گهی بی بار/گهی بی یار
گهی از عاشقی بیزار
گهی گریان / گهی خندان
گهی رنجیده از یاران
من تصمیم گرفتم یه رمان بنویسم که به یاری خدا و دوستان(FATANو Niko و rivas) مقدمش آماده شده از شما عزیزان خواهش میکنم که مقدمه رو بخونید
نقد کنید و دربرابر اشتباهاتم صبوری کنید و در به اتمام رسیدن کتابم یاریم کنید و از دوستان عزیز فاطمه و مارال و نگار که در به پایان رسیدن مقدمه کمکم کردن تشکر میکنم
سعید کتابت خوب بود.
اما نقص هایی هم داشت.
بذار دوران تا همه ی نقدهامو کامل بگم.
اما در حال حاضر حرفی جز اینکه واقعا خوشم اومد ندارم.
به امید موفقیت های بیش تر و بزرگ تر
((221))
@- tina - 58610 گفته:
خیلی خیلی جالب بود
سعید کی فصل سومش رو میدی؟
((46))((46))((46))((46))((46))((46))
ممنون نظر لطفته فصل سومم به زودی میاد چون تا فصل پنجم تایپ شدست و فقط یه ویرایش میخواد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
@m.mahdi 58626 گفته:
سعید جان وایسا من فصل اول و دوم رو بخونم چیزای بیشتر دستم بیاد کاورو برات درست میکنم
ممنونم مهدی جان پس من منتظرم هرموقع آماده بودی بگو من عکسارو برات بفرستم
اگرم خودت عکس بهتری پیدا کردی مال خودتو بزار ((221))
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
@abramz 58684 گفته:
سعید کتابت خوب بود.
اما نقص هایی هم داشت.
بذار دوران تا همه ی نقدهامو کامل بگم.
اما در حال حاضر حرفی جز اینکه واقعا خوشم اومد ندارم.
به امید موفقیت های بیش تر و بزرگ تر
((221))
خوشحال شدم خوندی نادر جان خب همینجا نقداتو بکن برادر راستش به دو طرف نمی تونم سر بزنم
تو همینجا نقداتو بکن تا ازشون استفاده بببرم و کارمو بهتر کنم((70))
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
@hidden 58635 گفته:
راس میگه هنوز اطلاعات زیادی نداریم که کاور درست کنیم
اصبر
منم شاید بتونم رو این سیتم نفتی فتوشاپ نصب کنم
کارتو را بندازم
ممنون از پیشنهادت دادا مهراد
@hidden 58730 گفته:
داداش من وظیفمه حیفه کتاب به این خوبی بی کاور بمونه
نیست؟
ممنون نظر لطفته محمد مهدی داره کمک میکنه ممنون دادا مهراد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام دوستای گلم از اونجایی که توی فصل دوم با یه سری نینجا آشنا میشیم که تقریبا لباسایی مثل ربات دارن من یه عکس پیدا کردم که تقریبا مثل
نینجا های توی کتابن
قشنگه با این که هنوز سیر داستان معلوم نیست ولی خواننده رو جذب می کنه .کاورت جالبه فقط باید یکم روش کار کنی ینمه ساده است .در کل منتظر فصل 3 ام.
@erfan 58807 گفته:
قشنگه با این که هنوز سیر داستان معلوم نیست ولی خواننده رو جذب می کنه .کاورت جالبه فقط باید یکم روش کار کنی ینمه ساده است .در کل منتظر فصل 3 ام.
ممنون عرفان جانکه خوندی اما من هنوز از کاور رونمایی نکردما اون عکسه فقط برای این بود که بتونم بهتر با نینجا های توی کتاب آشناتون کنم((3))
سلام
خسته نباشید، یک راست می رم سر اصل مطلب، داستان های بچه ها تو نوبتند تا همه از دم تیغ بگذرند((212))خب کلی می گم، وقت نمی کنم متن رو دوباره بخونم، ایراد داشت ببخشید.
یکی از مهمترین ایراد ما ایرانی ها از جمله خودم، داستان رو سریع پیش می بریم. البته شاید این به خاطر علاقه ما به داشتن هیجان و سرعت بیشتر برای رسیدن به اصل مطلب باشد. اما باید همیشه توجه کنیم که این سرعت می تونه به ضرر داستان باشه. داستانی خوب پیش میره که ضرب آهنگ و به طور کلی روند داستان متعادل باشه. اصولا باید از تجربه های دیگران استفاده کرد و راه رفته رو دوباره تکرار نکرد. برای همین پیشنهاد می کنم نویسنده به دور از هیجان قلم به دست بگیرند، درست که نویسنده به مراتب بیشتر از خواننده باید از نوشتن داستان لذت ببرد ولی باید نکاتی را هم رعایت کند. مثلا مقدمه راوی به صورت اول شخص اومد اشخاصی رو معرفی کرد در صورتی که نوع روایت در فصل بعد تغییر کرد. به نظر بهتر نیست که شخصیت هایی که در داستان نقش اساسی دارند رو با شیوه دیگه ای معرفی کرد، با جزئیات بیشتر به طوری که برای خواننده ملموس باشد. یکی از اشکالات خودم تعدد شخصیت هست، شخصیت هایی که ممکنه واقعا نیازی به وجودشون نباشه. تعدد شخصیت باعث لطمه خوردن به داستان میشه اگر به خوبی بهشون پرداخت نشه. داستان نویسان مشهوری مانند جورج مارتین که داستانشون شخصیت های زیادی دارند سعی کردن به شیوه ای خاص شخصیت پردازی کنن برای همین در نوشته های این نویسنده ها هر شخصیت در ذهن خواننده ها به طور ملموس شکل گرفته. پس اگر قراره شخصیت های زیادی داشته باشیم باید به فکر بعد هم باشیم، خلق شخصیت خیلی راحته اما مدیریت همه کار سختیه.
خب ایرادات نگارشی که می خواستم بگیرم در فصل دوم به حداقل رسیده بود، پیشنهاد می کنم که مقدمه و فصل یک رو هم مانند فصل دوم اصلاح کنید یکی از مسائل مهمی که باعث جذب خواننده میشه همین ظاهر داستان هست، داستانی می تونه خیلی خوب باشه اما به خاطر انتخاب فونت نامناسب خواننده از خوندش منصرف بشه. فونت میترا و نازنین فونت های مناسب و رایجی هستند که استفاده از اونها برای متن توصیه میشه. همینطور متن رو از دو طرف تنظیم کنید از justify استفاده کنید.
در جمله بندی ها بیشتر دقت کنید، بعضی اوقات با پس و پیش کردن کلمات و بخشی هایی از جملات می تونیم جملاتی روان تر به دست بیاریم. یکی از مهمترین مسائل مهم در داستان نویسی که فاکتور مهمی در جذب خواننده هست همین روانی متن می باشد.
توجه داشته باشید که در خطق شخصیت ها باید در مورد ظاهر افراد هم توضیح کافی داده بشه، شما باید در بهترین موقعیت توصیفی در حد اعتدال از شخصیت ها که در آینده نقش در داستان دارند ارائه کنید.
برای بیان حالت افراد از اطراف الهام بگیرید، سعی کنید که یک واکنش عادی رو خاص ترش کنید. مثلا:
- خب اینکه نگرانی نداشت ، برعکس من، دایی انگار که دچار برق گرفتگی شده باشد،چند لحظه در شوک بود.
- دایی با لبخندی یکی از مهره های شطرنج را برداشته بود تا با یک حرکت فیل من را کیش و مات کند اما مانند برق گرفته ها به یکباره خشکش زد. لبخند از روی لبانش ناپدید شده بود و چشمان تمرکز خودشان را از دست داده بودند. او ....
این جمله مثال بود، از صحنه هایی که خلق می کنید باید حداکثر استفاده را ببرید. خودتون و ذهنتون رو محدود نکنید، صحنه های احساسی باید تاثیر گذارند باشند. در توصیف واقع و صحنه پردازی دقت کنید. خواننده باید شرایط محیطی رو درک کنه، بدون شخصیت های اصلیش چه شکلی هستند. سعی کن از واکنش احساسی پرهیز کنی.
مثلا نوشتی سارا داد زد.
خوب این واکنش طبیعی نیست، در چنین مواقعی طرف گیج میشه، مشکوک میشه ، انکار می کنه، شوک زده میشه. کلا سعی کن واکنش ها طبیعی تر باشه. در هر صورت فصل دومت خیلی جذاب تر بود، البته بهتر بود مطالب این فصل در دو فصل نوشته می شد ولی باز بهتر از فصل یک و مقدمه بود، فقط امیدوارم که ادامه بدی و نصفه ولش نکنی.
ایدت خوبه و امیدوارم بتونی بیشتر روش کار کنی.
ممنون.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
این کاور رو همینطوری زدم، وقتم ندارم بیشتر روش کار کنم. البته دوست داشتید استفاده کنید نداشتید هم که هیچی...
فعلا
@snap 58964 گفته:
سلام
خسته نباشید، یک راست می رم سر اصل مطلب، داستان های بچه ها تو نوبتند تا همه از دم تیغ بگذرند((212))خب کلی می گم، وقت نمی کنم متن رو دوباره بخونم، ایراد داشت ببخشید.
یکی از مهمترین ایراد ما ایرانی ها از جمله خودم، داستان رو سریع پیش می بریم. البته شاید این به خاطر علاقه ما به داشتن هیجان و سرعت بیشتر برای رسیدن به اصل مطلب باشد. اما باید همیشه توجه کنیم که این سرعت می تونه به ضرر داستان باشه. داستانی خوب پیش میره که ضرب آهنگ و به طور کلی روند داستان متعادل باشه. اصولا باید از تجربه های دیگران استفاده کرد و راه رفته رو دوباره تکرار نکرد. برای همین پیشنهاد می کنم نویسنده به دور از هیجان قلم به دست بگیرند، درست که نویسنده به مراتب بیشتر از خواننده باید از نوشتن داستان لذت ببرد ولی باید نکاتی را هم رعایت کند. مثلا مقدمه راوی به صورت اول شخص اومد اشخاصی رو معرفی کرد در صورتی که نوع روایت در فصل بعد تغییر کرد. به نظر بهتر نیست که شخصیت هایی که در داستان نقش اساسی دارند رو با شیوه دیگه ای معرفی کرد، با جزئیات بیشتر به طوری که برای خواننده ملموس باشد. یکی از اشکالات خودم تعدد شخصیت هست، شخصیت هایی که ممکنه واقعا نیازی به وجودشون نباشه. تعدد شخصیت باعث لطمه خوردن به داستان میشه اگر به خوبی بهشون پرداخت نشه. داستان نویسان مشهوری مانند جورج مارتین که داستانشون شخصیت های زیادی دارند سعی کردن به شیوه ای خاص شخصیت پردازی کنن برای همین در نوشته های این نویسنده ها هر شخصیت در ذهن خواننده ها به طور ملموس شکل گرفته. پس اگر قراره شخصیت های زیادی داشته باشیم باید به فکر بعد هم باشیم، خلق شخصیت خیلی راحته اما مدیریت همه کار سختیه.
خب ایرادات نگارشی که می خواستم بگیرم در فصل دوم به حداقل رسیده بود، پیشنهاد می کنم که مقدمه و فصل یک رو هم مانند فصل دوم اصلاح کنید یکی از مسائل مهمی که باعث جذب خواننده میشه همین ظاهر داستان هست، داستانی می تونه خیلی خوب باشه اما به خاطر انتخاب فونت نامناسب خواننده از خوندش منصرف بشه. فونت میترا و نازنین فونت های مناسب و رایجی هستند که استفاده از اونها برای متن توصیه میشه. همینطور متن رو از دو طرف تنظیم کنید از justify استفاده کنید.
در جمله بندی ها بیشتر دقت کنید، بعضی اوقات با پس و پیش کردن کلمات و بخشی هایی از جملات می تونیم جملاتی روان تر به دست بیاریم. یکی از مهمترین مسائل مهم در داستان نویسی که فاکتور مهمی در جذب خواننده هست همین روانی متن می باشد.
توجه داشته باشید که در خطق شخصیت ها باید در مورد ظاهر افراد هم توضیح کافی داده بشه، شما باید در بهترین موقعیت توصیفی در حد اعتدال از شخصیت ها که در آینده نقش در داستان دارند ارائه کنید.
برای بیان حالت افراد از اطراف الهام بگیرید، سعی کنید که یک واکنش عادی رو خاص ترش کنید. مثلا:
- خب اینکه نگرانی نداشت ، برعکس من، دایی انگار که دچار برق گرفتگی شده باشد،چند لحظه در شوک بود.
- دایی با لبخندی یکی از مهره های شطرنج را برداشته بود تا با یک حرکت فیل من را کیش و مات کند اما مانند برق گرفته ها به یکباره خشکش زد. لبخند از روی لبانش ناپدید شده بود و چشمان تمرکز خودشان را از دست داده بودند. او ....
این جمله مثال بود، از صحنه هایی که خلق می کنید باید حداکثر استفاده را ببرید. خودتون و ذهنتون رو محدود نکنید، صحنه های احساسی باید تاثیر گذارند باشند. در توصیف واقع و صحنه پردازی دقت کنید. خواننده باید شرایط محیطی رو درک کنه، بدون شخصیت های اصلیش چه شکلی هستند. سعی کن از واکنش احساسی پرهیز کنی.
مثلا نوشتی سارا داد زد.
خوب این واکنش طبیعی نیست، در چنین مواقعی طرف گیج میشه، مشکوک میشه ، انکار می کنه، شوک زده میشه. کلا سعی کن واکنش ها طبیعی تر باشه. در هر صورت فصل دومت خیلی جذاب تر بود، البته بهتر بود مطالب این فصل در دو فصل نوشته می شد ولی باز بهتر از فصل یک و مقدمه بود، فقط امیدوارم که ادامه بدی و نصفه ولش نکنی.
ایدت خوبه و امیدوارم بتونی بیشتر روش کار کنی.
ممنون.
دستت درد نکنه داداش حتما تمام اینایی که گفتیو درست میکنم و بهشون رسیدگی میکنم دستتم درد نکنه کاوری که زدی زیبا شده بود
دادا سعید داستانت رو خوندم
کارت درسته و داستانت قشنگ
از مال من بهتره( پیاز: دروغ میگه مال خودش بهتره داره تعارف میکنه خخخخخخخخخخخخخخخ) خفه شو لطفا پیاز
ادامش بده ایدت خیلی جالبه
اممممممممم مشکلاتش رو بچه ها گفتن سینا هم که نقد آتشین تخصصی کرد دیگه چیزی مال من نموند
حتما ادامش بده
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خب منم یه نقد کنم فقط نا امید نشی نقد سازنده ای است
من از یه نویسنده بزرگ شنیدم اگه کسی میخواد داستانی رو بنویسه خط اول رو که شروع میکنه پایانش رو میدونه یا حداقل فضای پایانی داستانش رو مخصوصا اگه رمان باشه اون نویسنده می گفت برای رمان جز لاینفک یک رمان خوب دونستن پایان برای نویسنده است مثلا رولینگ برای پایان داستان هری پاتر 10 تا پایان تو ذهنش داشت زمانی که جلد آخر رو شروع به نوشتن کرد از یکیش برای ربط داستانش پیدا کرد میخوام واضح بگم تو باید شروع و پایان رو در نظر بگیری و براساس اون داستان بنویسی این طوری داستان شیوا تر و فصل ها بهم مرتبط تر است البته هر نویسنده ای روش خودش رو داره اما نویسنده های بزرگ همیشه از این روش داستان نویسی استفاده می کنند خب داستانت خوبه و ایده اون خیلی فوق العاده است اما امیدوارم تا اخرش باشی لطفا داستان رو نیمه کاره نذار ممنون از داستان خوبت
@smajids 59004 گفته:
خب منم یه نقد کنم فقط نا امید نشی نقد سازنده ای است
من از یه نویسنده بزرگ شنیدم اگه کسی میخواد داستانی رو بنویسه خط اول رو که شروع میکنه پایانش رو میدونه یا حداقل فضای پایانی داستانش رو مخصوصا اگه رمان باشه اون نویسنده می گفت برای رمان جز لاینفک یک رمان خوب دونستن پایان برای نویسنده است مثلا رولینگ برای پایان داستان هری پاتر 10 تا پایان تو ذهنش داشت زمانی که جلد آخر رو شروع به نوشتن کرد از یکیش برای ربط داستانش پیدا کرد میخوام واضح بگم تو باید شروع و پایان رو در نظر بگیری و براساس اون داستان بنویسی این طوری داستان شیوا تر و فصل ها بهم مرتبط تر است البته هر نویسنده ای روش خودش رو داره اما نویسنده های بزرگ همیشه از این روش داستان نویسی استفاده می کنند خب داستانت خوبه و ایده اون خیلی فوق العاده است اما امیدوارم تا اخرش باشی لطفا داستان رو نیمه کاره نذار ممنون از داستان خوبت
ممنون مجید جان که وقت گذاشتی و خوندی و از همه مهمتر با نظر دادنت خوشحالم کردی درواقع من پایان رمانم و همینطوری فضای پایانیشو میدونم
وخب اونی که میگی رو درک میکنم من الان درواقع دارم فضای بین شروع و پایان داستانمو پر میکنم همونطور که خودت گفتی((221))
اممممممممممممممم اون دفعه پست دادم و نقد نکردم
یه اشتباه تقریبا کوچیک شایدم به نظر خیلی ها بزرگ داشتی
ما نمیتونیم بدون هیچ دلیلی افسانه های کشور های مختلف رو با هم یکی کنیم
نینجاها جنگ جویانی متعلق به شرقن پس چرا با خون آشام و گرگینه و جادوگر که مال غربن یکی کردیشون؟
چرا داستان توی غرب اتفاق میفته در حالی که گروه شخصیتیت توی شرق ریشه داره
توی داستان ادعا شده که جر خانواده های کهن نینجا هستن
پس باید مال شرق باشن
همه میدونن که هنوز 50 سال نشده نین جیتسو وارد کشور های دیگه شده
چه جوری هم کهنن هم سال هاست توی غرب؟
این میتونه یه تو چشم کسی که اهمیت میده داستان رو خراب کنه
وقتی ریک ریودان افسانه های یونان و رم رو به آمریکا منتقل میکنه براش دلیل داره
ولی تو بدون توجه به این که نمیشه بی دلیل افسانه های دو ملت رو یکی کرد و باهاشون داستانی نو آفرید این رو شروع کردی
تو یا باید به جای لفظ نینجا یه گروه برای خودت درست میکردی
یا باید کلا دشمنان داستانت رو به شرق سوق میدادی و داستان توی شرق اتفاق میفتاد
یا باید یه دلیل برای توی غرب بودن نینجاها درست میکردی.
نمیخوام داستانت رو زیر سوال ببرم
اتفاقا ایده جالبی داره و ادامش بده
ولی این نکته یه ضعفه
باید یه جور رفع شه
(پیاز: خخخخخخخخخخخخخخخخخخ خودش هم نمیدونه نینجاها مال کدوم کشور آسیایی هستن فکر کنم مال ژاپن بودن نه؟) خفه شو لطفا پیاز
چون گفته بودی نقد اینو برات نوشتم
امیدوارم ناراحت نشده باشی
(پیاز: مردک تو چرا داستان منو نقد نمیکنی؟) اینجا حق با پیازه. چرا نفد نمیکنی؟ @Red Viper
@sir m.h.e 59164 گفته:
اممممممممممممممم اون دفعه پست دادم و نقد نکردم
یه اشتباه تقریبا کوچیک شایدم به نظر خیلی ها بزرگ داشتی
ما نمیتونیم بدون هیچ دلیلی افسانه های کشور های مختلف رو با هم یکی کنیم
نینجاها جنگ جویانی متعلق به شرقن پس چرا با خون آشام و گرگینه و جادوگر که مال غربن یکی کردیشون؟
چرا داستان توی غرب اتفاق میفته در حالی که گروه شخصیتیت توی شرق ریشه داره
توی داستان ادعا شده که جر خانواده های کهن نینجا هستن
پس باید مال شرق باشن
همه میدونن که هنوز 50 سال نشده نین جیتسو وارد کشور های دیگه شده
چه جوری هم کهنن هم سال هاست توی غرب؟
این میتونه یه تو چشم کسی که اهمیت میده داستان رو خراب کنه
وقتی ریک ریودان افسانه های یونان و رم رو به آمریکا منتقل میکنه براش دلیل داره
ولی تو بدون توجه به این که نمیشه بی دلیل افسانه های دو ملت رو یکی کرد و باهاشون داستانی نو آفرید این رو شروع کردی
تو یا باید به جای لفظ نینجا یه گروه برای خودت درست میکردی
یا باید کلا دشمنان داستانت رو به شرق سوق میدادی و داستان توی شرق اتفاق میفتاد
یا باید یه دلیل برای توی غرب بودن نینجاها درست میکردی.
نمیخوام داستانت رو زیر سوال ببرم
اتفاقا ایده جالبی داره و ادامش بده
ولی این نکته یه ضعفه
باید یه جور رفع شه
(پیاز: خخخخخخخخخخخخخخخخخخ خودش هم نمیدونه نینجاها مال کدوم کشور آسیایی هستن فکر کنم مال ژاپن بودن نه؟) خفه شو لطفا پیاز
چون گفته بودی نقد اینو برات نوشتم
امیدوارم ناراحت نشده باشی
(پیاز: مردک تو چرا داستان منو نقد نمیکنی؟) اینجا حق با پیازه. چرا نفد نمیکنی؟
داداش هادی من خیلی وقته منتظر یه همچین چیزی هستم منتها خب میشه گفت اولین نفری هستی که اینو متوجه شد دمت گرم
عالی بود حرکتت خیلی خوشحال شدم واقعا نمیتونم بگم چقدر منتظر بودم یه نفر بالاخره اینو ازم بپرسه
داداش هادی با اجازت تاریخ نینجایی که توی داستان من ازش نامبرده شده کهن تر از مال ژاپنه درواقع به زودی درموردش بحث میشه توی داستان
و باید گفت با یه دلیل کاملا منطقی من نینجا ها رو غربی کردم درواقع نینجا های ژاپنی از همین نینجا ها به وجود اومدن(تو تاریخ دست بردم داستان فانتیزیه دیگه) حالا چه جوریشو چی شدش باشه برای توی کتاب
داش هادی ممنون به خاطر توجهت و اینکه پسرم با خودت چی فکر کردی من به خاطر تک تک اتفاقایی که میفته توی کتاب دلیل دارم
و اما نقد از داستان شما بهت میگم اول اینکه خوندن کتابو میخونم ولی نقد کردنش یه خورده وقت بده حتما نقدم میکنم برات
بازم تشـــــــــــــــــــــــکر به خاطر دقت بالات((221))