اول نمی خواستم این تاپیکو بذارم. یعنی این که می خواستم داستانم تموم شه و بعد خبرشو بذارم ولی دیگه چند نفر اصرار کردن و من نتونستم روشونو زمین بندازم...
خب این داستان منه. درباره ی جادو و چون اولین کار من هست خیلی عالی نیست...
ولی نهایت تلاشم رو کردم که بتونم مرموز جلوه ش بدم. یه ذره هم غمگینه البته و گریه دار.
سه جلدیه. البته می شه گفت که جلد آخرش یه جلد جدا محسوب نمی شه.
درسته که فانتزیه ولی جادو واقعیه خب.
شخصیت اولش هم خودمم. شخصیتی با نام هانیه سیزده ساله. نثرش هم محاوره ایه.
این هم کاوریه که شیرین عزیز از سایت گودلایف درست کرده:
کاور جدید هم از سایت نودهشتیا درست شد:
خلاصه: هانیه دختری سیزده ساله است که می خواهد آرامش داشته باشد اما واقعیت او را در هم می شکند. او که پدری جادوگر دارد کم کم می فهمد که نمی تواند از سرنوشت فرار کند و...
منتظر اتفاقایی که سر هانیه می افتن باشین! معلوم نیست که این دفعه چی می شه.
دانلود «جلد اول مقاومت دربرابر جادوی سیاه: آشنایی با جادو» از پیشتازان کتاب
اصلا نظر دادنتون منو کشته! نظر خیالی یا توهمیه من اینجا می بینم؟((230))
آقا من دو فصل نوشتم اگه نظر بود می ذارمش.(چه قدر من دل رحمم.((204))اصلا دلرحمیم منو کشته!)
ممنون هانیه خانم،خسته نباشید.
افرین ادامه بدهید افرین قشنگه افرین
اینو به جا سه تا نظر حساب کن
مثلا اینا نظر بود. باید کم کم خودم داستان خودمو نقد کنم.((64)) هانی چرا اسم اونجا رو کمپ مقاومت گذاشتی، چرا شبیه پرسی جکسونش کردی؟ چرا اله ش کردی چرا بله ش کردی؟((227))
خیلی خب قبول کردم در صورتی که خیلی از دستتون ناراحت شدم. یعنی داستانم ارزش یه نظر دادنم نداره؟((228))
امشب دو فصل می ذارم.
نظر ندین مدیونین!
هانیه خانوم. من اولین بارمه این تاپیک رو میبینم. اما مطمئنم که داستان خوبیه. راستی به زودی داستانتون رو در آپلودسنتر انجمن قرار میدم.
@Cyrus-The-Great 24889 گفته:
هانیه خانوم. من اولین بارمه این تاپیک رو میبینم. اما مطمئنم که داستان خوبیه. راستی به زودی داستانتون رو در آپلودسنتر انجمن قرار میدم.
مرسی... ممنون می شم!((221))
خجالت داره. سه روز گذشته و شما نظری ندادین.((63))
بیاین نظر بدین.((28))
هعی دلم ازتون خیلی خیلی گرفته ست!((227))
این فصل به افتخار سلامتی شمیم(محمد حسین) عزیز نوشته شده.((99)) نخونین و نظر ندین مدیونین.
داستانت خیلی خوبه ولی خب فصلا خدایی خعلی کوتاهه.ادم تو خماری میمونه
ممنون امیدوارم ادامه بدی
این فصل به افتخار سلامتی شمیم(امیرحسین) عزیز نوشته شده.
اول ممنون ازت
دوم امیرحسین منم
سوم اون محمدحسین ـه
@JuPiTeR 25664 گفته:
اول ممنون ازت
دوم امیرحسین منم
سوم اون محمدحسین ـه
ژوپی تو هم حالا ضایش نکن بنده خدا یه اشباهی کرده بهتر نبود با پ.خ بهش می گفتی؟((54))
چه سایت خوشگل شده!((226)) کلی منتظرش بودیم...
لینک کلی فصل یک تا شانزده به افتخار سایت خوشگلمون.((31))
کاور جدید هم از سایت نودهشتیا درست شد:
خلاصه برای کسایی که می خوان تازه شروع به خوندنش بکنن:
خلاصه: هانیه دختری سیزده ساله است که می خواهد آرامش داشته باشد اما واقعیت او را در هم می شکند. او که پدری جادوگر دارد کم کم می فهمد که نمی تواند از سرنوشت فرار کند و...
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
راستی ببخشید ژوپی جان اشتباه شد.((227))
افرین دختر خوب
ماشالله
هانیه ممنون که به حرفم گوش کردی
و اینکه
کاور قبلیت که فکر کنم شیرین درست کرده بود بیشتر به داستانت میخورد
راستی هی می خوام نقد بنویسم
دلم نمیاد
میگم بنویسم میخوره تو ذوقت
بنویسم می خوره تو ذوقت؟؟؟