Header Background day #31
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

طلوع

20 ارسال‌
8 کاربران
25 Reactions
2,709 نمایش‌
redrat1999
(@redrat1999)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 9
شروع کننده موضوع  

سلام.

این داستان اولین داستانیه که تا حالا نوشتم. از چند ماه پیش شروع به نوشتنش کردم و حالا تصمیم گرفتم اینجا قرارش بدم. طبیعتا اشکالات ریز و درشت خیلی زیادی داره که امیدوارم به کمک نظرات و راهکارهای شما بتونم رفعش کنم. خیالتون هم راحت. من نقدپذیریم خیلی بالاست.

در مورد داستان هم، یه داستان فانتزی حماسی قرون وسطاییه که به طور همزمان چند خط داستانی رو جلو میبره. برای همین شاید ریتم داستان یکم کند باشه.یه خلاصه ی کوتاه هم از جلد اول گذاشتم.

ویراستار: محمد (Envelope)

خلاصه ای از جلد اول:

بیست روز پس از مرگ پادشاه کویا و بر تخت نشستن ولیعهد جوانش، ارتش پادشاهی با دستوراتی بی سابقه و عجیب رو به رو میشود. دستوراتی مبنی بر شکار هیولاهایی که از زمان بازسازی سد نور تا بحال، باقی مانده اند. ماریس، سرجوخه ی ساده ای که به یکی از همین ماموریت ها فرستاده شده است، قصد دارد تا با تمام توانش از جان افرادش محافظت کند و همزمان، تلاش دارد تا به انگیزه های پادشاه پی ببرد و پاسخی برای شایعات پخش شده در مورد نحوه به سلطنت رسیدن ولیعهد بیابد.

در جنوب قلمروی مارها و در سرزمین رالریون، جوانی مطرود به نام کادای در تلاش است تا خودش را از نفرینی که با آن دست به گریبان است، رها کند. نفرینی اهریمنی که به او اجازه میدهد به ذهن یک هیولای کابوس وار متصل شود. رویاهایی که گاه و بیگاه خواب او را آشفته میکنند، او را به سوی کشف حقیقتی از اولین روزهای نفرین شدنش فرا میخوانند. حقیقتی که فهمیدنش، به بهای گزافی برای او تمام میشود.

و در شرق، امپراتور آسمان (رِیِن) که به دلایل نامعلومی تحت تعقیب قرار گرفته، سعی دارد تا مانع به وقوع پیوستن پیشگویی های هزاران ساله شود. پیشگویی هایی از گذشته که نوید طلوع تاریکی را میدهند و در تمامی آنها، از شکست نگهبانان جهان و نابود شدن دوباره ی سد نور، سخن گفته شده است.

در پس آرامش و صلحی که جهان ساتار در آن به سر میبرد، فتنه ای شوم در حال نزدیک شدن است؛ به سان قاتلی سیاه پوش در ظلمت شب، که از میان سایه ها نزدیک میشود...

Dawn 1-10


   
saeed_mindi، Azi، mikaiel و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
kianick
(@kianick)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 391
 

منتظرم : )


   
redrat1999 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Liera
(@liera)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 11
 

من از دور حمایت میکنم ولی از دورا . ویراستار اگر خواستین در خدمتم . وقتی تموم شد میخونم .منتظرم


   
redrat1999 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
redrat1999
(@redrat1999)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 9
شروع کننده موضوع  

منتظرم : )

نظری روی خلاصه نداشتی؟ ((220))

من از دور حمایت میکنم ولی از دورا . ویراستار اگر خواستین در خدمتم . وقتی تموم شد میخونم .منتظرم

لطف دارین. ویراستار هست. :) پس احتمالا حالا حالاها شروع نمیکنید به خوندن! ((119))


   
پاسخنقل‌قول
saeed_mindi
(@saeed_mindi)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 59
 

@blacksnake 105335 گفته:

سلام.

این داستان اولین داستانیه که تا حالا نوشتم. از چند ماه پیش شروع به نوشتنش کردم و حالا تصمیم گرفتم اینجا قرارش بدم. طبیعتا اشکالات ریز و درشت خیلی زیادی داره که امیدوارم به کمک نظرات و راهکارهای شما بتونم رفعش کنم. خیالتون هم راحت. من نقدپذیریم خیلی بالاست.

در مورد داستان هم، یه داستان فانتزی حماسی قرون وسطاییه که به طور همزمان چند خط داستانی رو جلو میبره. برای همین شاید ریتم داستان یکم کند باشه.یه خلاصه ی کوتاه هم از جلد اول گذاشتم.

ویراستار: محمد (Envelope)

خلاصه ای از جلد اول:

بیست روز پس از مرگ پادشاه کویا و بر تخت نشستن ولیعهد جوانش، ارتش پادشاهی با دستوراتی بی سابقه و عجیب رو به رو میشود. دستوراتی مبنی بر شکار هیولاهایی که از زمان بازسازی سد نور تا بحال، باقی مانده اند. ماریس، سرجوخه ی ساده ای که به یکی از همین ماموریت ها فرستاده شده است، قصد دارد تا با تمام توانش از جان افرادش محافظت کند و همزمان، تلاش دارد تا به انگیزه های پادشاه پی ببرد و پاسخی برای شایعات پخش شده در مورد نحوه به سلطنت رسیدن ولیعهد بیابد.

در جنوب قلمروی مارها و در سرزمین رالریون، جوانی مطرود به نام کادای در تلاش است تا خودش را از نفرینی که با آن دست به گریبان است، رها کند. نفرینی اهریمنی که به او اجازه میدهد به ذهن یک هیولای کابوس وار متصل شود. رویاهایی که گاه و بیگاه خواب او را آشفته میکنند، او را به سوی کشف حقیقتی از اولین روزهای نفرین شدنش فرا میخوانند. حقیقتی که فهمیدنش، به بهای گزافی برای او تمام میشود.

و در شرق، امپراتور آسمان (رِیِن) که به دلایل نامعلومی تحت تعقیب قرار گرفته، سعی دارد تا مانع به وقوع پیوستن پیشگویی های هزاران ساله شود. پیشگویی هایی از گذشته که نوید طلوع تاریکی را میدهند و در تمامی آنها، از شکست نگهبانان جهان و نابود شدن دوباره ی سد نور، سخن گفته شده است.

در پس آرامش و صلحی که جهان ساتار در آن به سر میبرد، فتنه ای شوم در حال نزدیک شدن است؛ به سان قاتلی سیاه پوش در ظلمت شب، که از میان سایه ها نزدیک میشود...

فایل کلی بخش اول (فصل 1 تا 10) به زودی آماده و قرار داده میشه. :)

فکر کنم بتونی خلاصه ای بنویسی که فضای داستان و بهتر شرح کنه چون توی خلاصه کامل توضیح ندادی که چی برای از دست دادن هست بیشتر از مشکلات توضیح دادی. در کل موفق باشی به نظر میاد خیلی جدی قصد داری تموم کنی نوشتن کتابتو و این عالیه ❤❤👏


   
melisa و redrat1999 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
envelope
(@envelope)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 507
 

اگه توضیح بده اسپویل کرده پس خودت بخون تا ببینی مشکل چیه وژدانا :)


   
jmobasher1999، redrat1999 و saeed_mindi واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
saeed_mindi
(@saeed_mindi)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 59
 

@Envelope 105385 گفته:

اگه توضیح بده اسپویل کرده پس خودت بخون تا ببینی مشکل چیه وژدانا :)

خلاصه ی خوب نوشتن یعنی اسپویل کردن؟ اگر اینجوری باشه که هیچوقت نباید خلاصه نویسی کرد.


   
redrat1999 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
redrat1999
(@redrat1999)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 9
شروع کننده موضوع  

سلام. :)

والا... دیگه نمیدونم توی خلاصه چی باید میگفتم که نگفتم. :d

ایشالا حتما این جلدو تموم میکنم. :)


   
پاسخنقل‌قول
envelope
(@envelope)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 507
 

@saeed_mindi 105386 گفته:

خلاصه ی خوب نوشتن یعنی اسپویل کردن؟ اگر اینجوری باشه که هیچوقت نباید خلاصه نویسی کرد.

من نکیسنده رو میشناسم و همینطور هم سبک نوشتنش رو. مطمئن باش یه دلیلی داره که چیزی که تو می خوای رو نذاشته داخل خلاصه. یعنی می خواد بخونی تا بفخمی قضیه چیه


   
redrat1999 و saeed_mindi واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
saeed_mindi
(@saeed_mindi)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 59
 

@Envelope 105392 گفته:

من نکیسنده رو میشناسم و همینطور هم سبک نوشتنش رو. مطمئن باش یه دلیلی داره که چیزی که تو می خوای رو نذاشته داخل خلاصه. یعنی می خواد بخونی تا بفخمی قضیه چیه

آهااا حلال شد یه چیزییی ایوول


   
redrat1999 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
redrat1999
(@redrat1999)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 9
شروع کننده موضوع  

سلام. :)

فایل کلی فصول 1 تا 10 که بخش اول داستان محسوب میشن، به پست اول اضافه شد.

کاور و صفحه آرایی هم کار سامان جان هست که واقعا گل کاشت. :)


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Lord_SaM@N
(@lord_samn)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 97
 

منتظر فصل های جدیدم :)


   
redrat1999 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
envelope
(@envelope)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 507
 

دوستان پیشنهاد می کنم بخونین.

سطح نوشتار حسین یه سر و گردن از همه ما بالاتره.


   
redrat1999 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
mikaiel
(@mikaiel)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 36
 

عالیییییییییییی

منتظر بخش جدیدم شدید


   
redrat1999 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
redrat1999
(@redrat1999)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 9
شروع کننده موضوع  

منتظر فصل های جدیدم :)

خوشحالم خوشتون اومده. تالارگفتمان 1

دوستان پیشنهاد می کنم بخونین.

سطح نوشتار حسین یه سر و گردن از همه ما بالاتره.

نظر لطفته. دیگه در این حدم نیستم ممد! ((220))

عالیییییییییییی

منتظر بخش جدیدم شدید

ممنون.((3))

حیف که بلد نیستم هایپ کنم پس بیخیال. ((207)) ولی قول میدم سنگ تموم بزارم روی بخش دوم. ده فصل مقدمه چینی کردیم، دیگه بسه! وقت آتیش بازیه!((200))


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 1 / 2
اشتراک: