خب مثل این که منم زده به سرم
این اولی کتابیه که میخوام ارائه بدم اما من بسیار بی تجربه ام و احتمالا کارم بد از آب دربیاد
ولی برای بهتر شدنش از شما کمک میخوام که با نقد هاتون یاریم بدید فقط یه جور نقد نکنید کلا از ادامش منصرف شم (خخخخخخخخخ)
خیلی دلم میخواد یه دوگانه از این ایده ای که دارم بسازم ولی من کارام معلوم دید یهو دیدید همین رو هم نصفه ول کردم
به هر حال به یک ویراستار و یک طراح کاور نیازمندم
فصل1- مرگ عزیزان(ویراستاری از فاطمه که خیلی توی آماده کردن این فصل کمکم کرد)
@hidden 58748 گفته:
دمت گرم داداش
کارتوادامه بده من که خیلی خوشم اومد.
بعد از این کارت یه طرح بدم میتونی داستانش کنی؟
امممممممممممممم این که حالا حالا ها طول میکشه
ولی بعدش اگر ایدت رو بتونم پردازش کنم چرا که نه؟
فقط باید بگی روش فکر کنم ببینم از من بر میاد یا نه
باشه بعد از این کارت بهت میگم ایده ی بدی نیست
@hidden 58751 گفته:
باشه بعد از این کارت بهت میگم ایده ی بدی نیست
این موضوع اسپمه پس تو خصوصی یا چت باکس صحبت میکنیم دربارش
فقط یه سوال چرا ایدت رو خودت نمینویسی؟
به نظر من ایده هر کس مخصوص همون شخصه(تو پیام خصوص یا چت باکس بجواب)
خب من اومدم
فصل سه به پست اول اضافه شد
خیلی از تاخیر پیش اومده عذر میخوام
ببخشید
ولی یکم هم درک کنید خوبه منم مثل سینا رفتار کنم؟
(پیاز: خر احمق اون سیناس. کتاباش طرفدار داره. تو بخوای مثل اون رفتار کنی همین چهار نفری که وقت گذاشتن خوندن دیگه بقیش رو نمیخونن)
مثل این که حق با پیازه
بیخی شما هرچقدر که میخواید گیر بدید فقط بخونید. خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
سلام.ممنون بابت فصل جدید، خیلی خیلی بهتر از قبله ((86))ولی ظاهرا به ویراستار ندادیش یه جاهایی اشکال ویرایشی داشت البته خیلی کوچولو.اون قضیه ی این که فامیلی ندارن و علتش خیلی جالب بود. عالی بود.( وقتی این فصلو خوندم یاد بازی های گرسنگی افتادم، هیچ ربطی به هم ندارنا ولی بعضی کلماتو جمله هات منو یاد اون کتاب انداخت. ضمیر ناخودآگاهه دیگه، کاریش نمیشه کرد، فقط من موندم چه قدر جدیدا ضمیرناخودآگاهم فعال شده.((200)))
بازم ممنون، لذت بردیم.
فصل بعدی((62))((62))((62))
@the ship 59512 گفته:
سلام.ممنون بابت فصل جدید، خیلی خیلی بهتر از قبله ((86))ولی ظاهرا به ویراستار ندادیش یه جاهایی اشکال ویرایشی داشت البته خیلی کوچولو.اون قضیه ی این که فامیلی ندارن و علتش خیلی جالب بود. عالی بود.( وقتی این فصلو خوندم یاد بازی های گرسنگی افتادم، هیچ ربطی به هم ندارنا ولی بعضی کلماتو جمله هات منو یاد اون کتاب انداخت. ضمیر ناخودآگاهه دیگه، کاریش نمیشه کرد، فقط من موندم چه قدر جدیدا ضمیرناخودآگاهم فعال شده.((200)))
بازم ممنون، لذت بردیم.
چه جالب تو هم مثل نگین یاد هانگر گیم افتادی
من نمیفهمم نمیتونم رابطه ای بین این دوتا بیابم
مثلا رفیقم میگفت مثل بازی های هیلو هست اون قابل قبول بود
ولی هانگر گیم؟ نه
بیخیال
همونطور که به نگین هم گفتم داستان عشق و عاشقی نخواهد داشت تا جایی که راه بده
( پیاز: خخخخخخخخخخخخخ آخه هانگر گیم؟ نمیفهمم مغز شما دخترا چه جوری کار میکنه)
خفه شو پیاز
الان میپرونیش دیگه داستانم رو نمیخونه
این پیاز رو ببخشید ادب نداره خخخخخخخخخخخخخخخخ
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
@پشمالو 59523 گفته:
فصل بعدی((62))((62))((62))
آخه داداش من یه مهلتی بده
فردا میشینم پاش
ولی این فصل طول میکشه نوشتنش
چون هم نمیخوام به سرعت از آموزش ها خارج شم
هم واسه یه فصل توی آموزش ایده ندارم
باید خیلی فکر کنم
ببینم چی میشه
راستی یه عشقی چیزی هم کلاسی دختری چیزی بیار تو داستانت
@پشمالو 59538 گفته:
راستی یه عشقی چیزی هم کلاسی دختری چیزی بیار تو داستانت
برو بابا
تو منطقه جنگی خشن دختر راه نمیدن
توی نجات دهنده ها فقط مرد هست
راستش خستم شدم از این که داستان رو میکشن به عشق و عاشقی
گفتم من از اینا وارد داستانم نمیکنم
خخخخخخخخخخخخخخخخخ برو بابا
زن چیه؟
این بدبخت تا من جلد دو رو هم بنویسم به 25 سالگی نمیرسه
زن بگیره؟
یه جوری برسونش نمیخوای که همش تو اموزش باشه؟؟که/؟؟چیز کن زنش نیمه ربات نیمه انسان نمیشه باشه؟؟
@پشمالو 59548 گفته:
یه جوری برسونش نمیخوای که همش تو اموزش باشه؟؟که/؟؟چیز کن زنش نیمه ربات نیمه انسان نمیشه باشه؟؟
تو آموزش ها نمیمونه
فصل بعد آخرین فصله آموزش خالیه
بعدش ماموریت هاش شروع میشه
ماموریت های کوچیک
بعد یه مدت وارد جریان اصلی میشه
انسان ربات ها دشمن خونی انسان هان
همشون هم یه جورایی شبیه زامبی هستن
زامبی های قوی و باهوش
نمیشه عاشقش بشه
سه تا سوال؟....چرا تعداد همه با هم برابره(6تا روس ، 6تا المانی و...).... چرا یه آلمانی باید حواسش سر کلاس پرت باشه اونم وقتی که معلمش روسه؟؟؟......چرا نیما و شاهین با بقیه ایرانی ها دوست نمیشن؟......
ولی زود به زود فصل بده.....یکم مراعات حال ما رو بکن که بی کتب موندیم((113))......
بازم خیلی عالی بود و به کارت ادامه بده....موفق باشی((122))
@erestery 60439 گفته:
سه تا سوال؟....چرا تعداد همه با هم برابره(6تا روس ، 6تا المانی و...).... چرا یه آلمانی باید حواسش سر کلاس پرت باشه اونم وقتی که معلمش روسه؟؟؟......چرا نیما و شاهین با بقیه ایرانی ها دوست نمیشن؟......
ولی زود به زود فصل بده.....یکم مراعات حال ما رو بکن که بی کتب موندیم((113))......
بازم خیلی عالی بود و به کارت ادامه بده....موفق باشی((122))
چون که زیرا به دلیل این که حتی
اولیش: پنج اردوگاه نجا دهنده افراد مختلفی رو میگیرن
فرمانده این اردوگاه زرنگ بازی کرده از همه کشورا تعداد مساوی اورده خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ( پیاز: چه حالی میده دلیل تراشی بیخودی)
حالا میمیری لو ندی؟ پیاز مسخره
مشکلی داری؟
جواب دومی
تو چرا سرکلاس حواست پرت میشه وقتی معلم داره درس میده؟
سومی هم به خاطر موقعیت اون زمانه
انقدر آدما زود میمیرن که مردم خیلی دیر باهم دوست میشن
چون ممکنه خیلی سریع همو از دست بدن
با همه کارآموزا دوست میشن ولی صمیمی نه که اون دوستی هم فقط یه صحبت کوچیک ازش خواهد شد
فصل چهار دست ویراستاره
هروقت داد ارائه مید
]خی اینم از گردن من افتاد
درضمن من فقط جمعه ها وقت میکنم بنویسم