سلام.
کتابم رو خوندین و واقعا خوشحالم که خوشتون اومد و خواننده داشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم ایده رو با کمتجربگی و نثر و فضاسازی و محدود سازی، خراب نکنم تا حقمو ادا کرده باشم. نثر دارک شده یه جورایی، و داستان تیره و گنگه. میخوام روشن و خوندنی بشه، داستان منسجم میشه و شخصیتها حذف و اضافه میشن. خط داستان مشخص میشه، نکات و اشتباهات ریز اصلاح میشن، خلاصه بهتر میشه. امیدوارم منتظر بمونید، هر جند زیاد طول نمیکشه. من روزی چند ساعت وقت میذارم
با پونزده تا فصل بر میگردم
البته شاید هم کمتر :دی
اصل داستان همون قبلیه ولی نثر بهتر و اتفاقات زیباتر شدن
منتظر بمونید.
سلام.
مطمئن باشید حداقل جلد یکش نصفه نمیمونه. این کتاب ادغام چنتا کتاب منه. چنتا سرزمینو با رسم و رسوم و داستانهایی که براشون نوشته بودم، ادغلم کردم تا آدینا در اومده. پس نیمه رهاش نمیکنم. ار چند آخرشو الآن میدونم ولی فعلا جلد یکو میذارم تو سایت. در مورد فصل هم باید بگم تا یکی دو روز دیگه میذارم فصل جدیدو. کمکم وارد قسمت آغازین اصل داستان میشیم.
ممنون از صبرتون ((48))
آخ آخ ببخشید. سرم به عینه خیلی شلوغ بود. امروز تایپشو تموم میکنم انشاالله.
ممنون از انتظار و همراهیتون ((48))
خب با تاخیر الان فصل اولتو خوندم
داستان جالبه قلم روونی داری جوری می نویسی که آدم بخواد تا آخر بخونه ولی یه سری مواردم بود که اگه به نظرم رعایت کنی کارت خیلی بهتر میشه
اول اینکه از کلمه بیروح خیلی استفاده کرده بودی.
توی توصیف شخصیت فقط به سرد و بی تفاوت بودن و غیره اشاره کردی اونم زیاد.مثلا بعد یه گفتگوی ساده کلی درباره سردیش توضیح داده بودی به نظرم اگه اینو تو مکالمات نشون بدی به جای اینکه فقط توصیف کنی خیلی بیروحه جالب تر باشه
یه مورد دیگه اینکه برای فصل اول اومدی یه عالمه کلمات جدید اسامی جدید بدون توضیح اضافه آوردی که باعث گیج شدن خواننده میشه
به مرور تو فصول اسامی جدید با یه توضیح بیان بهتره مثلا خط فیبا بود ؟ این نیاز نبود اینجا گفته بشه جالبه ولی جدید بودن تمامی این کلمات باعث میشه خواننده متوجه اون کلمه اصلی که توجه اصلی احتمالا فصل آینده رو اونه نشه
مورد دیگه ای هم که به نظرم اومد استفادت از کلمه ایزد هستش اگه گفتگو روتینه و عامیانه ایزد بهش نمیخوره و در کل زیاد مناسب نیست تو گفتگوهای روتین به ایزد قسم بخورند درواقع اینا هنوز مذهب و کیششون مشخص نکردی بعد این قسم خوردنا یکتا پرستی القا میکنه
به هرحال داستان خوبی بود ادامه بده ممنون از قلم قشنگت
حالا فصل های بعد هم خوندم نظرمو میگم
سلام بر نسیم گرام!
راستش این سرد و بیروح و اینا تو فصلهای بعدی اصلاح شدن و امم، فصل یک ویرایش شده و لینک تعویض میشه. دوما اینکه این کلمات تو فصلهای بعد معنی میشن، سوما اینکه بعضی جملات تو داستان، اممم. چطور بگم یعنی مخصوص آدینا هستن و استفاده میشن مثلا تو رو به ایزد. اینا ایزد رو میپرستن، و فقط ایزد. از خدا استفاده نکردم یا جملات دیگهای مثل یاد و خاطرش گرامی، ... به سلامت باشند، درود، بدرود، سپاس، قسم به ... و ...
بعد نگران اینکه همهچیز مشخص نشن مباشین، حواسم هست.
و آخر از همه خیلی تچکر از نقدت و اینکه روحیه گرفتم واقعا! دمت جیز :دی ((48))
سلام سلام!
من با فصل جدید اومدم!
(خو که چی الآن؟ ((66)))
خخخ. بعله. بالاخره از تنبلی در اومدم و نوشتمو تایپ کردم و ویرایش کردمو صفحهآرایی کردمو پیدیاف کردمو ریختم تو گوشیو، آپش کردمو آوردم که بذارمش اینجا!
(الآن مثلا خواستم اطلاع بدم چقدر مرحله داشت ((200)))
خب اینم فصل پنجم؛ فقط نظر فراموشه نشه ((48))
با تچکر از همراهیتون :دی
ممنان، ممنان، ممنان.
لطف دارین :دی
خوشحالم که خوشت اومده برادر ((48))
دوستان فصل یک جایگزین شد. هرچند چندان تغییر نکرده. فقط صفحهآرایی شده و یه سری اشکالات برطرف شده ولی خود متن نه، حتی هنوز اشکالات قبلی رو داره. خخ
عارفه قبل صفحه آرایی باید بهم میگفتی چینش متن ی مقدار مشکل داره
@Lord_SaM@N 104745 گفته:
عارفه قبل صفحه آرایی باید بهم میگفتی چینش متن ی مقدار مشکل داره
سامان داداش پیوی و خصوصیو برا چی ساختن؟ حتما باید اینجا ترورم میکردی؟ )
آبروم رفت )
باش حالا. مشکلش چیه؟ :دی
سلام. فعلا سرم شلوغه ولی در چند روز آینده فصل جدید میدم.
با تشکر :دی
عالیی
عالییی
من منتظر بعدشم
یکم تند باش((102))