 فصلها رو زود به زود بده (یک هفته باشه بهتره دو هفتش نکن)
2 وسطش قطع نکن و نصفه نزارش
خوب تا اینجا که همش از دید شخصیت دختر داستان پیش رفتیم و نمی دونم که ایا از دید پسر داستان هم به ماجرا نگاه می کنی یا نه اما در هر صورت داستان زیباییه و امید وارم که موفق باشی
@babak_qazvini 81120 گفته:
درود
3 فصل زیبا که داره معرفی می کنه و در پس زمینه هم به این اشاره میکنه که دنیای جادوگری وجود داره و به طرز مرموزی هنوز این دختر نفهمیده اما خوب من که فهمیدم ((200))
چند تا خواهش 1 فصلها رو زود به زود بده (یک هفته باشه بهتره دو هفتش نکن)
2 وسطش قطع نکن و نصفه نزارش
خوب تا اینجا که همش از دید شخصیت دختر داستان پیش رفتیم و نمی دونم که ایا از دید پسر داستان هم به ماجرا نگاه می کنی یا نه اما در هر صورت داستان زیباییه و امید وارم که موفق باشی
:دی :دی :دی
من و فاطمه داریم تمام تلاشمون رو می کنیم که فصل دهی هفتگی یکی باشه، اما بعضی از مواقع مثل این هفته ی گذشته نمی شه. من هم سرکار و هم مدرسه، فاطمه هم که مدرسه میره. بنابراین گاهی سخت میشه بتونیم باهم هماهنگ کنیم. اما به روی چشم تمام تلاشمون رو می کنیم که هفته ای یک فصل باشه.
مطمئنا قطع نمی کنم. یک سال و نیم طول کشید تا بالاخره به قولم عمل کنم و کتاب رو روی سایت بزارم، اما حالا که شروع کردم. تا اخرش میرم و از همین الان به خاطر تمامیه حمایت هاتون کلی تشکر می کنم. چون الان واقعا هر نظر و کوچک ترین حرفی حیلی اهمیت داره و کلی به آدم روحیه میده! (خیلی مرسی که داستان رو می خونید و نظر می دید )
وواااوووو اینم ایده ی باحالی میشدا! هم از دید لوسی هم از دید پیت. :دی :دی
ممنونم که داستان رو خوندی و نظر دادی
@the ship 81178 گفته:
سلام. این فصل هم خیلی خوب بود.
ممنون غزل جان.
منتظر ادامه اش خیلی
مرسی
خوشحالم که خوشت اومد! :دی